ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هم کلامی با بعضی ها دست فرو بردن توی چاهک مبال است، بی دستکش، تا آرنج، به امید ِ صید مروارید! همانقدر مهوع، همانقدر احمقانه، همان قدر خنده دار...
هم کلامی با بعضی ها چرخ و فلک سواریست. از یک جایی عنان گفتگو را می قاپند، ریز ریز شتاب می گیرند، می چرخند، می چرخانند، گیج می شوی و لابد از تحمل. از نفس که می افتند، همان نقطه ی اول پیاده ات می کنند، نه وجبی این طرف تر، نه قدمی آن طرف تر! هیچ ِ هیچ.
هم کلامی با بعضی ها ماهی گیریست، لب ِ سد، با قلاب! سرگرم کننده است. صبور باشی و خوش شانس، هر از گاهی یک نیمچه خال قرمز یا کپورکی خنگ نوک می زند به طعمه و گیر می کند به قلاب. اما روزت که نباشد یا روز طرف که نباشد، کل یوم را تا گیوه بالا می کشی و دم پایی ابری...
هم کلامی با بعضی ها اما، شربت سرکه و عسل است چله ی تموز، با یخ زیااااد. همانقدر شیرین، همانقدر گوارا، همانقدر روح افزا. این ها کلامشان، کلماتشان حتی، پاک می کند درون آدمیزاد را، چاکراه باز کن است لامصب گفتارشان. این ها خداوندگار چینش حس های خوب هستند روی ِ دوش ِ فرکانس ها و طول موج ها، لای زر ورق کلمات، شیک و مجلسی. این ها نیم گفتارشان حتی، به دو صد کردار خیلی ها می ارزد، به خداااا. اما خبر بد این که، این ها نسل شان رو به انقراض است، مثل نسل قزل آلای رنگین کمان کف رودخانه های کوهپایه ای راکی، مثل نسل پروانه های سلطنتی در مکزیک، مثل نسل یوزپلنگ ایرانی، مثل نسل مولکول های هوای پاک توی آسمان طهران، مثل حرف راست، مثل انصاف، مثل عاشقیت، مثل مدیر خوب، مثل، مثل، مثل خیلی چیزهای باحال دیگر که آدمیزاد ِ را به زندگی، به زیستن امیدوار می کرد قدیما...
فوق العاده مینویسید
مثل همیشه
جمله های شمام دقیقاً شربت سرکه و عسل است چله ی تموز، با یخ زیااااد
عالی بود مثل همیشه. الهی دور و برتون خالی نباشه از ادمای خوب مثل خودتون ، همیشه زندگی تون. زندگی تون شربت سرکه و عسل.
حتی الانا هم هستن آدمهایی که از حرفهاشون شهد و عسل میریزه. آدمهایی که هم صحبتی باهاشون پر از حس خوبه. یکیش خودت... نسلتون مانا
تو خودت جزو دسته آخری و امیدوارم اطرافتم انقدر از این ادما باشن که هیچوقت ناامید از زندگی نشی
این مثالهای قشنگ رو از کجا میارین شما؟ یعنی اول صبحی که خوندمش،مغزم هنگ کرد و هی لبخندم بزرگ و بزرگتر شد،ولی عجله داشتم پسرم رو برسونم مدرسه نشد براتون کامنت بزارم...
این مثالهای بدیع رو از کجا میارین واقعا؟
جانا سخن از زبان ما میگویی..
خیلی وقته که دور وبر من، این جور آدما، نسلشون منقرض شده !! یا من ذائقه ام عوض شده !
دلم میخواد فقط تصویر بی صدا شون باشه.
ممنون واقعا دلنشین بود .
باز هم عالی نوشتی جعفری نژاد
بعضی ها هم ملقمه ی چندتا شهد و گندآبند ، یه وقتایی چرند تفت میدن و یه وقتایی هم حرف حساب ، ولی خب بهشون اعتباری نیست ، مثل عسل نجس !
نمیدونم شایدواسه همینه که من تازگی ها دوست ندارم با کسی رفت وآمد کنم....تازگیها وقتی حرفای اطرافیان رو میشنوم احساس میکنم اون دو ساعتم رو تلف کردم نه اینکه اگه نبودن من یه اختراع علمی میکدما ولی لاقل دو ورق کتاب مفید رو که میتونستم بخونم دیگه نمی نشستم به حرفای الکی گوش بدم و فکر میکنم واسه همینه که تو دنیای وبلگ نویسا دنبال نوشته های نویسندگان خوب هستم...شما هم یکی از اون خوب نویس ها هستی..قلمتان روان
خیلی زیبا..خیلی عالی...خیلی بامعنا بود
چه تعابیرو تفاسیر جالبی..چه مثالهای قشنگی...دقیقا موافقم..بعضیها محشرند