هفتگ
هفتگ

هفتگ

مهمان این هفته هفتگ خانم  "  نیلوفر نیک بنیاد  " نویسنده وبلاگ  "  قلم بافی های یک نیکولای آبی  " است





تئوری قهوه‌ای شدن آدم‌ها!

خانم مشاور زل زد توی چشم‌هایم و گفت: «خب اگه دنیارو اینجوری دوست نداری، چه جوری دوست داری؟» بدون این که فکر کنم شروع کردم به تعریف کردن دنیای مورد علاقه‌ام. سال‌ها بود بهش فکر کرده بودم و نیازی نبود که دوباره بنشینم و دنیای دوست‌داشتنی‌ام را توی ذهنم بازسازی کنم. از بچگی دلم می‌خواست دنیا رنگی باشد. مثل انیمیشن‌هایی که دیده بودم. دلم می‌خواست خدا هر کدام از آدم‌ها را یک رنگی بیافریند. یعنی پوست هر کدام از آدم‌ها یک رنگ متفاوت از دیگران باشد. مگر همین خدا نبود که اثر انگشت‌ها را متفاوت آفریده بود؟ پس رنگی کردن پوست‌ها هم برایش کاری نداشت. اینطوری نیازی به شناسنامه و اسم و اصل و نسب و هیچ چیز دیگری هم نبود. هرجای دنیا می‌رفتیم ما را به اسم خاص رنگ پوستمان می‌شناختند. یکی زرد کمرنگ بود و یکی ارغوانی تیره...

داشتم همچنان تعریف می‌کردم، که یکدفعه ته خودکارش را زد روی میز، پرید وسط حرفم و گفت: «خب حالا که چی؟ مثلا فکر کن رنگی هم بود. چه فرقی برای تو می‌کرد؟ اصلا چه فرقی توی روابط آدم‌ها ایجاد می‌شد؟» ادامه دادم که اینطوری هیچ‌کس نمی‌توانست به خاطر در اکثریت بودن رنگ افراد مشابهش به دیگران زور بگوید، چون از هر رنگ فقط یکی وجود داشت. اینطوری دنیا قشنگ‌تر بود. همه‌جا پر از رنگ بود. پر از زیبایی. پر از شادی. بعد خدا می‌توانست آدم خوب‌ها و آدم بدها را هم خودش مشخص کند که کسی درگیر فیلم‌بازی کردن و دورنگی و دورویی بقیه نشود. مثلا دو تا رنگ را هم مادرزادی به هیچ‌کس نمی‌داد.می‌گذاشت به عنوان پاداش و مجازات. آدم‌هایی که کار خوب می‌کردند پوستشان مثل نور سفید می‌شد و می‌درخشید و...

باز پرید وسط حرفم و گفت: «قشنگه ولی بازم نمی‌تونم بفهمم چه فایده‌ای برای بدی‌های توی دنیا داره». گفتم: در آن صورت خدا قطعا فکری هم به حال بدی‌های دنیا می‌کرد. مثلا آن‌هایی را که آدم می‌کشتند، خیانت می‌کردند، دروغ می‌گفتند یا حتی به طور بی‌ادبانه‌ای وسط حرف دیگران می‌پریدند،  قهوه‌ای می‌کرد!

مشاور به صندلی‌اش تکیه داد، چند ثانیه مکث کرد، قهوه‌ای شدن خودش را مجسم کرد و بعد گفت: «جالبه...»!

نظرات 29 + ارسال نظر
lighywind جمعه 1 اسفند 1393 ساعت 22:02

همیشه خاموشقلم بافی های یک نیکولای آبی رو میخونم.
شما فوق العاده ای

دل آرام جمعه 1 اسفند 1393 ساعت 22:25 http://delaramam.blogsky.com

دنیای رنگی رنگی، آدمهای رنگی رنگی، حرفهای رنگی رنگی...
این دنیا به آدمهای شاد محتاجه...
ممنون که برامون اینجا نوشتی نیکولای عزیز

maryam جمعه 1 اسفند 1393 ساعت 22:40

مثل این میمونه که گاهی وقتا ارزو میکنیم کاش حرف دل های همدیگرو میخوندیم و میشد از نگاه ها فهمید

مهسا جمعه 1 اسفند 1393 ساعت 23:01

سلام. عالی بود نیکولای آبی عزیز. همیشه میخونمتون.

سحر شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 00:05

ممنون از نیکولای عزیز خیلی خوب بود
آدمهای رنگی رنگی

نورا شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 00:58

مثل همیشه عالی بود ممنون نیکولای ابی عزیز:-) و بی شک شما تو این دنیای رنگی آبی بودین به زلالی و پاکی آب البته شما الان هم با علاقه به رنگ آبیتون برا خودتون یه شناسنامه خوووب دارین مگه نه اینکه من وقتی آبی میبینم یاد شما میفتمم:-)
تقریبا هر روز از نوشته های آبیتون لذت میبرم:-) ممنون برای شادی هایی که با نوشته هاتون به ما میدین:-)

بهار همیشگی شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 01:02

بی شک دنیای رنگی رنگی بی نظیره

آرش پیرزاده شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 06:01

علی بود مثل همیشه ..

هورام بانو شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 09:00

سلام خانم نیک بنیاد یا بهتره بگم خانم آبی
من خیلی وقته که وبلاگ نیکولارو میخونم دخترانه نوشت هاتون فوق العاده هستن و به چن نفر پیشنهاد خوندنش دادم حتی آقایون، یه جای خوبه که دغدغه ها و روزمرگی های خانما رو بهتر درک کنن
به طبع اگه قسمت نظرات وبلاگتون باز بود برای خیلی ازپست هاتون نظر میذاشتم اما راستش میونه خوبی با ایمیل ندارم و دقیقا همین چن روز پیش تو فکر بودم که کاش قسمت نظرات وبلاگتون باز بود... و بعد گفتم حتما باید یه بارم که شده براتون ایمیل بفرستم ...خوشحالم که اینجا نوشتین و قسمت نظرات اینجا بازه
من به شدت به قانون جذب اعتقاد دارم
موفق باشین قلمتون مانا

محسن باقرلو شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 09:34

خیلی خوب بود ...

هاله شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 09:58

مرسى نیکولا :)

نبات شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 12:45 http://be-live.blogsky.com

نیکولای عزیز امیدوارم اینجارو بخونی.
منم خیلی وقته نوشته های صمیمی ات رو از وبلاگت می خونم و اولین باره که حس می کنم دارم باهات حرف می زنم.
منم پیشنهاد می دم نظرات رو حداقل برای پست های خاصی باز بذاری ولی بازهم وبلاگ خودته و ما بهر حال می خونیمت

رها آفرینش شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 15:03 http://rahadargandomzar.blogsky.com

سلام نیکولا جان،منهم مثل دوستان خیلی وقته که نوشته هات رو میخونم و ازشون لذت میبرم...و دقیقا همین نظر رو دارم...اینکه حداقل برای بعضی از پستهات نظرات رو باز بگذاری...
این پستت رو خیلی دوست داشتم و فکر میکنم واقعا توی دنیای رنگارنگ ،رنگ قهوه ای از ملزوماته...برای استعدادت در نویسندگی بهت تبریک میگم عزیزم

پستچی شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 17:32 http://postchii.blogsky.com

تو دنیای رنگی رنگی ، من بنفش م

زینب شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 21:32

چه خوب بود!

همیشه عالی مینویسی خانوم
کاش نظراتت باز بود

مهرداد شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 21:58 http://foogh.blogfa.com/

به به
نیلوفر بانو
این نیکولای ابی رو همیشه می خونم
بعضی از پستاش مثه همین تعریفین
خیلی هم شبیه جوونیهای پرند زاهدیه

من تو دنیای رنگی رنگی دوست دارم
سبز باشم
مثه سبزی درختای اواخر اردیبهشت
ابی باشم
مثه ابی دریای اوایل مرداد

خورشید یکشنبه 3 اسفند 1393 ساعت 18:44

نیکولا...



خیلی قشنگه..
خیلی..

نیکولا دوشنبه 4 اسفند 1393 ساعت 14:58 http://nikolaa.blogfa.com

سلاااااام :) از همه ممنونم به خاطر لطفی که به من دارین. امیدوارم همیشه رنگی و شاد باشین. راستش بسته بودن نظرات دلایل خیلی زیادی داره که چندین بار تو وبلاگم نوشتم. ولی همیشه از خوندن ایمیل ها خوشحال میشم و از نظراتی که دوستان توسط ایمیل می دن توی نوشته هام استفاده می کنم. باز هم ممنون از همگی :)

آناهیتا دوشنبه 4 اسفند 1393 ساعت 20:27

سلام.
اما نیلوفر من فکر می کنم درصورت وجود دنیای رنگی رنگی هم باز آدم ها دلیلی واسه زور گفتن و کشتن پیدا می کردند. اما خیالش قشنگه مثه همه ی خیال ها.

پروین دوشنبه 4 اسفند 1393 ساعت 20:45

خیلی قشنگ بود. من نوشته های وبلاگتون رو هم خیلی دوست دارم

آلما دوشنبه 4 اسفند 1393 ساعت 20:58

من ایمیل ندارم.
از وقتی با وبتون آشنا شدم دلم میخواست یه جوری بتونم این حرفا رو بتون بگم؛در واقع میخواستم ازتون تشکر کنم.
متن های شما و خواهرم تقویت کننده استعداد کم نویسندگی من بود. من بعد از خوندن هری پاتر و دیگر کتاب ها، گیج بودم که چطور بنویسم. یه جور پتانسیل نویسندگی داشتم و تا اونو به طریقی مصرف نمیکردم آروم نمیگرفتم داستانک های تخیلی، چیزی در مایه های این نوشته آبی شما ( چشم ها. رنگی باشند. پلک که میزنیم، هر چیزی رو اون رنگی که میخواییم ببینیم)
نمیشه اینجا همه چیز رو بنویسم ، رنگ آبی رو دوست دارم

تبسم سه‌شنبه 5 اسفند 1393 ساعت 00:53

hey u
i like ur colerful pen!
ur pen be permanent!!!!

Bluish سه‌شنبه 5 اسفند 1393 ساعت 12:13 http://bluish.blogsky.com

سلااااااااااااام
عااااااااااااااااااااااااااااللللللللللللللللییییییییییییی بووووووووووووود:)))
مشاورهای قهوه ی حتا تصورشم چندش آوره و فقط یه مشاور قهوه ای میتونه بگه جالبه!:)
ولی ایده ی دنیاهه عاااالی بود:)

بمب هیدروژنی سه‌شنبه 5 اسفند 1393 ساعت 13:18 http://hydrogenbomb.blogsky.com

:گل

دلارام سه‌شنبه 5 اسفند 1393 ساعت 20:00 http://femo919.blogfa.com/

آبی جان احساس بی رنگی به من دست داد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد