هفتگ
هفتگ

هفتگ

دخترِ دریا

فکر کن در یه لحظه دنیا رو بُر بزنن. همه چیز رو بهم بریزن. آسیا اینطرف، هم‌مرز استرالیا... قطب جنوب در غربی ترین نقطه زمین...‌ اورست در قلب آفریقا..‌. جنگل های آمازون شمال اروپا... زندگی در همچین دنیایی ترسناک میشه. اطلاعات جغرافیایی چیزی در حد کشک... همه وسط یه دنیای بزرگ گم میشن. وسط همون دنیایی که تا یه ساعت پیش میشد روی گوگل مپ یه کوچه بن بست وسط کالیفرنیا رو پیدا کرد... شما رو نمیدونم اما من دقیقا میون این بلبشو میدونم کجا برم...اولین ساحلی که پیدا کنم میشه خونه ام... دریا میشه آشناترین آشنای من... کنارش آرامترین حال ممکن رو دارم، در آشفته ترین وضع زمین...

نظرات 9 + ارسال نظر
تبسم چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 20:20

چه جالب که یک موجود مثل ساحل اینطور میتونه دو هویته باشه! برای شما امن ترین جای دنیاست و برای من یکی از ترسناک ترین و خوف آور ترین جاهای دنیا...
دنیا و زمین و زمان هرچقدر هم بر بخوره و همه چی بهم بریزه، یک چیز عوض نمیشه. اینکه انسان دنبال آرامش میگرده. جوینده آرامشه و نهایتا به آغوش کسی یا چیزی که آرومش میکنه برمیگرده.... ورای اینکه شرایط اولیه دنیا رو چطور بچینن، اون آرامشه اینقدر جاذبه عجیبی داره که سیستم انسانها رو میکشه نهایتا به سمت خودش....
البته آرامش دهنده های خیالی و دروغین یا توهمی هم هستن و بدا بحال کسانی که فریب این عوامل تقلبی رو خوردند....جذب شدند بطرفشون، در پتانسیل شون گیر کردند اما باکس آرامشی که بهش رسیده بودند پوچ و توخالی بوده :-S

تبسم عزیزم، فکر میکنم خیلی چیزها رو بتونیم اسم ببریم که دو هویتیه به قول تو. برای یکی سراسر شوق و برای دیگری غم... مثل یک روز از تقویم که برای یکیمون سالگرد تولد و برای دیگری سالمرگ از دست دادن عزیزی...
امیدوارم کسی درگیر آرامبخش های پوچ نشه. و چقدر حرفت رو دوست داشتم که در نهایت انسان به دنبال آرامش میگرده. آرام باشی و شاد

پریسا چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 20:43 http://parisabz.blogsky.com

هرچند دلم نمیخواد دنیا رو بر بزنن اما من هم عاشق دریام به خصوص دریای جنوب و به خصوص تر ساحل زیبای کیش.

خلیج فارس با دلفین های قشنگش
دنیات آرام و رنگی

سعیده علیزاده چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 22:47 http://no-aros.blogfa.com/

من هم دریا رو دوست دارم مخصوصا زمان طلوع خورشید.

پس معلومه سحرخیزی که اون موقعش رو دیدی ؛)

سرزمین آفتاب پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 11:40 http://sarzamin-aftab.blogsky.com

در همچین بلبشویی قطعا شما تنها کسی نیستید که میره سراغ ساحل
لذا
احتمالا اونجا جای سوزن انداختنم نیست
خصوصا که گشت ارشاد هم دیگه وجود نداشته باشه
لذا... آرامش و آسایش و تمیزی...پر !
فکرشو بکن یه تعدادی ایرانی اون هم اون ساحلو پیدا کرده باشن !
آقا جان همون توی خونه بهتره به جان خودم

با این تصویری که شما ساختی احتمالا من باید خیلی آدم بد شانسی باشم :))))
حالا من فکر میکنم در همچین اوضاعی اونهایی میان کنار دریا که دنبال آرامشِ دریایی باشن. برای همین توی تصورم یه ساحله که شلوغ هست اما کثیف نیست. جای سوزن انداختن نیست اما پرهیاهو هم نیست. همچین ساحلی در همچون وضعی جذابه. به نظرم شما هم دوست داشتید بیاید :))

عباس پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 17:16

امیدوارم هر کسی به هر جایی که میخواد برسه

منم امیدوارم :)

نیمه جدی جمعه 7 آبان 1395 ساعت 16:00 http://nimejedi.blogsky.com

شاعر میگه دریا دریا دریا عشق مو دریا! ساحل دریا قاتل غم ها!

ای جان به نقل کننده ی این شعر

مجید جمعه 7 آبان 1395 ساعت 21:28

خیلی خوبه که دنیا یهو اینجوری به هم بریزه .
من هم بعد از دیدن جاهای جدید دور و برم ، در اولین فرصت ساکن خانه ای رو به اقیانوس خواهم شد !!

مگه جایی هم هست که شما ندیده باشی؟ خودتون رو خسته نکنید. همه جا رو قبلا دیدین. یه سره برید سراغ اقیانوس :))

شمسی خانم شنبه 8 آبان 1395 ساعت 09:02

ددددلی منو با خووووووودت ببر تک خوری نداریما!!
در ضمن دلی جان منظور آقای مهندس اینه که وقتی دنیا بهم ریخت با هزینه سفرهای داخلی اونم از نوع ایشون برن سفر خارجی

چشممممم همه با هم میریم
بله بله

پری دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 02:01

آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند


در چه هنگامی بگویم من ؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان


آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره جامه تان بر تن
یک نفر در آب می خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون
می کند زین آبها بیرون


گاه سر . گه پا

آی آدم ها

او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید

می زند فریاد و امید کمک دارد

آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !
موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش
می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :


آی آدم ها ..

و صدای باد هر دم دلگزاتر
در صدای باد بانگ او رساتر
از میان آب های دور ی و نزدیک
باز در گوش این نداها

آی آدم ها…

ممنونم از این انتخاب زیبا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد