دیشب شبکه خبر مهمونشون آتشنشانی بود که تیرآهن ساختمون پلاسکو از کنار سبد آتشنشانیش رد شده و خداروشکر زنده مونده بود. از سوالهای صدمن یه غاز مجری برنامه که (میگفت از اون بالا چی میدیدی؟! آخه مردک این آدم مرگ از بیخ گوشش گذشته تو دربارهی ویوش میپرسی؟!) بگذریم، میرسیم به حرفهای خودش... بین حرفهاش گفت من صداهای ریز انفجار رو شنیدم و معلوم بود ساختمون هر لحظه میریزه، یکدفعه صدای همکارم رو شنیدم که میگفت دارم میسوزم و من آب رو گرفتم سمتش...
اون مرد اون لحظه توی فکرش چه خبر بوده... به کی یا چی فکر میکرده... وقتی با آوار میرفته پایین بهش چی میگذشته... وای... من هر لحظهایش رو که برای خودم تصویر سازی میکنم دلم میخواد بمیرم... مطمئنم مادرش/همسرش یا دوست دخترش از لحظهی "دارم میسوزم" جلوتر نمیاد... اون همونجا دکمه پاز رو میزنه و سعی میکنه باور کنه آبی که به سمتش پاشیده شده نجاتش داده...
حادثه ی فوق العاده دردناکی بود... عکسهای اینستاگرام با هشتگ پلاسکو، زوایای مختلفی رو نشون داد و همه جگرسوز بود. خدا رحم کنه!
درود
هیچکسی در فداکاری و بزرگمردی آتش نشانها شک نداره .
اما شاید کم کم وقتش باشه که ضمن قدردانی از این مردان بزرگ ، به فکر شناسایی مقصر اصلی این فاجعه هم بود ...
برادرها و پدرها و رفقا چی؟؟
عمق فاجعه غیر قابل درک هست.... و غیر قابل باور