هفتگ
هفتگ

هفتگ

مارکتینگ

 نمیدونم این تبلیغ تلویزیون رو دیدید یا نه. همون که مهمونِ خوشحال، زنگ میزنه و در غیاب صاحبخونه فریاد میزنه "سلاااام ما داریم میایم خونتون"...  بعد اون طرف یه موجود عجیب از وسط پودرهای ژله میپره بیرون که بله بله خوش اومدین ژله آماده است و زود بیاین تا از دهن نیوفتاده! خب من اگه جای صاحبخونه بودم و میرسیدم خونه و این پیام رو گوش میدادم اول یه دور پس می افتادم. بعد که به هوش اومدم و حالم برگشت سرجاش، پیغام گذار رو کلی مورد عنایت قرار میدادم. بعدش نگاه میکردم ببینم خونه‌ام تمیزه یا نه، کابینت‌ها رو اسکن میکردم که آیا قهوه و شکلات به میزان کافی موجود هست یا نه، بعد میرفتم سر فریزر که چه غذایی میتونم‌ حاضر کنم در این وقت کم... بعد از همه این کارها نگاه میکردم اگه وقت داشتم برای دسر یه چیزی که دست پخت خودم باشه براشون درست میکردم و اگه وقت نبود که خدا زنده نگهداره شیرینی فروش محله رو... 

حالا اینکه چرا طراح تبلیغ سکته آورترین راه رو برای تبلیغ ژله‌اش انتخاب کرده یه بحثه و اینکه اصولا مهماندار، ژله آخرین چیزی هست که به ذهنش برای پذیرایی میرسه یه بحث دیگه. اما چیزی که هیچ شکی در اون نیست،  موفقیت بی چون و چرای این تبلیغه. انقدر مزخرف و بی منطق روی اهمیت وجود ژله برای پذیرایی مانور میده که باعث شده من بهش فکر کنم، درباره‌اش پست بنویسم،  غیر مستقیم تبلیغش رو انجام بدم و شما دفعه بعد که این تبلیغ به چشمتون خورد چند لحظه‌ای ذهنتون درگیرش بشه... اطرافمون نمونه‌های زیادی میشه مثال زد از انواع و اقسام چیزهایی  که از دیدت فاقد ارزش هستن ولی انقدر خوب پرزنت میشن که به عقاید و علایقت شک میکنی. وقتی به خودت میای که اسکناس‌های بی زبونت رو خرجشون کردی و یا بدتر، قدم در راهی گذاشتی که برگشتن ازش به این سادگی‌ها نیست...