هفتگ
هفتگ

هفتگ

بنجامین باتن و پول شارژ ساختمان !

خسته ام خیلی زیاد ... خستگی و دیگر هیچ ... به قول حسین پناهی چیز تازه اگر یافتید به آن اضافه کنید ... دلایل مختلفی دارد اینکه خستگی شده یکی از ویژگی ها و مشخصه های زندگی امروز ... نه که دیروزی ها خسته نمی شدند اما به نظرم خستگی شان هم از جنسی دیگر بود ، مث همهء چیزهای دیگرشان ... روزمرگی ، پارازیت ، آلودگی هوا ، تغزیه ، استرس ، فشارهای مادی و روحی ، مشکلات خانوادگی و شغلی ... و هزار کوفت و زهرمار دیگر خب قبلن هم کم و بیش بوده ولی الان شددت و حددتش فزونی یافته و اوج گرفته مث بالاترین دسیبل صدای پاواروتی ، مث شیشه لرزانی لحظه ای که هواپیما از بالای خانه های محلهء مهرآباد رد میشود ... مث آخرین حد از عربدهء حنجره ای معترض ... عربدهء حنجره ای معترض ... عربدهء حنجره ای معترض ... عربدهء حنجره ای معترض ... عربدهء حنجره ای معترض ... عربدهء حنجره ای معترض ... 

.

خودمانیم فرمول زندگی آدمی هم مسخره و غیرمنصفانه است ها ! ... وختی جوان و سالم و شاداب و پُرانرژی است پول ندارد ، تجربه ندارد ، عقل ندارد ، وخت آزاد ندارد ... وختی در چهل پنجاه سالگی پول و تجربه و عقل و وخت پیدا میکند ، جوانی و سلامت و شادابی و انرژی اش به گاه رفته ... فک کن این معادله و فرمول برعکس بود ! آی مززه میداد ! ... این روزها خیلی به این مساله فک میکنم ... مونولوگ های خیالی خلوت و تنهایی هام حول این موضوع شکل می گیرد عُمدتن ... سعی می کنم احوالات خودم را در یک چنین زندگی وارونهء بنجامین باتنی معکوسی تصور و بازآفرینی کنم ... توضیحش سخت است مثالهاش خنده دار ، لذا همینطوری بی توضیح و بی مثال از کرگدن بپذیریدش ... این روزها از همصحبتی ساکنان هفتگ فراری ام مبادا که حالم حالشان را بد حال کند ، این را گفتم که مدیر اسحاقی فک نکند بابت پول شارژ و اینهاست !

نظرات 19 + ارسال نظر
شرمین سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 20:46

دوستتون دارم آقای باقرلوی عزیز...از آن دوست داشتن ها که معجونی در هم است از احترام و تحسین...
شما برای همه ی خواننده هایتان که نگویم...برای من یکی بسیار قابل احترام هستید
شاید دلیل بارزش آزادی و صراحت بیان شما و نگاه بی تعصبتان باشد به مساءل
خواستم بدانید حتی اگر خسته اید...حتی اگر نوشته تان پر از حرف در باب خستگی ...اما خستگی رااز تن ما به در میکند
دنیا با همه ی بدی اش می ارزد به شناختن شما و آشنا شدن با قلمتان

زهرا.ش سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 20:49 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

حسرت سرگذشت بنجامین باتن رو خوردن که دوای درد نیست.
راه حل هین شعار های روانشناسی هست.در حال زندگی کنید و از حال لذت ببرید!
حقیقتا اگر به امید فردای بهتر امروز خودتون رو داغون نکنین،اینقدر خسته و درمونده می شید؟
شاید خیلی شعاری باشه باشه ولی اصلش همینه!
زندگی مسابقه ایه که گفتن تو این مدت زمان دور این زمین فوتبال بدویید،تو این مسابقه کسی که دونده سریعتریه،بازنده خسته تریه!
وقتی آدم به این مرحله از خستگی می رسه که شما وصفش کردین،باید نگاه کنه کجاها گل بخودی زده و خیال کرده داره به با اختلاف زیاد به قهرمانی می رسه!
ما از این فرمول غیرمنصفانه زندگی دلخوریم و کسی هم نیست یه معجزه ناقابل در حق زندگی ما بکنه،تو 50 سالگی ما رو جوون کنه،بیاید در حق خودمون یه کاری بکنیم،بشیم نسلی که پیرمردا و پیرزناش،بیماری و بی حوصلگی رو دریبل زدن....بین تصور زندگی بنجامین باتن و واقعیت اورجینالش فقط یک "ذهنیت درست" فاصله ست.این روحیه و ذهنیت هم البته کار هر کسی نیست!
اصلا بیخیال بقیه....در حق خودم که می تونم لطف کنم؟

سحر سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 21:51

خسته نباشید خیلی زیاد

رها آفرینش سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 21:58 http://rahadargandomzar.blogsky.com/

توی این روزایی که تورم کمرشکن و بی پولی به این وضع حادش رسیده، امروز وقتی یادم افتاد قراره شما بنویسین خیلی خوشحال شدم... ولی...ای بابا شما هم دارین توی همین جا،با همین شرایط زندگی میکنین دیگه ...چه انتظار بیجایی داشتم که بیام و یه پست سرحال بخوونم ازتون!
خدایا خودت حال همگی ایرانیهای خسته رو خوب کن...الهی آمین

پروین سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 22:07

چقدر شرمین خوب گفته. دقیقاً حرف دل من هم هست.

محسن جان،
از پسر کوچکم برایت گفته ام. اصلاً نمیداند از زندگی اش چه میخواهد. سرگشته است، سرگشته. میگوید آدم ِ خودش را کشتن و شادیهای جوانی را به پای تحصیل ریختن نیست و از آن طرف هم میگوید اگر خودم را بعدها از نظر تحصیلی و شغلی هم سطح خواهر و برادرم نبینم، حس سرزنشم نسبت به خودم نابودم خواهد کرد. مثل همهء جوانهای سرگشته و افسرده اغراق هم میکند البته. همین دو سه شب پیش در جوابم که گفتم نباید خودت را با هیچکس مقایسه کنی و اینکه الآن خیلی کم سنی و بزرگتر که بشوی انگیزه هایت و دلایل شادی ات فرق خواهد کرد و ... (حرف های قشنگ توی کتابی که در زندگی واقعی به درد لای جرز میخورند) گفت من هیچ وقت در زندگی ام طعم خوشبختی را نخواهم چشید مگر اینکه یک لامبورگینی داشته باشم. خیلی حرف سطحی ای بنظر میاید. اما چیزی است که از زندگی میخواهد. بهش گفتم عالی است. هدفت که این باشد تلاش میکنی برایش و مطمءنم که به آن خواهی رسید. خیلی از خودم راضی بودم که هم مادر حامی و همراهی هستم و هم درس زندگی به پسرم داده ام. اما تلخ تر از همیشه گفت بله. میدانم. شاید وقتی سی و پنج سالم بشود. آن موقع اصلاً نمیخواهمش. الآن که جوانم میخواهم :(
انقدر پسر مهربان و فهیمی است. عمیق و فیلسوف. البته فقط بجز وقتی که پای زندگی خودش درمیان میاید.
نمیدانم چرا پستت را خواندم دلم خواست برایت درددل کنم و غمم را روی دایره بریزم اینجا

آرش پیرزاده سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 22:22

دمت گرم لذت بردم

نیمه جدی سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 22:26

دقت کردین خیلی زیرپوستی و ملو افه ی پولداری اومدین؟!
براتون آرزوی سلامتی و شادمانی و آرامش دارم بادیک دنیا ارادت

محسن باقرلو سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 22:49

الان دیدم
تغذیه را با ز نوشته ام !
اعتراف میکنم که عمدی نبوده
بل از بی سوادی بوده !

رها آفرینش سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 22:57 http://rahadargandomzar.blogsky.com/

همین حرفتون در مورد پول رو مامانم دیروز میگفت...اونموقع که پا داشتیم...کفش نبود! حالا که گرونترین و شیکترین کفشها رو دو جفت دو جفت میخریم...دیگه پای پوشیدن نداریم...
آخه بنده خدا یه هفته است بخاطر اتلی که به هر دو پاش بسته مجبوره با دمپایی بچرخه

آقا طیب سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 22:58

یه جمله ایی هم تازگی ها منسوب به وودی آلن خوندم مث این آرزوی تو ، خییییییلی خوبه بزار برم ببینم پیداش می کنم

آقا طیب سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 23:07

در زندگی بعدی من میخواهم در جهت معکوس زندگی کنم !
با مردن شروع میکنی و میبینی که همه چیز خیلی عجیب است...
سپس بیدار میشوی و میبینی که در خانه سالمندان هستی!
...و هر روز که میگذرد حالت بهتر میشود...!
بعد از مدتی چون خیلی سالم و سرحال میشوی از آنجا اخراجت میکنند!
بعد از آن میروی و حقوق بازنشستگی ات را میگیری و وقتی کارت را شروع میکنی در همان روز اول یک ساعت مچی طلا میگیری و یک میهمانی برایت ترتیب داده میشود !!!
میهمانی ای که موقع بازنشستگی برای شما میگیرند و به شما پاداش یا هدیه میدهند
40 سال آزگار کار میکنی تا جوان شوی و از بازنشستگی ات لذت ببری...!
در دبیرستان روزگار خوشی را سپری می کنی
سپس دبستان
برای دبستان رفتن آماده میشوی
وبعداز ان تبدیل به یک بچه می شوی و بازی میکنی و هیچ مسئولیتی نداری
سپس نوزاد میشوی
و آنگاه به دنیا می آیی !
در این مرحله 9 ماه را باید به حالت معلق در یک آب گرم مجلل صفا کنی که دارای حرارت مرکزی است و سرویس اتاق هم همیشه مهیا است، و فضا هر روز بزرگتر میشود، واااای! کدام پایان زیبا تر است؟
این که گفتم یا این:
می بینید که حق با بنده است !!!

رها سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 23:42

پروین بانوی عزیز...
حرفای پسرتون خیلی شبیه صحبت های برادرمه...علی رغم هوش فوق العاده و ترم سه برق مثلا بهترین دانشگاه این کشور ،نسبت به تحصیل کاملا انگیزه ش رو از دست داده..راستش هیچ انگیزه و هدف خاصی نداره که بگم دوس داره ترک تحصیل کنه و بره دنبال اون!فقط سرگشته و پریشون ..از طرفی نمیتونیم بهش اجازه ترک تحصیل بدیم،چون قطعا عواقب خوبی نداره...اما وقتی شبای امتحان کار به حرفای فلسفی و مرگ و انگیزه زندگی میرسه میبینم چطور تن و بدن پدر و مادرمو میلرزونه...واقعا اگه راهکاری به ذهنتون رسید به ما هم بگید...
ببخشید آقای باقرلو،سر درد و دلم باز شد و کامنت بی ربطی نوشتم .
ممنون از قلم و بیان شیواتون

پریسا شین چهارشنبه 24 دی 1393 ساعت 00:29 http://www.parisa.blogsky.com/

بابام میگه : اینروزا مشکلات و سختی هامونم ... مثل همه
جوری که انگار باهم تقسیمشون کردیم

حتی خستگی هامونم شبیه همه

تو شادی ها ببینیمتون عمو محسن خان باقرلو دوست داشتنی

اینجانب چهارشنبه 24 دی 1393 ساعت 08:27

مرسی آقا طیب
مرسی وودی آلن

محمد اسحاقی چهارشنبه 24 دی 1393 ساعت 14:48

منم خسته م محسن جون,خسته ی خسته درست مثل اون ک.... گشادی که پرچم ژاپن رو طراحی کرد.

میثا چهارشنبه 24 دی 1393 ساعت 22:13

عربده ی حنجره ای معترض...... .

سپیده پنج‌شنبه 25 دی 1393 ساعت 01:13

اعتراف میکنم خوندم "تعزیه " ... تحسین تون کردم که با اینهمه مشغله به تعزیه خونی هم میرید :)

پروین پنج‌شنبه 25 دی 1393 ساعت 18:12

رها جان میخواهی برایم ایمیل بزنی عزیزم؟
paparbanoo@yahoo.ca

ونوس دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 15:34 http://www.venouse.blogfa.com

والا کرگدن عزیز
به جایی رسیده ایم که در 40 یا 50 سالگی که هیچ
با این تورم در صد سالگی هم هیچی نداریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد