هفتگ
هفتگ

هفتگ

پیش به سوی پایان ...

یادداشت های روزانه

نوزدهم مهرماه نود و پنج 


کتاب بعد از پایان فریبا وفی را می خوانم . در اندک وقتهای بیکاری ، در ماشین و بین راه ، گاه و بیگاه . کتاب از نیمه که می گذرد ، سرعت خواندنم بیشتر می شود . و به یک چهارم انتهایی که می رسد ، وسوسه ی همیشگی رسیدن به پایان با تمام سرعت ، دوباره به جانم می افتد و در طول یک سفر کاری خواندن کتاب را تمام می کنم . 

کتاب که تمام می شود ، در مورد این وسوسه و وسواس لعنتی فکر می کنم . 

همیشه همینطور بوده ام . در کار ، در زندگی ، در دوستی ها ، در خواندنها و نوشتن ها و ... هر چیز دیگری . 

برای شروع یک کار هیچ عجله ای ندارم ، در ابتدای یک پروژه آنقدر آرام و خونسرد جلو می روم که اعتراض خیلی ها بلند می شود ، اما از یک جایی به بعد برای دیدن سرانجام کار ، بی ترمز رو به آخر می روم !! هیچ اعتراض و نق نق و بهانه و تعطیلی و عزا و عروسی هم مانعم نمی شود !

در نگه داشتن دوستی ها بی خیال تر از خودم کسی را نمی شناسم ! برای پایان دادن به  یک دوستی ، هیچوقت پیشقدم نشده ام . خیلی وقتها برای نگه داشتن یک دوست و دوستی ، از خیلی چیزها و حرفها و رفتارها که شاید برای بسیاری اطرافیان مثل خط قرمز بوده ، کوتاه آمده ام و همه در شگفت مانده اند ! در شگفت از این همه بی خیالی ! اما جایی که به این نتیجه رسیده ام که باید به این دوستی پایان داد ، در کمتر از کسری از ثانیه ، با سرعت نور همه چیز را تمام کرده ام !! 

برای نشستن پای سفره هیچوقت عجله ای ندارم ، اما برای زودتر رسیدن به پایان آن ، تا مرز خفگی می روم !! 

و ... و ... 

وسوسه ای عجیب است این میل به دانستن پایان و زودتر رسیدن به پایان چیزهایی که می دانی باید به آخر برسانی . 

مثل نوشتن داستانی که بیش از ده سال در ذهن و روی کاغذ و روی کیبورد کامپیوتر با آن کلنجار می روی ، بعد دو سه شب متوالی بیدار می مانی تا بنویسی اش و خودت را ، ذهن و روحت را راحت کنی ! 

نمی دانم این وسوسه ، شخصی است ؟ ژنتیک است ؟ جغرافیایی است ؟ و یا عمومی ؟

نظرات 5 + ارسال نظر
سعیده علیزاده شنبه 24 مهر 1395 ساعت 21:12 http://no-aros.blogfa.com/

من کلا عجول هستم و این اصلا خوب نیست.
به نظرم صبوری در همه چیز خوب است حتی در پایان دادن. یا تمام کردن.

سعیده علیزاده شنبه 24 مهر 1395 ساعت 21:20 http://no-aros.blogfa.com/

البته که نتیجه طلب بودن خصلت اکثر انسانهاست و بخاطر تربیت غلط بیشتر ما بیشتر از تلاش و مسیر و لذت بردن از مسیر دنبال نتیجه هستیم.
من حتی در یک جاده ی بی نهایت زیبای جنگلی هیچ لذتی نمیبرم و مدام دنبال رسیدن به مقصد هستم و این با خصلت عجول بودنم بسیار اذیتم میکند.

هدیه یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 11:27

به چشم عیب اصلا ندیدمش، شاید چون، خودم هم در بخش هایی این چنین باشم.... به نظرم هر چیزی وقت خودش رو باید پیدا کند...

سکوت (الهام) یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 14:47

من توی شروع خیلی کندم ولی اشکال کارم اینه که معمولا به سرانجام نمیرسونم احساس میکنم زندگی من پر است از چیزهای ناتمام و بلاتکلیف که باعث شده هیچ وقت احساس آسودگی نکنم.

شمسی خانم دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت 10:19

بنظرم بیشتر شخصی باشه!! خب سوالتون سخت بود آقای مهندس
اما من کتابهایی که خیلی هیجان دارن به آخراش که می رسم میرم صفحه آخر رو میخونم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد