هفتگ
هفتگ

هفتگ

علت فوت، فاطی!!

محمد رضا امانی از معدود نویسندگان خوبیست که هنوز سنگر بلاگستان را حفظ کرده اند. ساده می نویسد و خواندنی. دعوتش کردیم این جمعه میهمانمان کند به قند قلمش، منت گذاشت و پذیرفت. این شما و این هم نویسنده ی وبلاگ قناری معدن
***
حمزه را یک عصر جمعه ای به خاک سپردیم و برگشتیم خانه. بیشتر آنهایی که توی خانه نشسته بودند و چای و خرما می خوردند و فاتحه می فرستادند علت مرگ حمزه را اعتیاد شدیدش می دانستند. حتی برگه پزشکی قانونی هم حرفشان را تایید می کرد. این اواخر هیچ رگ به درد به خوری که بشود سرنگ را فرو برد داخلش در تن اش نمانده بود. آخرین بار از زور خماری سوزن را زده بود به آن جای مردانه اش. تا قلب اش از تپیدن بایستد فقط فرصت کرده بود یک سیگار را تا نصفه دود کند و یکی از ابروهای زن کنار ساحل را کوبلن دوزی کند. اما من بر خلاف آنهایی که چایی و خرما می خوردند و فاتحه می فرستادند و حتی برگه پزشکی قانونی، اعتقاد داشتم که حمزه را عشق فاطی به کشتن داد.

دو روز بعد از مرگ حمزه، تلویزیون نشانش داد. یکشنبه بود و حمزه مقابل دوربین یقه اش را چفت بسته بود و چشمهایش را هم از آفتاب خرداد ریز کرده بود و شبیه یک انقلابی واقعی مشت گره کرده اش را تا روی شانه اش بالا آورده بود و مقابل میکروفن از حضورش در پای صندوق های رای می گفت و اینکه وظیفه هر ایرانی است که در انتخابات شرکت کند و مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی بکوبد. اما آن سال هیچ مهری در صفحه انتخابات حمزه نخورد. آن روز او را همه شهر از تلویزیون دیدند به جز خودش. فاطی هم که هنوز پیراهن مشکی را از تنش در نیاورده بود حمزه را دید. با بچه توی بغل اش ایستاده بود مقابل تلویزیون و دلش می خواست زمستان بود و حمزه آن پالتوی بلند مشکی که خیلی بهش می آمد را جلوی دوربین پوشیده بود.

نظرات 22 + ارسال نظر
زهرا.ش جمعه 19 دی 1393 ساعت 20:53 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

چه نویسنده خوب و چه وبلاگ خوبتری رو معرفی کردین!
مرسی

دل آرام جمعه 19 دی 1393 ساعت 21:50 http://delaramam.blogsky.com

چه خوبه که این شانس رو داریم که با قلمهای متفاوت اینجا آشنا بشیم.
ممنون که مهمان این خانه شدین آقای امانی عزیز

رها آفرینش جمعه 19 دی 1393 ساعت 21:59 http://rahadargandomzar.blogsky.com/

اههه،چه خوشحال شدم دیدم ایشون اینجا مهمانن،من دو سه ماهی میشه وبلاگ ایشون و همسرشون رو پیدا کردم ...با کلی ذوق هم خودم نوشته هاشون رو میخونم،هم برای همسرم دوباره خوانی میکنم ...

مریم جمعه 19 دی 1393 ساعت 22:04

حمزه و حمزه ها هر روز چه زنده و چه مُرده هزار بار به خاک و خواب سپرده میشوند دریغ از یک پس لرزۀ کوچک یک مسئولِ...
اما حمزه ای که از عشق فاطی فوت کرد را خدایش بیامرزد
الفاتحه!

خیلی زیبا نوشتین جناب امانی بزرگوار

چقدرررر کوتاهِ عالی ای بود. ممنون

باغبان شنبه 20 دی 1393 ساعت 00:01 http://Www.laleabbasi.blogfa.con

من هنوز یعد دوسه بار خوندن نگرفتم جریان چیه یکی به من توضیح بده خب
فاطی چرا پیرهن مشکی باید تنش باشه؟
اون بچه باباش کی بود پس؟
یعنیرحمزه توی زمستون که اون پالتو تنش،بوده فاطی رو میبینه عاشقش میشه؟
یه آدم که تا این حد معتاده رو که نمیرن ازش،گزارش،بگیرن!؟
من جنبه داستان کوتاه ندارم
ببخشید

باغبان شنبه 20 دی 1393 ساعت 00:07 http://Www.laleabbasi.blogfa.con

حمزه سیاسی بوده سرشو کردن زیر آب برچسب اعتیاد بهش،زدن؟
اگه حمزه و فاطی با هم ازدواج کردن و میگه دو روز بعد مرگ حمزه تی وی نشونش میده پس چرا نوشته فاطی که هنوز مشکی پوشیده؟معمولن به اون زودی مشکی در نمیارن که اینجا نوشته "هنوز" بعد اونموقع علت فوت چه ربطی دیگه به فاطی داره وقتی به وصال رسیدن؟ پس نرسیدن؟رسبدن و جدا شدن؟
من کلن داغون کردم داستانو؟
بازم ببخشید

من شنبه 20 دی 1393 ساعت 00:23

در یک متن ادبی خوب
زمان
و مکان
واشخاص
قطعه قطعه قطعه میشوند...

محسن باقرلو شنبه 20 دی 1393 ساعت 10:29

خیلی خوب بود
قوی ، موجز ، تاثیرگذار

نرگس شنبه 20 دی 1393 ساعت 11:02

خواننده خاموش اینجا هستم... اما آقای قناری معدن آنقدر شخصیتها را حقیقی و حس ها را زنده ساخته بودند که نتوانستم چیزی نگویم... قلم بسیار دلنشینی دارید آقای امانی
ممنون از هفتگ عزیز بابت معرفی این وبلاگ و نویسنده خوبش...

دریا شنبه 20 دی 1393 ساعت 12:03

آقا چه کار خوبیه که نویسنده مهمان دارید. آدم با بلاگرهای خوب اشنا میشه. مرس

آدمک شنبه 20 دی 1393 ساعت 20:17 http://kaktusss.blogfa.com

لذت خواندن یک نوشته ی خوب
عین وازد شدن ناگهانی به یک اتاق گرم و مطبوع
با دماغ و گوش های یخ زده از سرما

دست مریزاد

فرشته شنبه 20 دی 1393 ساعت 22:59

ممنون قربان...
چقدر خوبه آشنا شدن با دوستانی که خوب مینویسن..

داود (خورشید نامه) شنبه 20 دی 1393 ساعت 23:33

زیییییییییییییییییینگ ...مسعود ! خونه اییی؟

کیوسک یکشنبه 21 دی 1393 ساعت 00:23

موفق میشه.موفق هم بوده.

داود (خورشید نامه) یکشنبه 21 دی 1393 ساعت 01:18

یکی از همسایه بره در خونه مسعود بببینه چرا امشب نیست
به شمام میشه گفت همسایه اخه!

نگین یکشنبه 21 دی 1393 ساعت 16:31 http://alonegirlinsky.blogfa.com/

ایشون محشر مینویسند

شمسی خانم یکشنبه 21 دی 1393 ساعت 16:33

گاهی اوقات که این داستان های عاشقانه رو میخونم با خودم میگم پس چرا دیگه من هیچ داستان واقعی عاشقانه ای رو نمی بینم. مثل اینکه دیگه واقعا این چیزها رو باید تو داستان ها خوند.

یعقوب جان دوشنبه 22 دی 1393 ساعت 12:39 http://kazzab.blogfa.com/

به داستان هات اعتماد دارم. اینکه ته شان میشود فاطی را دید که میچرخد سمت کنترل تلویزیون و با شست اش دکمه ی قرمز را میزند. تصویرش را ثبت کرده. به داستان هات اعتماد دارم. که جایی اتفاق افتاده. که فاطی مُرده

پَ پنج‌شنبه 25 دی 1393 ساعت 13:19 http://jan-o-deli.blogfa.com

گفتنی هارو همه گفته اند

سرخپوست یکشنبه 28 دی 1393 ساعت 02:15 http://sorkhpoost.blogfa.com

مرسی

habeyeangur دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 09:31 http://havashi-zendegi.blogfa.com/

در اینجا تازه واردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد