هفتگ
هفتگ

هفتگ

ماندن یا رفتن وسوسه این است

یه لحظه چشمامون رو ببندیم و  به این فکر کنیم که  قرار شده مرگ از زندگی بشر حذف بشه و انسان مادام العمر به حیاتش ادامه بده...

زندگی بدون مرگ، میل به جاودانگی،نامیرایی،رویین تن شدن، چشمه آب حیات و ... در تمام طول تاریخ بشر تکرار شده و اسطوره ها و افسانه ها به این خاطر ساخته شدن و در درازنای تاریخ امتداد پیدا کرده اند. گیلگمش از قدیمی ترین اساطیر جاودانه قوم سومر و بین النهرین است.  آشیل یونانی ها و اسفندیار ایرانی ها  هر دو بازتاب دهنده یک نیاز و یک آرزوی دست نیافتنی هستند رسیدن اسکندر به چشمه آب حیات و... همه و همه اشاره به همین خواسته و آرزو داره، میل به جاودانگی  در بشر وجود داره کشیدن نقاشی رو سنگ و چوب و حکاکی در طبیعت نشان از این داره که آدمی در طی زندگانی همیشه میل داشته و دارد ماندگار شود از بدو تاریخ تا امروز که گرفتن فیلم و عکس و غیره  بازتاب همین نیازست.داستانی در اساطیر یونان وجود دارد که در آن زئوس کوزه‌ای آب حیات به انسان‌ها داد تا بنوشند و جاودان شوند و از فرسودگی جاودانی غذاب بکشند. در اساطیر یونان همسر ائوس هم به خواست او جاودانه شد. اما ائوس تنها بی‌مرگی خواسته بود و نه جوانی جاودان و همسرش آن قدر فرسوده شد که ائوس او را به حشره بدل کرد. و این خود داستانیست بسیار تامل برانگیز، اینکه جاودانه شده و پیر و فرتوت گردیم اصولا چیز جذابی هست یا نه؟ اکثر انسانها مرادشان از جاودانگی و نامیرایی  این است که جوان بمانند... هرچند باید دید اصولا چنین چیزی ممکن و یا مطلوب است؟ راحت تر بپرسم آیا دوست داریم جاودانه شویم و هرگز مرگ را تجربه نکنیم؟ فارغ از امکان علمی و عملی این ماجرا اگر صرفا به صورت نظری به این مسئله نگاه کنیم  قطعا پاسخ همه آری نخواهد بود فرض کنیم گرفتار ستمگران هستیم برده ایم، رعیتیم، زیر دست ارباب و فئودال عمر میگذرانیم کارگر و کشاورز و چوپانیم، اقلیت هستیم گرفتار امثال طالبان و داعش هستیم، عمر جاودان به چه کارمان می آید؟ اما اگر شاه و ارباب و پرنسس باشیم قطعا عمر جاویدان بسیار مطلوب و دلچسب است. نهایتا اینکه اگر از شرایطمان رضایت داشته باشیم قطعا عمر جاویدان بسیار مطلوب و شگفت انگیز خواهد بود اما اگر از شرایطمان ناراضی هستیم نامیرایی قطعا چیز مزخرفی خواهد بود.


برتولت برشت میگه:موضوع غم انگیز در خصوص زندگى،کوتاه بودن آن نیست بلکه غم انگیز آن است  که ما زندگى را خیلى دیر شروع مى کنیم!

نظرات 20 + ارسال نظر
سعیده علیزاده سه‌شنبه 25 آبان 1395 ساعت 18:43 http://no-aros.blogfa.com/

چیزی که از روح خداست نمیتونه جاودان نباشه.

یعنی الان ما که میمیریم و قبلی ها که مرگ رو تجربه کردن از روح خدا در ایشان و همچنین ما ها دمیده نشده؟؟؟؟!!!!!!

دختر معمولی سه‌شنبه 25 آبان 1395 ساعت 19:25 http://www.mamooli.persianblog.ir

مدت هاست زندگی رو (به همون معنایی که برشت میگه) شروع کرده ام، ولی احساس می کنم زندگی رو از هر وقت شروع کنی دیره.

موافقم

دل آرام سه‌شنبه 25 آبان 1395 ساعت 20:01 http://delaramam.blogsky.com

ابدی بودن ادمها جذابه و در عین حال پر از چالش.
بعضی که زندگی نکرده میمیرن.

خوش به حال اونهایی که زندگی میکنن ... ما که فقط تعریفش رو شنیدیم

. سه‌شنبه 25 آبان 1395 ساعت 20:21 http://ka.koo13@yahoo.com

ای کاش بعد مرگ یه چیزی باشه
حتی جهنم دلپذیر تر از فنا و پوچی بنظر میرسه، خیلی ترسناکه
اصلا همین ترس بود که باعث شد انسان ، خدا و دین رو خلق کنه

داستایوفسکی میگه (( انسان خدا رو خلق کرد تا بتونه بدون خودکشی به زندگی ادامه بده))

sepideh سه‌شنبه 25 آبان 1395 ساعت 22:05

بنظر من که زندگی خیلی تکراری و زجراوره با شرایط کنونی ایران ،همش محدودیت و حسرت ،پس منتظرم که زودتر تموم بشه

اونهایی که با خودشون رودربایستی ندارن با شما هم نظر هستند

رها- مشق سکوت چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 00:40 http://mashghesokoot.blog.ir

من زیاد علاقه ای به نامیرا بودن ندارم، مخصوصا وقتی که این نامیرایی فقط برای من باشه و ببینم اطرافیانم زندگیشون با مرگ تموم میشه. اما خیلی دوست دارم کاری انجام بدم مثل کارهای علمی یا نوشتن کتاب که اسمم یا بهتره بگم تاثیری که تو دنیا میذارم اینطوری تا همیشه باقی بمونه.
و علاوه بر اینها دلم میخواد تا وقتی زنده باشم که توانایی روی پای خودم ایستادن رو داشته باشم و به کسی احتیاج نداشته باشم

امیدوارم به تمام خواسته هاتون برسید علی الخصوص آخری

حمید چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 04:31

به نظر من میل به جاودانگی ارتباط صد در صد با وضعیت مالی و امکانات زندگی نداره. شاهدش هم ثروتمندانی که خودکشی میکنن یا فقرایی که تمام سعیشون رو میکنن که بیشتر زنده بمونن. فکر میکنم چیزای دیگه ای هست که بیشتر تاثیر میذاره. مثل استعداد یا بی استعدادی ما برای لذت بردن از زندگی. مثل داشتن یا نداشتن شور زندگی. مثل اعتقاد داشتن یا نداشتن به خدا و زندگی پس از مرگ، و متعاقبا باور به بیهوده بودن یا ببهوده نبودن رنجهایی که میکشیم. مثل لطیف و احساسی بودن یا نبودن، که تیغ دولبه اس و گاهی لذتبخشه گاهی رنج آور. مثل میل به رقابت یا قانع بودن... و خیلی چیزای دیگه... ولی علی ایحال من یکی که اصلا دلم جاودانگی نمیخواد و بزرگترین آرزوم مرگ و تموم شدن این وضعیت ناخواسته و نخواستنیه. این از من!

بله قطعا ارتباط صد در صدی نداره، اما مهمترین و اصلی ترین رکن هست.
اما در مورد مثال باید بگم ثروتمندانی که خودکشی میکنند و فقرایی که میل به ادامه حیات دارند ارتباطی با میل به جاودانگی ندارد چرا که هر دو گروه با علم به اینکه قطعا مرگ به سراغشون میاد دست به این اعمال میزنند یعنی ثروتمندان و مرفهینی که دست به خودکشی میزنند هرچند درصد اندکی هستند اما تمام لذت ها را تجربه کرده و با علم به اینکه لذت دیگری باقی نمانده و مرگشان نیز حتمی است میخواهند زودتر از موعد بروند و همین خودکشی نیز برایشان هیجان برانگیز و لذت بخش است هرچند تاکید میکنم درصد خیلی کمی از مرفهین دست به این عمل میزنند اما در نقطه مقابل چرا اکثر فقرا میل دارند زندگی طولانی تری داشته باشند؟ دلیلش اینست که امیدوارند در آینده به هرآنچه آرزو داشته و نرسیده اند برسند...ضمنا با سایر عواملی که ذکر کردی کاملا موافقم هر چند وزن کمتری برایشان قائلم.

فرنوش چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 07:54

من هر وقت روزنه ی امیدی برای تغییر و بهبود پیدا میکنم یا جرقه ای تو ذهنم زده میشه بلافاصله آرزوی جاودانگی در دلم علم میشه. البته وقتی به بن بست میرسم و برای چندمین بار میفهمم بی مایه فطیره خدا رو شکر میکنم که مرگ یه جایی انتظار میکشه.
به جایگزینهای جادوانگی به ویژه تناسخ هم زیاد فکر میکنم و دل میبندم ولی راست راستش اینه که اگه همین الان یکی از غیب برون آید و شراب جاودانگی تعارف کنه من محترمانه پا به فرار میذارم. شاید هم ازش گرفتن و دادم به عزیز دلم. چون بعضیها واقعا حیفن که بمیرن. البته فک کنم این خودخواهیه که کسی رو بیخبر جاودانه کرد.

امیدوارم روزنه های امیدتون همیشه باز و پرنور باشه

آذین چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 08:24

این یه بحث مفصل میطلبه
برام جالبن آدمهایی که به اون دنیا اعتقادی ندارن و توی این دنیا هم تلاشی برای زندگیشون نمی کنن
کاش میشد مفصل حرف زد با همین چند نفری که کامنت گذاشتند و بعضیاشون اعتقاداتشون متفاوت و ضعیفه
.
.
. شما همون سید عباس فرزند سید مصطفی صادره از شمیرانات هستید ؟(دلتون نخواست جواب ندید)
پای کنجکاوی نذارید . ارادت خاصی بهتون دارم

بله کاملا بحث مفصل و پر از چالش می باشد.....
ممنون از نظر لطف شما بله همون سید عباس موسوی مورد نطر هستم

فریبا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 10:09

یعنی الان نظر شما اینه که کشاورزان زندگی بدی دارند و آرزوی جاودانگی ندارند؟ اصلا متوجه نشدم که بر چه اساسی دسته بندی کردین آدمها رو.

نگفتم زندگی بدی دارند گفتم زندگی سختی دارند و اگر قرار باشد زندگی شان برهمین روال باشد قطعا میل ندارند جاودانه شوند... اگه یکبار دست یک کشاورز رو لمس کردی متوجه حرفم میشی

نیمه جدی چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 10:12 http://nimejedi.blogsky.com

والا جاودانگی و نامیرایی که نه . خداییش اصرارم نکنین که این یه فقره رو اصلن نمیتونم بپذیرم:) جدی حتی از فکر این که همیشه زنده باشم ترس برم میداره. در واقع من یکی از دلخوشیام اینه که تموم میشه در هر حال. هرجور میخواد باشه همین انتهای دیر یازودشو خوش است.

کاملا باهات موافقم

سایه چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 12:36

من که همیشه توی شرایط بد فقط به همین موضوع فکر می کنم که بالاخره یه جایی تموم میشم و خلاص!
اینکه هیچ کس جاودانه نیست به نظرم واقعا خوبه و متناسب با امور فعلی دنیا...

همچنین امور قبلی و بعدی دنیا

حمید چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 17:43

- آره قبول دارم که میل به جاودانگی متفاوت از میل به زندگیه. ولی به نظر من این دوتا ارتباط زیادی با همدیگه دارن. مثلا فکر میکنم عقلانی نیست کسی که میل به زندگی نداره دلش بخواد زندگی جاودان داشته باشه. باز بالعکسش با یه سری توجیهات شدنی تره

- نمیشه با قطعیت گفت تمام ثروتمندانی که خودکشی میکنن علت خودکشیشون اینه که تمام لذتها رو تجربه کردن و دیگه لذتی براشون باقی نمونده و خود خودکشی براشون لذتبخشه. اصلا مگه ممکنه انسانی بتونه در این عمر محدود تمام لذتهارو تجربه کنه؟ تمام جاهای دیدنی دنیارو ببینه، تمام خوراکیهای لذیذ همه کشورهای دنیا رو تجربه کنه، تمام آثار هنری تاریخ بشر رو ببینه و بخونه و گوش بده و... اصلا بر فرض که بشه. دیگه بدتر. لذت مثل آب شوره. کسی که بیشتر تجربه کنه بیشتر دلش تکرارش رو میخواد. از خوردن و لذت جنسی بگیر تا لذایذ روحانی

این بحث مفصل هست انشاالله حضوری ادامه میدیم...
اما یه نکته بگم:برای امثال ما که دائما در محرومیت و محدودیت بسیار زیاد زندگی کرده ایم تجربه لذت بی پایان است ولی به شهادت روانشناسان و محققینی که در رابطه با خودکشی در کشورهای بسیار مرفه دنیا مثل: کشورهای اسکاندیناوی،نیوزلند و ژاپن تحقیق کرده اند یکی از موثرترین عوامل در اقدام به خود کشی در بین افراد مورد مطالعه این بوده که دیگر لذت و هیجانی را در دنیا برای خود متصور نبوده و تمام لذایذ را به زعم خودشان تجربه کرده اند.

حمید چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 18:05

با این حرفت که میل به زندگی و حتی میل به جاودانگی ارتباط زیادی با وضعیت مالی داره موافقم. شاهدش هم آمارهای خودکشی در همین ایرانه که نشون میده استانهای محرومی که بیکاری توشون بیداد میکنه بیشترین آمار خودکشی رو دارن. ولی نمیشه گفت امید به آینده مالی بهترتنها دلیل میل به زندگی فقراست. هستن فقرایی که به دلیل اعتقاد به حکمت خدا و بحث روزی مقسوم و یا حتی بدون اعتقاد به خدا و بخاطر قانع بودن ژنتیکی یا حاصل تربیت و روبرو نبودن با مظاهر فاصله طبقاتی به همون وضعیت بخور نمیر راضی هستن و اگه بهشون خبر قطعی بدن که تا آخر عمر همین وضعیت رو خواهند داشت باز هم زندگی رو به مرگ ترجیح بدن

هر پدیده اجتماعی حاصل چندین و چند عامل است و اصولا هیچ پدیده یی تک علتی نیست اما به نظر من بحث اقصادی تو این زمینه پررنگ تر و مهم تر بوده بنابراین در این زمینه مثال زدم

حمید چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 18:08

ضمنا این زبان نوشتاریت که یه جاهایی محاوره ای و یه جاهایی رسمیه خیلی توو مخمه! درستش کن دیگه بابا! - استیکر کامنت گذار پرتوقع!

حق با تو هست متاسفانه چون عادت به ویرایش و بازبینی و بازنویسی ندارم و یکسره مینویسم این اشکال کاملا وارد است.

جعفری نژاد چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:19

اعتراف می کنم پست رو نخوندم. یه ماااهه می خوام بهت زنگ بزنم و حالت رو بپرسم یا تنبلی کردم، یا یادم رفته. الانم که شماره ات رو گرفتم در دسترس نبودی. خواستم بگم دلم برات تنگ شده عشقی. به یادتم، خیلی زیاااد

شوما گلهای گلی، اصلا در گلب منی

سعیده علیزاده چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:32 http://no-aros.blogfa.com/

من با آقای جعفری نژاد موافقم

:

سعیده علیزاده چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:35 http://no-aros.blogfa.com/

من منظورم این بود که جاودانگی موندن در این دنیا نیست.
و البته اصلا با شما موافق نیستم که میل به زندگی یا لذت بردن از زندگی فقط به پولدار بودنه. البته که بی پولی و فقر خیلی سخت و زجرآوره. اما پول هم یکی از عوامل خوشبختیه و اون هم تا اندازه ای...
البته این نظر منه.

الان که واضح نظرت رو گفتی متوجه شدم، و به نظرت احترام میذارم

فریبا شنبه 29 آبان 1395 ساعت 10:15

دست یک کشاورز رو لازم نیست لمس کنم چون پدرم کشاورزه. من تمام زندگی یک کشاورز رو لمس کرده ام. کشاورزی که زندگی زیبایی داره.
منظور کلی ام این بود که اصلا نمیشه یه نسخه رو برای یه قشر به طور کلی پیچید. نمیشه گفت تمام پرنسس ها میخوان که جاودان باشند و تمام کشاورزان عمر جاوید رو نمی خوان. به نظرم نوشته شما نیاز به بازبینی داره ولی به هر حال ممنون از وقتی که صرف این وبلاگ می کنید.

من قصدم توهین به کشاورزان نبوده و این برداشت اشتباهی شما از متن بوده است...
قطعا حرف شما صحیح است " اصلا نمیشه یه نسخه رو برای یه قشر به طور کلی پیچید" افراد متفاوت هستند و رفتارهایشان،آمال و آرزوهایشان و... حتما جدا از یکدیگر است

شمسی خانم دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 07:56

والا از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون من نه زندگی خیلی مشقت باری داشتم نه آنچنانی اما واقعا دلم میخواد که تموم شه و بره پی کارش و تناسخ هم در موردم اجرا نشه (اگه وجود داره) همین یه بار برای هفتاد و هفت پشتم بس بود. از زندگی هم به قدر خودم لذت می برم. حتی از خوردن یه لیوان چای!

آفرین که با خودتون رو راست هستید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد