هفتگ
هفتگ

هفتگ

چوب لای چرخ زنده گی ... نمی رود

زندگی چیزی شبیه موتور ساعت است. ساختاری هدفمند و مهندسی شده از چرخ ها و چرخ دنده ها. حرکتی مبتنی بر چرخه ها. همان "زندگی منشوریست در حرکت دوار" که ما تحت سیمای دهه شصت را... اصلی ترین چرخه اش همین تولد و مرگ است. همین بی دندان و بی هوش و بی حواس به دنیا آمدن و کش آوردن و سینه خیز رفتن و پا گرفتن و قد کشیدن و راه رفتن و دویدن و قوز کردن و خم شدن و زمین گیر شدن و بی دندان و بی هوش و بی حواس مردن...

چند سال پیش بود. رفته بودیم کردستان عروس را بیاوریم تهران، همیشگی! صبح بود. علی الطلوع. کل شب را نخوابیدم. دم صبح کَندم از رختخواب، سلانه سلانه خزیدم داخل حیاط قدمی بزنم بلکم دل آشوبه ام فروکش کند. پیرمرد چمباتمه زده بود گوشه ی حیاط، یواشکی، سرش را با دو دست گرفته بود بین پاهاش، مثل بچه ها زار می زد، بی صدا، اما بلند بلند، یک جوری که امواج دریای متلاطم توی دلش چهار ستون بدن آدم را می لرزاند. هوش زیادی نمی خواست حدس زدن علتش. رفتم سراغ یکی از همان چرخه های دنیا. دختر دار می شوی، حس پادشاهی می کنی، پشت ات قرص می شود، توی دلت پر می شود، دخترک قد می کشد، چشم گیر می شود، یکی می آید، جفت می شوند، پر می کشند می روند، خالی می شوی... قول دادم، به خودم، هر کدامشان، پدر یا دختر، اراده کرد فی الفور دستشان را بگذارم توی دست هم. پای حرفم مانده ام این سال ها. شاهدش این که حالم الان خربزه و عسل است. نشسته ام خریدار حال خوب پدر و دختری که امشب یحتمل این طرف و آن طرف سفره ای که چند صد کیلومتر آن طرف تر پهن شده دلشان برای هم قنج می رود. نشسته ام خمور ِ بوی دختری که دارم و.. ندارم. خربزه و عسلم حالا، از بس که چوب لای چرخ زنده گی ....نمی رود.

نظرات 15 + ارسال نظر
نیلوفر دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 02:05 http://saaalam.mihanblog.com/

سلامممممممم.........خیلی ممنون از وب سایت خوبتون که فوق العاده عالیه....واقعا متشکرم....
98658

مرمر بانو دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 02:55

سلام
چه عجیب، من دو تا دختر دارم و دقیقا امشب داشتم به همین فکر میکردم.
متن شما انگار یه سوزن بود که فرو رفت توی بغض تو گلو مونده م.
اشکام جاری شد.

عاطی دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 04:22 http://www-blogfa.blogsky.com

عااااالی

ساجده دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 08:27 http://www.val-ghalam.blogsky.com

ان شاالله یه روزی یه داماد خوب مثل خودتون گیرتون میاد. کسی که هوای دخترتون و پدرشو داشته باشه.

افروز دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 09:20

تو حرف نداری سید

مونا دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 09:36

خیلی قشنگ بود. عاشقی فقط توی خریدن ناز نگاه و پیچ و تاب مو خلاصه نمیشه. عاشق حقیقی که باشی، دنیا و آدما و لحظه هاش رو عاشقی.

آهو دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 10:04

عاشقی راس راسی محمد حسین ، خدا دختر پیرمرد و دختر خودتو برات نگه داره ، تو رو برا اونا ، کیف کردم

تیراژه دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 13:10

فوق العاده ... عالی ..

رها- مشق سکوت دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 14:29 http://www.mashghesokoot.blog.ir

خیلی خوب بود، خیلللی...

سارا دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 16:17

خیلی عالی بود خیلی

نورا دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 16:41

فوق العاده بووووود مرسییییی...
اتفاقا دیروز داشتم به این حس و حال مادرو پدر ها فکر می کردم که 20،30 سال زحمت بچشونو می کشن و بعد باید بسپرنش دست یکی دیگه که معلومم نیست که مثل خودمون مواظب حال دل بچه ها باشن یا نه ؟؟!! که جاشون ، ذهنشون آرومه یا نه؟؟!!
خدا دختر هارو واسه پدر ها و پدر هارو واسه دخترهاشون نگه داره ان شاء الله

الهام سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 00:53 http://elham7709.blogsky.com

سلام
جاشون خالی نباشه.
چرخه زندگیه دیگه چه میشه کرد.
انشالا به زودی و به سلامتی با انرژی زیاد برمیگردن.

Nasim سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 01:18

محمددددددددد
یعنی فقط می گم خدا رو شکر که می نویسی

...دل دریایی ات آروم رفیق، خدای ما و خدای عزیزامون یکیه، هرجا باشن توی حباب أمن محبت مان،تو حصر دعاهای ما، جا شون أمن و راحته
دلت قرص سید

سهیلا سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 09:48 http://nanehadi.blogsky.com

جالبه که یه جایی آدم دلش پر میکشه بچه اش جفت شو پیدا کنه با این که میدونی نتیجه اش جداییه.یعنی عشق از این بیشتر میشه؟

آری پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 20:00 http://ary-f.blogfa.com

آخ امان از اون گریه پدر در بدرقه ختر که دل آدم را سر دو راهی میگذارد وقتی دختر باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد