هفتگ
هفتگ

هفتگ

پائیز پدر سالار

بعضی کلمات وزن دارند.... سنگین اند به خودی خود.... غم دارند... حجم دارند... ناخودآگاه یک هجوم کوفتی از خاطرات را می ریزند روی سرت... وقتی محو شدی تا ساعت ها بین تصویر های گنگ و مات روزهای گذشته ات یکهو به خودت می آیی می بینی  یک کلمه حرف شنیده ای و یک فرسنگ رفته ای زیر زمین با سنگینی اش ... زیادند این کلمات.... مثل "فرودگاه"... مثل " چمدان"... طلاق... خون... جنگ.... نمیدانم چند تا... خیلی اند... بعضی هاشان را می شود گذاشت روی همین ترازوهای شیشه ای دیجیتال و در کسری از ثانیه یک عدد چند رقمی بزرگ  را دید... تا جایی که نهایت قدرت اندازه گیری دیجیتال باشد شاید.... 

این  ها را نوشتم  که آخرش از پاییز بگویم... از این سنگین ترین و پر حجم ترین و قدر ترین فصل سال.... همین پاییز دلگیری که روزهایش مثل چادر خشک و  آهار دار یک پیرزن اخمو  نم نمک روی روزهایمان دارد کشیده می شود... پاییز سنگینی که باید برای محاسبه ی وزنش چادر زبر پیرزنی اش را بقچه کرد و گذاشت روی این ترازوهای فلزی قدیمی.... همان ها که صد گرم صد گرم با وزنه های کثیف و بد شکل به کفه ها اضافه می کردند... به ازای هر برگ نارنجی اش می شود با دست های چروکیده ی پشت ترازو کلی سنگ ریزه به آن کفه دیگر اضافه کرد... در آخر هم صاحب دست های پشت ترازو با نگاهی شک دار به صورتت زل می زند که بهت بفهماند مطمئن نیست دقیق وزن کرده باشد! 

پائیز فصل سنگینی است... پیش رویش مقاومت نکنید... سرتان را خم کنید تا بگذرد... 

نظرات 14 + ارسال نظر
لعیا دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 23:47

چرا اینقدر منفی و پریشون? توصیف عمیقی از شدت رنج دار بودن پاییز بود :(
دلتون آروم

مجید سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 07:47

توصیف غریبی بود از پاییز ... با چند جمله و تعبیر به یاد ماندنی .
...
مدیر محترم ساختمان ... گفتم که ساختمان به یک شور و شادی و هلهله نیاز دارد ...

سعیده علیزاده سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 12:51 http://no-aros.blogfa.com/

توصیف عحیبی بود..

نیمه جدی سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 13:38 http://nimejedi.blogsky.com

به گمونم برمیگرده به قضیه ی نسبی بودن امور:) چون راستش از نظر من بهار فصل خیلی سنگینیه. چندتا مرگ تلخ چندتا جدایی تلخ و خلاصه تا دلت بخواد تلخ. مثلن امسال فروردین کش اومده بود. سنگین شده بود . هر روز صبح تقویمو نگاه می کردم و می گفتم پس چرا سی و یک فروردین نمیرسه آخه؟ به جاش پاییز برام مهربونترین فصل ساله همیشه . خبرای خوب هوای خوب فکرای خوب. فصلیه که همیشه بوی بهبود اوضاع ازش میشنوم.
گفتم که برمی گرده به نسبی بودن امور :)
میخوام برم بیرون تا یه کمی از نسیم مهربون این فصل مهربون و لطیف بخوره تو سر و صورتم:)

دل آرام سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 14:31 http://delaramam.blogsky.com

کلا سرمون رو خم کردیم که بگذره...

سپید سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 15:03

به نظر من که بهترین فصل همین پاییزه...

sepideh سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 17:47

بنظر منم پائیز خیلی غم داره و روزاش کش میاد

اردی بهشتی سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 17:56 http://tanhaeeeii.blogfa.com

روح پدرت شاد عزیزم

آوا سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 18:10

پست قشنگی بود و اما
من بافاطان جانم
موافقم.......
یاحق...

پریسا سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 18:43 http://parisabz.blogsky.com

تو دوران مدرسه از پاییز متنفر بودم اما بعدش عاشقش شدم. بخصوص که خودمم دختر پاییزم... ولی امسال پاییز واقعا سنگینه و کش دار و ...

آذین شنبه 24 مهر 1395 ساعت 10:11

فصل به این قشنگی و رنگارنگی
دلتون میاد؟
انقدر باید از قشنگیاش توصیف کنیم که خزان زندگیمون یادمون بره

شمسی خانم شنبه 24 مهر 1395 ساعت 16:13

من اینقدر که از تابستون و گرماش بدم میاد از وسط شهریور برای اومدن پاییز ذوق دارم. خنکی مطبوعش آفتاب دلچسبش و ... اما خب اغلب آدم ها همین حسی که نوشتی رو دارن.

هدیه یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 11:19

عزیزم

منم خیلی پاییز رو دوست دارم

ترانه دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 01:54

امیدوام چهار فصل سال دلتون خوش باشه مهربان بانو ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد