هفتگ
هفتگ

هفتگ

و من الله توفیق و اینا !

این چن وخت که برای مریم دمبال ماشین میگردم به یک فرمول ساده اما عمیق رسیده ام برای اینکه چطوری آدم قدر داشته هایش را بداند ... فرمول این است : سعی کنید لنگهء چیزی که دارید را بخرید ! ... چرا می خندید ؟! دارم جددی صحبت میکنم ... فرض کنید شما یک سمند مدل هشتاد و هشت دارید که خیلی راضی نیستید ... حالا خیلی جددی روزنامه بردارید سرچ کنید که یکی دقیقن لنگهء ماشین خودتان پیدا کنید ... خیلی جددی یعنی اینکه زنگ بزنید قرار بگذارید بروید ببینید کاپوت را بزنید بالا مگنت و تستر رنگ ببرید سوار شوید دور بزنید ، قشنگ به چشم یک خریدار واقعی ... چار پنج مورد را که تست کنید برمیگردید و از آن روز به بعد ماشین خودتان را میگذارید روی چشم و سرتان و حلوا حلواش میکنید ... در مورد همهء داشته هایمان این روش و فرمول قابل تست است ... لباس ، یخچال ، خانه ، سلامتی ، حتتا همسر ! ... فقط برای تست این آخری نکات ایمنی و جانب احتیاط را شدیدن رعایت کنید ! ... و من الله توفیق و اینا !

نظرات 17 + ارسال نظر
نیمه جدی سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت 23:04

ازین منظر به موضوع نگاه نکرده بودم هیچ وقت. حکمتی بود برای خودش. در ضمن ماشین مریم ترین پیشاپیش مبارک. خداییش ماشین داشتن خیلی خوبه خیلی. من یکی از ناراحتیام اینه که چرا زودتر اقدام نکردم براش. ایشالله به سلامتی بخرین و سوارشن و کیف کنن.

رهگذر سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت 23:17

من در مورد بابام امتحان کردم و نتیجه ی عکس داد. همیشه هم این فرمول جواب نمی ده.
اما در مورد همسر. خیلی ها این کار رو می کنن. بی شرمانه. اطراف من پر از این آدم هاست.

رها آفرینش سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت 23:24 http://rahadargandomzar.blogsky.com

بسیار با حرفتون موافقم... هوشمندانه بود با یه پایان بندی دقیق و منطقی
.
.
.

چرا انقدر کوتاه نوشتین؟ این مدت که بلاگفا قطع شده سرانه ی مطالعه ی غیر درسی توی خونه ی ما بشدت پایین اومده...
همسرم که فقط مقاله ی علمی میخونه و درسی رو که باید سرکلاس ارائه بده،پسرم هم که آزمون ورودی داره،مثل عقاب مواظبشم بجز کتابهای درسی اش چیزی نخونه...و خودم؟ بیچاره شدم رفته... به مثابه معتادی که بهش جنس نرسیده باشه...

متین سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت 23:45

اه چه جالب!! منم مثل رهگذر در مورد پدر گرام تست کردم و دقیقا کلا ناامید گشته ام همیشه!!
اما بقیه موارد رو نسبتا موافقم با این فرمول!!

سپیده چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 00:08

قانع بودن و قدر دونستن برای مواقعی خوبه که توان بهتر داشتن رو نداریم و یا معذوریتی وجود داره , در اون صورت مسلما باید قدر داشته هامون رو بدونیم و قانع باشیم , همسرو که اصلا فکرشم نکنید :)

پروین چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 06:53

نخیرررر ... اینجوری درجا میزنیم.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چیه؟ توقع داشتی برای دوخط مطلبی که نوشتی بیاییم و یه کامنت ۷ خطی بنویسیم؟ نخیر برادر من ... نخیر

ارش پیرزاده چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 07:40

عالی بود مخصوصا این مورد اخر

ارش پیرزاده چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 07:59

من دقیقا قضیه بابا رو نفهمیدم چی بود یعنی رفتند دو بابای دیگه اون بابایی های گیر اوردن از بابای خودشون بهتر بوده

سمیرا چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 08:15

یعنی برای آخریم مگنت و تستر رنگ میبری؟

مونا چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 08:47

:)))) عالی بود

leva چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 09:15

منم باباها رو نفهمیدم!!!

فرنوش چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 09:33

چشم

پیروز چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 10:56

محسن جان چرا ادم رو تو این موقعیت قرار میدی اخه؟!!! خب وقتی یه ایده میدی کامل توضیح بده. الان ما چطوری همسر رو تست بزنیم؟؟
حالا دقیقا باید هم مدل خودش باشه یا فرق نداره؟
سریع جواب بده تا اشتباه پیش نیومده

رهگذر چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 18:41

در مورد بابا آدم می ره باباهای دیگران رو می بینه. در مورد همسر هم همین طور. همسر رو نمی دونم. اما من با دیدن چندین بابا (از نزدیک و تو زندگی طرف) نتیجه ی عکس گرفتم. بیشتر دلگیر شدم از بابام.
این قدر سخت بود یعنی؟

رها آفرینش چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 20:45 http://rahadargandomzar.blogsky.com

حالا چرا به این باباهای بنده خدا گیر دادین؟ خوب باید دید بابای هرکی با چه پیشینه ای ،چه کاری رو انجام میده؟ توی فکرش چی هست؟ نمیشه همینجوری راحت بابا رو با باباهای دیگران مقایسه کرد یا حتی همسر خودمون رو با همسران دیگران...مگه خودمون شبیه دیگرانیم و یا بهتریم که انتظار بهتر بودن بابا یا همسر یا هرچیز دیگه ای روداریم؟
در مورد ماشین و خونه و ... شاید موافق این تز آقای باقرلو باشم...ولی اینجور مقایسه کردن آدمها با هم فقط در حد همون شوخیه که ایشون خیلی بانمک بهش پرداختن و نه بیشتر.

رهگذر چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 22:43

چند وقت پیش تو یه دعوای گنده، بدون این که طرف کس خاصی رو بگیرم، به مامانم و بابام و خواهرم گفتم مشکل ما اینه که فکر می کنیم حق فقط با ماست و هیچ وقت اشتباه نمی کنیم. فقط دیگران مقصرند و ما هیچ تقصیری نداریم. در صورتی که هرکس به سهم خودش مقصره. بعد گفتم مامان تو، من، بابا شما، خواهرم رو هم گفتم. بابام نگاه وحشتناکی بهم کرد و گفت: دستت درد نکنه! همیشه همینه ها... بابام حس می کنه تو زندگیش واقعا هیچ اشتباهی نکرده. هیچ اشتباهی. بگو در حد ذره.
هر اخلاقی رو آدم ها داشته باشن توجیه می کنم. هر اخلاقی. ولی نمی تونم بپذیرم یه آدمی هیچ وقت به این نتیجه نرسه که شااااااید اونم یه جاهایی اشتباه کرده باشه. احساس معصومیت و مظلومیت مطلق داشته باشه.
وگرنه منم عقلم به این جور جاها قد می ده خانم رها.

منتظر شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 16:22 http://hamid35.persianblog.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد