هفتگ
هفتگ

هفتگ

آدم های یواشکی

فکر می کنم فقط در جهان همینجاست که اینقدر کارهای یواشکی وجود دارد.... اینقدر زندگی و افکار مردم با آنچه می بینیم و نشان می دهند فرق دارد. از همین قضیه د.یش و ری.سیور بگیر تا رتبه نوزده ی مصرف الکل در جهان....  از خرید و فروش هزار رقم فیلت.رشکن بگیر تا استخر پارتی های آنچنانی .... کلا اینجا همه چیز یواشکی است ...  نه فروشگاه الکل وجود دارد و نه دیس.کو ولی هر کس هر وقت بخواهد مست می نشیند پای میز و بلک جکش را بازی می کند.... اینجا یک عالمه تناقض وجود داد.... یه وقت هایی هم مردم آنقدر حرفه ای شده اند توی نقشی بازی که بازی می کنند یا بهتر بگویم مجبورند بازی کنند که تو انگار دو آدم مختلف را می بینی .... کلا عادت کرده ایم به این نقش ها.... به این دوگانگی ها.... به این فیلم بازی کردن ها ..... 

از همان روزهای اول پیج آزاد.ی های یوا.شکی را فالو کردم ..... کاری با علینژاد و سیاست های کاری و شایعات پیرامونش ندارم ولی به گمانم این پیج شروع خوبی بود تا به خیلی ها که نقش های ما را باور کرده بودند آن روی داستان را نشان دهد.... انعکاس خبری اش را دوست داشتم... هر چند خودم هیچ وقت جسارت عکس فرستادن برایش را نداشتم ولی انها که فرستادند را ایول گفتم....بگذریم ....

حالا فکر کن این وسط دخترک زیبا و جوان فامیل ما نقش بازی نکرده و برداشته یک عکس دونفره از خودش و بی افش گذاشته توی فیس بوک .... وا مصیبتا ..... آن هم فیس بوکی که تمام خاله و خان باجی ها با تمام اهل و عیالشان آنجا نشسته اند و برای هم هی لایک می زنند .... انصافا خودم هم اولش جا خوردم چون کم دیده ام دختر ها اینطور رو بازی کنند.... تا طرف نیامده و انگشتر و شیرینی نیاورده هیچ وقت علنی اش نمی کنند.... حتی آنهایی که سابقه ی دوستیشان چند ساله است هم سعی می کنند بی گدار به آب نزنند ... نه اینکه کسی نداند هااا .... همه می دانند.... همه می دانند که فلانی با فلان دختر یا فلان دختر با پسر فلانی دوست است ولی کسی به روی کسی نمی آورد .... تمام این اتفاق ها یواشکی می افتد !

حالا پرنیای نوزده ساله فکر کنم اشتباه کرده که این روال را به هم زده.... او هم باید فیلم بازی می کرده که الان یک سری آدم درب و داغون که خودشون مظهر هزار مدل اشتباهند درباره اش قضاوت نکنند.... او هم باید قانون یواشکی های اینجا را رعایت می کرده.... برای اعصاب و روان خودش.... برای گوش خانواده اش.... این را می گویم چون دخترک را دوست دارم وگرنه ته دلم آرزو دارم یک روز یواشکی های ما تمام شود.....


نظرات 23 + ارسال نظر
داود (خورشید نامه) دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 20:21

یواشکی بودن یعنی منافق بودن یک کلام و ختم
اما باید این را هم باور داشت ادم نباید به اسم صداقت هر منکر و اشتباهی که توی زندگی اش ناخواسته کرده عیان کند.
حیا یکی از اصول انسانیت است

بابک اسحاقی دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 20:29

دمش گرم
من شجاعتش رو تحسین می کنم

Nugo دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 21:00 http://nugo.blogsky.com/

چطور می‌تونیم هم خودمون رو قایم کنیم و هم یواشکی نباشیم..!؟!؟
کم کم باید نقابامون رو برداریم.. راه دیگه‌ای نداره..

رضوان سادات دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 21:36

من اصلن همچین شجاعتی ندارم و این کار پرنیا احتمالن خودشو اذیت خواهد کرد!!!
البته یواشکی بودن همچین بد هم نیستا!!!
خب منم دوس ندارم کسی بدونه من برنامه "شعر یادت نره " من و تو رو دوس دارم!!!

حمید دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 21:52 http://abrechandzelee.blogsky.com/

یه چیزی شبیه این رو پارسال سر پستهای باران بر شانه های پرچم رنگین کمان تجربه کردم. کار بشدت پرهزینه و اعصاب خوردکنی هست. تنها درسش (درس عبرتش!؟) دیدن واکنشهای باورنکردنی از آدماییه که انتظار نداری! این باعث میشه بفهمی درنده خویی از اونچیزی که میبینی بهت نزدیکتره! ولی به هرحال انجام دادنش بهتر از انجام ندادنشه. مسیرت در اون مورد و موارد مشابه مشخص میشه. یا با درک این موضوع بقیه ی زندگیت سکوت میکنی و سعی میکنی از تجاوزی که داره بهت میشه لذت ببری! یا بیخیال همه چی میشی و تا اونجایی که از دستت برمیاد پای حرفت (و البته پای هزینه هاش) وایمیسی...

الهام دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 21:53 http://elham7709.blogsky.com

درسته همه ما یواشکی هایی داریم، مثل وقتی که روشنفکر میشیم و حرفهای خیلی بزرگ میزنیم و دیگران رو انکار میکنیم ولی در خلوت مزخرف ترین سریال ها رو میبینیم وقت میگذرونیم.
ولی یه دخترک نوزده ساله تصورش از یواشکی خیلی فرق میکنه، سنی که همه چیز همونیه که میبینه و فکر میکنه اگر با کسی هست احتمالا یار اول و آخرشه، اونو به اطرافیانش نشون میده و افتخار میکنه به فتح این عشق... اما نمیدونه که مسیر زندگی خیلی نا همواری داره، یکیش همین حرف مردم!

رها آفرینش دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 22:06 http://rahadargandomzar.blogsky.com

همین تناقضها ست که باعث میشن هرکسی توی کمد لباسش چندین تیپ مختلف لباس داشته باشه...تونیک بلند و شلواری که خیلی تنگ نباشه...برای دور همی ها با خانواده های همکاران همسر...(تازه باز هم خیلی بین خانمهای مانتو پوش تابلو میشی ) ،تیشرت و شلوار جین برای دورهمیهای خانواده ی خودت، ساپورت برای دورهمی های خانواده ی همسر ...
چه میدونم،برای آقایون هم همینه...
شلوار جین تنگ و چسبون رو دور از محل کار و فقط در گردشهای تفریحی میتونن بپوشن...دانشگاه؟ جلوی دانشجوها؟ فقط شلوار پارچه ای رنگ سنگین و پیراهن مردانه آستین بلند...

دل آرام دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 22:45 http://delaramam.blogsky.com

ادمهای یواشکی، کارهای یواشکی، اعتقادات یواشکی... عجب دنیایی داریم...
آدمهای جسور یک-هیچ از بقیه جلوترن. حداقل پیش خودشون، چشم تو چشمِ خودشون، شرمنده خودشون نیستن، توی دنیاشون خودشون رو بی عرضه و بزدل خطاب نمیکنن...
کار پرنیا پیامدهای زیادی رو براش در پی داره اما حداقل خودش راضیه، خودش لذت چند جرعه شجاعت و جسارت رو چشیده. خیلی می ارزه، خیلی...

سمیرا سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 07:38

همه مون خیلی وقتها اینجوریم اونقدر نقش بازی کردیم و زندگی های دوگانه و چند گانه داریم که گاهی نقش اصلیمونو فراموش میکنیم! دیگه هیچکسم اعتراضی نداره انگار! همه راضی شدیم به چند شخصیتی بودن...کاش میشد هر کی خود خود خودش باشه

آفرین به پرنیان
قضاوت اون آدمای درب و داغون رو به هیچ جاش حساب نکرده
باریک الله دختر

جعفری نژاد سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 10:31

ساختن یه راه جدید حاصل قدم گذاشتن تو بیراهه های دیگرانه

(اینم یه چی بود تو مایه های همون دیالوگ پینگ پونگی و اینا)

افروز سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 11:04

میدونی مهربان همه ادمها لیاقت صداقت ندارن... یه زمانی یواشکی هات بهت مزه میده فیلم بازی کردنات یه لبخند میاره گوشه لبت یه چیزایی اصلا قایمکیش میچسبه ولی گاهی انقدر غرقشون میشی که خسته میشی دلت میخواد خودت باشی مثلا میری میگردی دنبال یه مشاور یکی که بهش ساعتی....تومن پول بدی تا حرفاتو گوش کنه چون میتونی پیشش خودت باشی تازه گاهی اونجا هم شک میکنی که میتونی خودت باشی یا نه شاید اگر پرنیان چند سال بعد اینکارو میکرد وقتی که یکم پخته تر بود تاییدش میکردم ولی فکر میکنم یه دختر 19 ساله جسارتش رو از احساساتش میگیره و البته خیلی هم به محیط بستگی داره خانواده هایی هستن که برای اینکه دختر یا پسرشون بتونه کنار کسی عکس بگیره و انتشارش کنه نیاز به دلیل خاصی ندارن میتونن جور دیگه هم نگاه کنن فکر میکنم تازه بعد از شکستن هنجارهایی که جامعه برات ساخته و اکثرا قبولشون نداری نوبت به هنجارهای خانواده ات میرسه که شکستنش خیلی سخت تره

ارش پیرزاده سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 11:20

کلا مخالفم ....مخصوصا با این پیج ازادی های یواشکی

فاطمه بختیاری سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 11:23

نمی خوام از حرفم این استنباط بشه که من یه ادم دسته گل و روراست هستم
ولی من همیشه تو زندگی چوب روراست بودن با مردم رو خوردم اگر بنا به شرایط رنگ عوض میکردم خیلی از موقعیت ها رو از دست نداده بودم، همسری هم همین طوریه، در و تخته خوردیم به هم بدجور جلوی پیشرفت خودمون رو تو زندگی گرفتیم (آیکون آدم های از خود متشکر)

سمیرا سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 12:45

اما یه نکته رانباید فراموش کنیم که حرفها و رفتار ما آدمها باعث رواج این یواشکی ها می شود، حالا کاری به درست و غلط بودن آن کار یواشکی ندارم چون آن هم قابل تامله !!!

مهسا سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 15:13

سلام.به نظرم اون دختر خانوم در اون لحظه فقط تابع احساس نابش بوده اما شاید یه مدت که بگذره پشیمون یشه.همه ما به نوعی چوب این صداقت و جسارتمونو خوردیم.منم ارزو میکنم دست ازین یواشکی ها بکشیم و صادقانه زندگی کنیم.(ولی لامصب بعضی یواشکی خیلی میچسبه).ایکون ادم دورو!!!!

محسن باقرلو سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 15:56

الان من چن روزه میخوام یه مطلب توو فیسبوک بنویسم هی میگم نکنه ناجور بشه نکنه فکرای بد درباره م بشه نکنه برا خودم و اطرافیانم بد بشه ... اینجوریاس دیگه !

خورشید سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 16:28

خیلی وقتا با صداقت که عمل کنی.. هیچ چیز بهتر نمیشه..فقط آرامشت بهم می خوره..فقط هی بقیه میرن رو اعصابت. حتی اگه مربوط به خودت و زندگی خودت باشه. برای همین ترجیح میدم گاهی یواشکی و بی سر و صدا کارامو پیش ببرم..

اگه کامنت بالایی مال دوست دیگه ای بود..مثلا طودی براش می نوشتم.. ای خائن..ای فروشنده ی بلاگستان به فیس بوک.. ای مدرنیته.. ای رها کننده ی اصل و دل بستنده ی به زخارف دنیا..

علی ای حال که کامنت بالا مال جناب باقرلوی کبیره و من هیچ جسارت نمی کنم در محضر ایشون..

سهیلا سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 19:10 http://rooz-2020.blogsky.com/

با کامنت خورشید عزیزم موافقم

اون قسمت آخرشم که عالییییییییی

پروین چهارشنبه 22 بهمن 1393 ساعت 06:42

محافظه کار شده ایم همه مان یک جورهایی. از ترس زخم زبانها و بخاطر آرامش فکری خودمان

یک تجربهء مشابه برای خود من این بوده که خاله خانباجی های فامیل که مطمینا توی فیس بوک نمیگردند به من میگفتند سلامتی پروین جان. دخترت - پسرت نامزد- ازدواج کرده؟ احتمالا نیش و کنایه. و الا میشد بچه ها ازدواج کرده باشند و آنها خبر نشوند؟ و به قول خود بچه هایم تعجب شان از جوانهای فامیل است که عکس های آنها را به بزرگترهایشان نشان داده بودند. کلا این که ما باید در مورد همهء زندگی همهء مردم دنیا نظر بدهیم موضوع خیلی جالب توجهی است.

ramnashodani چهارشنبه 22 بهمن 1393 ساعت 15:45

واسه خودم واقعا متاسفم.....

دختری از یک شهر دور چهارشنبه 22 بهمن 1393 ساعت 15:53

عکس آنچنانی نذاشته بودم تو فیس بوکم! از دوست پسرم و از مشروب خوردنم یا توو سواحل مدیترانه با مایو گشتنم رو نذاشته بودم! اما یه عالمه حرف و حدیث آنچنانی پشت سرم گفته شد! هر کدوم از این کارایی که کرده بودم رو میگفتن مشکلی نبود! اما حرفهای دروغ آدم رو اذیت میکنه! شاید پرنیان عزیز هم مثل من فکر میکنه که بجای اینهمه حرف دروغ پشت سرم گفته بشه همینی که هست رو ببینن هم خیالم خودم راحت باشه هم خیال بقیه!
همه خانواده ام رو حذف کردم از فیس بوک کاش میتونستم توو زندگی واقعی هم حذفشون کنم!

ترنم سه‌شنبه 5 اسفند 1393 ساعت 19:00 http://www.nofault.persianblog.ir

با دورویی شدیدا مخالم اما نشان دادن و رونمایی کردن از کارهای زشتی مثل مصرف الکل و ...دیگر کار های ناپسند رو به اسم ازادی یواشکی اصلن قبول ندارم ...تا الانم هرپیجی به اسم ازادی یواشکی دیدم بنظرم خیلی پوچ بوده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد