هفتگ
هفتگ

هفتگ

عن در احوالات روشن فکر نماها!

یارو، پیرو قائله ی لخت شدن فلانی و لیز خوردنش روی جلدِ مجله ی فرانسوی و حرف و حدیث های پیرامونش، زودتر از خیلی های دیگر برداشته بود سه پاراگراف نوشته بود به قاعده ی هر پاراگراف ده، دوازده خط در رثای آزادی ِ اندیشه و حریم خصوصی و احترام به حقوق همدیگر و کلی هم مانیفست روشنفکرانه صادر کرده بود و از دختره دفاع کرده بود و دوستانش هم کلی برایش جیغ و دست و هورا کشیده بودند و خوشمان آمد نثار دست و پای بلوری و قلم روشنگرش کرده بودند. البت که تا اینجای قضیه نه چندان برایم عجیب بود و نه آنقدرها مهم. هر چند نظرم چندان به نظرش نزدیک نبود.
سه روز بعد، دیدم همان آدم، همانی که امضای پای مانیفست هایش هنوز خشک نشده بود این بار سه پاراگراف نوشته، هر پاراگراف به قاعده ی دو سه خط، همه اش در نکوهش -شما بخوانید تمسخر- این هایی که زیر عکس نامزدشان قربان صدقه اش می روند، یا این هایی که شعر می گویند و فلانی را منشن می کنند گوشه اش، یا این هایی که برای شوهرشان می نویسند، یا برای زن شان، یا برای دوست دختر و دوست پسرشان حتی. آخرش هم گفته بود "مهوع" است این کارها در منظر عموم. تعریف ایشان از مهوع را نمی دانستم درست مثل تعریفشان از حریم خصوصی، عین تعریفشان از آزادی ِ اندیشه و حقوق فردی و خیلی چیزهای دیگر و تعریفشان از روشنفکری حتی. اما شک ندارم، حق ِ بیان احساسات، حتی اگر برای ما مصنوعی و لوس و دم ِ دستی جلوه کند، آن هم در صفحه ای که حریم ِ شخصی ِفرد است و زیر عکسی که متعلق به خود او یا بستگان اوست، از ابتدایی ترین و ساده ترین حقوق شخصی است و مسما قابل احترام...

الغرض؛
این روزها خیلی به مدل روشن ِ فکری این ها فکر می کنم. به این که روشن فکری شان نسبت قریبی با بوزینگی دارد. به این که این ها همیشه ی خدا در ساحات پنهانی ِ وجودشان بوزینه ی روشن فکر غربی اند. در پوشش شان، در صحبت کردن شان، در رابطه برقرار کردن شان، در دود کردن و آبکی خوردنشان، و بدبختانه تر از همه ی این ها، در اندیشیدن شان. ادا در نمی آورندها! به معنای واقعی ِ کلمه بوزینه اند یعنی اغلب حتی به قاعده ی ادا در آوردن هم فهمشان نمی شود از کاری که می کنند و حکمی که می دهند و تز و مانیفستی که صادر می کنند. در کمال حماقت و در اوج اعتماد به نفس و خود برتر انگاری، همان نسخه ای را که فلانی، چند ده سال قبل، برای جامعه ی غربی با مختصات خاصه ی آن زمانش پیچیده است -و این ها توی فلان کتاب ِ پوسیده، پای بساط دست چندم فروشی های خیابان انقلاب پیدا کرده اند و نشخوار کرده اند- را برای این سر ِ دنیا تجویز می کنند و آن چنان بر آن پای می فشارند تو گویی این اکسیر رشد و کمال و بالندگی را پس از عمری ممارست از وجود خویش، نه، که از ما تحت شان بیرون کشیده اند.
این روزها به این فکر می کنم که تعریف "مهوع" دقیقن یعنی همین ها...

نظرات 12 + ارسال نظر
پرهون یکشنبه 28 دی 1393 ساعت 21:30 http://printemps.blog.ir

مطلب به جایی بود. این افراد مثل قارچ در حال تکثیر شدن اند. اسمش رو بگذاریم غرغرهای روشنفکرانه بهتره. از بد روزگار گاهی حس می کنم به تلخی هرچه تمام تر من هم توی نوشته هام این اندازه مهوع میشم! اگرچه تمام تلاشم اینه که ضد این جریان روشن فکری قدم بردارم.
لذت بردم.

خوشحالم که خوشتون اومد

خزر یکشنبه 28 دی 1393 ساعت 21:36

و چه بسیارند آنها که با همین اداهای روشنفکرانه و لفاظی های فیلسوفانه صاحب چه موقعیت ها که نمی شوند متاسفانه !!!!!

بله، دقیقن

رها آفرینش یکشنبه 28 دی 1393 ساعت 21:56 http://rahadargandomzar.blogsky.com/

میشه گفت ناشی از خود ناشناسی آدمها میشه این حال..
اگه کمی بیشتر خودشون ( مون) و علایق و سلایق شون( مون ) رو میشناختن(میشناختیم) اینقدر صحبتها و تزها ضد و نقیض نمیشد....

بله حتمن این هم یکی از دلایلش هست. و حتمن تکاپو برای دیده شدن یکی از دلایل دیگه اش...

زهرا.ش یکشنبه 28 دی 1393 ساعت 22:03 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

ایرانی جماعت،یه اینترنت سکته کرده و یه فضا برای نوشتن براش کافیه تا عن هرچیزی رو دربیاره!هرچیزی.....
پست هاییکه امروز تو شبکه های اجتماعی لایک می خورن و شیر می شن ،قریب به اتفاق از جنس دُرافشانی هایی هستن که سالهای گذشته رو در مستراح های عمومی می شد دید،اما چون نویسنده این جملات یه عکس با موی وزبلند و ریش بزی و عینک کائوچویی داره،یا مثلا خانم کچل کرده سیگار به لبه،کافیه که به اسم شاگرد خلف نیچه و دکارت و بقیه دوستان،جفنگیاتش رو شیاف کنه به ملت.

کامنتت خیلی خوب بود :-)
ممنون

عاطی یکشنبه 28 دی 1393 ساعت 22:47 http://www-blogfa.blogsky.com

من ک میگم جم کنیم بریم خارج:دی.

والا!

رها- مشق سکوت دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 00:35 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

قضیه اونجا جالب میشه که از همین روشنفکر نماها، دقیقا همین عبارت روشنفکر نما رو میشنوی. من یکی که واقعا دهنم باز می مونه
آدمیزاد هرچقدر به خودش نزدیکتر بشه، از هرچی نما و ادا و اصول و چنگ زدن به هر نقشی که دید بی نیازتر میشه
دقیقا چیزی که میخواستم بگم رو رها آفرینش بیان کرده

موافقم :-)

داود (خورشید نامه) دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 02:14


به عاطی
فکر نمی کنی با این کامنت نوشتن / از قهقه یکنفر ملتی را نیمه شب زا براه کنی

قناری معدن دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 09:45 http://filterplus.blogfa.com

روزگار در هم بر همی است نازنین

ارادت قربان. ممنون که این ها رو می خونی :-)

مجید دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 18:22

بنظرم بهتر از این نمیشد توصیفشون کرد

ممنونم :-)

پروین چهارشنبه 1 بهمن 1393 ساعت 00:03

مساله این است که اگر دربارهء همممه چیز نظر کارشناسی ندهیم ممکن است فکر کنند لالیم. یا احمقیم. بله دوست خوب من

نبات پنج‌شنبه 2 بهمن 1393 ساعت 13:18 http://be-live.blogsky.com

آدم هایی که روشنفکری رو در نقد صرف می دونن و به زمین و زمان ایراد می گیرند به همین اندازه مهوع اند که نمونه هاشون که روز به روز بیشتر میشه ... اگه یک روز از یکیشون بپرسی خوب چی بشه خوبه؟ واقعا هیچی برای گفتن ندارند.
ممنون از توجهت به این قضیه

شمسی خانم شنبه 4 بهمن 1393 ساعت 10:47

به نظرم بعضی ها فکر میکنند اگه حرف نزنن بقیه فکر میکنن لال هستن این میشه که درخصوص هر مطلبی باید اظهارنظر کنند. گفتن کلمه ندونستن و اطلاعی ندارم یا در این زمینه تخصص و مطالعه ندارم مثل سرکشیدن جام شوکران هست برای این جماعت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد