ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یکی از دوستانم دو تا متن از یک دوست و دوستِ دوستش برام فرستاده بود که به نظرم خالی از لطف نیومد.....
دوست :
امروز، صحبت هات رو می خوندم..... اونقدر حس خوبی داشتم.. که نگو و نپرس.... انگار به حرف زدن باهات عادت کردم و......... جزئی از وجودم شده.... ومثل یک نیاز، مثل یک خلوت کردن با خودت و خودت،....... گاهی وقتها، چیزهایی رو که برات می نویسم، حس می کنم که فقط فقط دیدگاه من هست و شاید از دیدگاه یه فرد دیگه ای حوصله بر باشه.... ولی باز دوست دارم برات بگم.. برات حرف بزنم......
یه احساس خاص........
گاهی پر حرف و گاهی کم حرف....... گاهی سرشار از دوست داشتن و گاهی هم خسته و.......
و خیلی حس های دیگه که از خوندن حرفهات سراغم می آد......
دوستِ دوست :
جالبه که دقیقا احساس منو بازگو کردی در این نوشته ات...
من هم خوندن نوشته های تو رو دوست دارم، حالا هر چی که میخواد باشه، راجع به هر چی که میخواد باشه، همین که تو برام نوشتی خوندنش لذت بخشه،
این که میتونیم با هم راحت و صمیمی حرف بزنیم خیلی خوبه و این تجربه ای هست......
با تو یه احساس آرامش و صمیمیت و اطمینان خاصی دارم که میتونم هر چی دلم بخواد برات بگم،
خیالم راحته که قضاوت نمیکنی، حکم نمیدی، انتقاد نمیکنی، حرفی هم اگر میزنی دوستانه....
و فکر میکنم این موهبتیه و نعمتیه که نصیب کمتر کسی میشه، داشتن یه دوست خوب و نزدیک و صمیمی و قابل اطمینان...
واقعا ازت ممنونم که هستی...... که دوستمی....
چه دوستای خوبی
چه پست آبکی
ایشالا که پایدار باشه این دوستی خوب
دوستان همدل کم یابند. بمانند برای هم