هفتگ
هفتگ

هفتگ

نعره کن ای خاک خسته نعره کن

دیروز رفتم کل خیابونا رو گشتم هیج جا مک دونالد پیدا نکردم...این بود لغو تحریمها؟!!!

رفتم سوپری سرکوچه مون میگم دو تا دلستر میخوام میگه کالزبرگ یا توبورگ؟ به شوخی میگم حالا که داری حال میدی  وطنی باشه آبجو شمس لطفا. دو تا شیشه قهوه یی رنگ میده دستم . دارم از تعجب شاخ در میارم نگاه عاقل اندر سفیهی بهم میندازه و میگه داداش تو باغ نیستیا  تحریم ها لغو شده...

بدون فیلتر آدرس فیسبوکم  رو وارد میکنم مینویسه دسترسی به تارنمای فراخوانده شده امکانپذیر نیست ... این بود لغو تحریم ها؟!

تو مترو دارن داد میزنن دونات رضوی 5 تا 1 دلار، باطری قلم و نیم قلم تا 2018  اکسپایر نمی شه 6 تا 2 دلار ، کفی کفش جفتی 80 سنت...

چه فایده همه پول ها رو میدن سوریه و لبنان و فلسطین خوش به حال اونا شده...

به به پول اختلاس های جدید جور شد.

چی گیر ما میاد؟ هواپیما میخوایم چیکار؟به ما چی میماسه؟

گردن خودشون کلفت تر میشه...

همش بازیه ... گیر ملت هیچی نمیاد خودشون بخور بخور میکنن...

اصلا ما سوار هواپیما نمیشیم...

بابام رفته یارانه ها مون رو بگیره برای هر نفر 2 میلیون و نیم  ریختن  ایول به لغو تحریم ها...

خدایا بازم 8 صبح باید سرکار باشم  آخه این چه وضعیه مگه تحریم ها لغو نشده...

دارم برای کنکور آماده میشم آبجی ام میگه ول کن بابا کنکور رو برداشتن میگم چرا؟ میگه خنگول خان تحریم ها لغو شده...

به کافی شاپیه میگم یه شامپاین میخنده میگه تموم کردیم ویسکی داریم جانی واکر بریزم یا بلک اند وایت میگم دو تا شات بریز از هرکدوم .،پرتم میکنه وسط پیاده رو میگه مردک خیال کرده اومده کالیفرنیا... واقعا این بود لغو تحریم ها؟؟؟

صبح تو اداره خوابوندم زیر گوش رئیس .خیالم تخت باشه تحریما  رو برداشتن دیگه...

..............................................................................................................

از یکشنبه فضای مجازی پر شده از این دست جملات که حتما صدها برابرش را دیده اید.همه می دانیم که برجام به فرجام  رسید و اهل فن گفتنی ها  را بازگو کرده اند و مشتاقان شنیده و خوانده و دنبال نموده اند قصد ندارم وارد این مبحث  (که پیروزی عقلانیت و گفتگو و دیپلماسی بود و در تاریخ معاصر بی سابقه)  شوم.

این  واکنش و رویکرد افراد بود که بیشتر  توجهم را جلب نمود.

عده یی نگاه معقول و منطقی به لغو تحریم ها داشتند و شکر گذار اینکه تندرو ها و جنگ طلبان هر دو طرف  به خواسته خود نرسیده و جنگ دیگری بر ملت تحمیل نشد اما عامه مردم دو رویکرد متفاوت  نسبت به این موضوع داشتند عده یی همچون همیشه همه چیز را مسخره کرده و در سطح ماندند چرا که عادت نموده اند هر موضوعی  را به سخره بگیرند و با لودگی چند صباحی در موردش صحبت کنند و بعد هم رهایش سازند چرا؟ چون نمی خواهند فکر کنند اندیشه و تفکری داشته باشند صرفا تمسخر و به سادگی گذشتن از کنار هر امری برای ایشان روال عادی زندگیست.

بله میدانم حتما برخی از شما خواهید گفت این رویکرد نتیجه سیستم  توتالیتر است و مردم ایران آموخته اند که مطالبات و خواسته هایشان را در طول تاریخ در قالب طنز بیان کنند اما  این دست جملات  و خواسته ها بیشتر فکاهی به نظر می رسند تا طنز.

گروه دیگر کسانی هستند که همیشه معترض، همیشه در حال ایراد گیری از زمین و زمان، عموما در حال غرولند و نق زدن هستند و غالبا در پس جملات و ژست های روشنفکرانه و گاها انقلابی  پنهان شده  و همیشه نیمه خالی لیوان را میبینند و جز سرخوردگی و یاس و جمود و خمودگی و ایجاد ناامیدی هیچ خروجی دیگری ندارند.

این برخوردها و رویکردهای مشابه باعث  شد این پرسش در ذهنم شکل بگیرد که چرا ما تبدیل شده ایم به ملتی که جز اعتراض مجازی بدون هزینه و نق زدن کار دیگری نمی کنیم در هنگامه اعتراض واقعی و حقیقی  که هزینه دارد به کنج عافیت خود خزیده و فقط زمانی که مطمئنیم هیچ گونه هزینه یی نخواهیم پرداخت معترض میشویم به قول محسن باقرلو ((مبارزین پای کیبورد و انقلابیون مجازی))

چگونه ملتی ناسپاس شدیم؟ چند دهه قبل که آقا و سرور خاورمیانه بودیم  و جزو کشورهای مرفه آسیا ناسپاسی کردیم و نتیجه اش را دیده و میبینیم.

اصلا از گذشته نادیده و تجربه نکرده خودمان بگذریم همین دولت اصلاحات چه دستاوردهای گرانبهایی داشت چقدر به لحاظ احقاق حقوق اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ، مدنی و غیره... پیشرفت غیر قابل باور داشتیم اما یادمان رفت تا قبل از دوم خرداد زن و شوهر در اتومبیل علاوه بر مدارک ماشین حتما می بایست شناسنامه و سند ازدواج به همراه می داشتند یادمان رفت تعداد انگشت شمار روزنامه ها،تیراژ کتاب ها،فضای گفتمان و حق شهروندی  و...

زمانی که در آخرین سخنرانی در دانشگاه رئیس دولت اصلاحات را هو کردند و بی احترامی نمودند و دانشجویان گفتند تو اصلا برای ما چه کردی؟  پاسخ همراه بغض ایشان چنین بود :همین کار  که امروز شما جرات کرده و می توانید از رئیس جمهور وقت مستقیما و علنا انتقاد کنید. بگذریم که نجابت سید اجازه نداد بگوید گستاخانه، بی شرمانه،نمک ناشناسانه و ناسپاسانه و...

امروز یادمان رفته معجزه هزاره سوم چه کرد با ملک و ملت ، یادمان رفته دبیر شورای عالی امنیت ملی بر سر میز مذاکرات هسته یی از تاریخ صدر اسلام میگفت و برای خانم اشتون حقوق زن در اسلام را تشریح مینمود.یادمان رفته کشور تا آستانه جنگ پیشرفته بود، تورم بالای پنجاه درصد را فراموش کرده ایم.

اکنون به جای خوشحالی و خرسندی و امیدواری و سپاس گذار بودن  دچار زیاده خواهی و یاوه سرایی و ارائه لیست خواسه های نا معقولیم.

یاد یک لطیف افتادم ((یه روز یه نفر میره دکتر که گچ دستش رو باز کنه به دکتره میگه بعد از باز کردن گچ دستم می تونم ویلون بزنم دکتر میگه بله میتونید طرف میگه ایول چه خوب چون قبلش نمی تونستم...)) ما دوازده سال قبل کجا بودیم که امروز چنین انتظاراتی داریم لغو تحریم ها مانند گشودن بند از پای بسته شده است که صاحب پا را آزاد میکند اما هرگز از او یک دونده نمی سازد.کاش قدر زحمات کسانی که مانع بروز فاجعه برای سرزمینمان شدند را بدانیم.

قبول دارم خواهید گفت این نوع رویکرد و نگرش و اعتراضات بهانه جویانه حاصل از بین رفتن اعتماد اجتماعی است مسئله یی که شاخص آن در کشورهای اسکاندیناوی در بالاترین سطح بین 75 تا 80  است و طبق پژوهش های صورت گرفته در ایران حدودا به10 رسیده است.

حال دو راه داریم یا حمایت از عقلانیت و دیپلماسی و  یا ناسپاسی و رفتن به سمت شعار بجای شعور، که اگر راه دوم را برگزینیم  لاجرم همچون گذشته تاوان ناسپاسی هایمان  را خواهیم پرداخت.


نظرات 11 + ارسال نظر
دل آرام شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 00:10 http://delaramam.blogsky.com

عبارت در سطح مونده چقدر برای بعضی ها مناسبه. جالبه که انتظار دارن سنگینی تحریم هایی که در طول 13 سال کمرمون رو خم کرده یک باره و یک شبه از روی دوشمون برداشته بشه... مگه چوب جادویی دست دولته که اجی مجی لاترجی کنن و وضعیت تغییر کنه؟ صبر لازمه... همراهی لازمه... من مطمئنم دولت با دیپلماسی قوی ای که داره میتونه این جریان رو به بهترین راه ها هدایت کنه. و اگر مجلس آینده در کنار دولت باشه (نه در برابرش...) به جاهای خوبی میرسیم...

امید شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 00:45 http://janeghazal.persianblog.ir/

کاملا موافقم

حمید شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 08:32

نمیشه از مریضی که تب کرده و داره هذیان میگه انتظار حرفهای منطقی داشت. بهترین کار پاشوره و دستمال خیس روی پیشانیه. ملت ایران رو سی و هفت سال دروغ شنیدن و امید واهی مریض کرده. درمان این تب و هذیان هم چند روز خوبه. اونموقعست که میشه با مردم حرف زد

فرنوش شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 10:43

لطیفه رو خیلی خوب برا تفهیم مساله ی اجتماعی اخیر مثال آوردید.
واقعا چی کار کنیم؟ من خیلی دلم می خواد فرهنگمون درست بشه ولی واقعا نمیدونم باید چیکار کنم؟ اینکه می گن از خودت شروع کن شعار قشنگیه ولی خب راهش چیه؟

شادی شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 12:21

اینها همه از سیاستزدگی ست...اینکه عمیق نیستیم و شعاری بار آمده ایم...سیاه و سفید می بینیم..نه یک طیف...

ناشناس شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 20:48

این پست یکی از معدود پستها از تازه واردین هفتگ است که خواندنی و قابل اعتناست(البته به نظر من)
در مورد ان حرف اقای باقرلو باید بگویم وظیفه یک وبلاگ نویس انقلاب و مبارزه نیست بلکه وظیفه اش دادن "اگاهی" به خواننده است....
به طنزهای مردم در شبکه های اجتماعی هم نمی شود خرده گرفت این طنزها واکنشی به این حقیقت تلخ است که دوازه سال از عمر یک ملت بیخود و بی جهت در تحریم و انزوا گذشت و تازه به جای اینکه جوابگو باشند از ان یک افتخار می سازند.....

نسیم شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 23:29

چقدر از شنیدن حرف های مغرضانه و منفی خسته شده بودم
این حرفها حرف دل منم بود .

شمسی خانم یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 12:17

خیلی سال پیش فکر می کردم که هر کی تو این سیستم کار میکنه باید شبیه سیستم باشه تا دوام بیاره و .... بعدها که بیشتر اخبار رو پیگیری کردم و چند سالی گذشت به این نتیجه رسیدم که هر چی بیشتر آدم های با تدبیر و خوش فکر خودشون رو از بازی کنار بکشن اوضاع وخیم تر میشه. امیدوارم که هر چه بیشتر و بهتر آدم های موثر وارد این سیستم بشن و به جای خودشون به فکر مردم هم باشن. از ما که گذشت اما ایران فقط برای الان و ما نیست. امید که روزگار به از این شود.

رها پویا یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 14:26 http://gahemehrbani. blogsky. com

چقدر باهاتون موافقم و البته با دل آرام بانوی عزیزم...

پری یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 15:23

برای اولین بار تو زندگیم احساس کردم که یک نفر داره صادقانه برای کمک به ملت ایران تمام تلاششو میکنه، اما به خاطر شرایطی که تو این سالها بوده خیلیا نمیتونن باور کنن و حقم دارن ، امیدوارم بگذارند که این روند ادامه پیدا کنه و بالاخره جوری بشه که مردم عادی تغییر را تو زندگیشون حس کنند و یادشون نره که کی این تغییرو ایجاد کرد.

شاه بلوط دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 10:43

ممنون از متنی که نوشتید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد