هفتگ
هفتگ

هفتگ

قمر در عقرب

چند روز پیش  یک عزیزی داشت صحبت میکرد و به شدت گله مند بود  از شرایط اقتصادی اش و گفت کاش این یکی دو ماه هم بگذره و از این سال نحس خلاص بشیم و ببینیم سال دیگه چی پیش میاد...ابراز امیدواری کردم براش  اما میدونستم با توجه به شرایطی که داره و روند ثابت شرایط زندگی و شغلش  خیلی بعید هست اتفاق خاصی بیفته... به این فکر کردم که هنوز هم هستند کسانی که به شگون و سعد و نحس ایام و ساعات اعتقاد دارند و زندگی  خودشون رو تحت تاثیر گردش  سیارات و ستارگان میدانند و عمیقا هم باور دارند.بابت  ریشه های تاریخی ، فرهنگی ، اجتماعی،اقتصادی، روانشناختی و غیره  این مسئله میشه ساعتها حرف زد. صرفا یک سئوال از دوستانی که همچنان به این مسائل باور دارند  این میتونه باشه که توضیح بدهند چطور یک اتفاق در یک زمان واحد برای مردمی یکسان در یک جغرافیای محدود و مشخص اثرات کاملا متفاوتی داره؟ این اتفاق میتونه بارش باران یا برف، مرگ یا تولد،ورود یاخروج شخصی از محل مورد نظر،شکست یا پیروزی، و هزاران مثال از این دست...باور دارم بعضی روزها،برخی ماه ها،تعداد از سال ها برای ما اتقاقات دلپسند یا ناخوشایندی  افتاده که حس خوب یا بد نسبت به اون روز یا ماه یا سال داریم. اما اینکه بطور کلی بگیم فلان روز یا ماه یا سال میمون و خجسته یا نحس و بدشگون بوده رو قبول ندارم چرا که در همون زمان برای شخص یا اشخاص دیگری اتفاقات با صدو هشتاد درجه اختلاف نسبت به حال ما رخ داده است.

نظرات 8 + ارسال نظر
حمید سه‌شنبه 12 بهمن 1395 ساعت 19:57

درسته که بعضی چیزایی که به امور ماورایی (و حتی خرافی) مثل بخت و اقبال ربط میدیم ربطی به امور ماورایی ندارن و دلایل عقلی پشتشونه، ولی این دلیل کافی ای نیست که بر این اساس بگیم کلا چیزی تحت عنوان مثلا بخت وجود نداره. نمیگم وجود داره ها. میگم اگر هم وجود نداشته باشه با این استدلال نمیشه عدم وجودش رو اثبات کرد

نگفتم بخت وجود نداره، میگم زمان یک واحد قرار دادی بین انسانهاست جهت سهولت امور، سعد و نحس دونستنش و ربط دادن به امور دیگه چندان منطقی به نظر نمی رسه

حمید سه‌شنبه 12 بهمن 1395 ساعت 20:09

خودت بهتر از من میدونی که در زمان قدیم علوم به دو دسته ی علوم جلیه و علوم خفیه تقسیم میشد. از یه جایی به بعد تعریف علم جوری تغییر کرد که علوم خفیه کلا از حیطه ی علم خارج شد و فقط علوم جلیه که با مشاهده و آزمایش قابل اندازه گیری بودن بعنوان علم به رسمیت شناخته شدن. جدیدا فکر میکنم کاش این اتفاق نمیفتاد تا عده ی بیشتری روی علوم غریبه کار میکردن و چه بسا با پیشرفت اون علوم حالا اوضاع بشر بهتر از این میبود. بالاخره اونهمه عالم بزرگ که در اونزمانها اینچیزارو موثر در حال بشر میدونستن که همه احمق نبودن. نمیشه که حالا چون قابل اثبات نیستن کلا ردشون کنیم. تقریبا قریب به اتفاق ما آدمها در زندگیمون اتفاقاتی رو تجربه کردیم که هیچ جوره نمیشده با عقل و منطق و علم توجیهش کرد. مثال دم دستیش رویاهای صادقه هستن. خب سعد و نحس ایام هم یکی مثل همینا!

بله شاید اگر اندیشمندان دنبال علوم استشهادی به جای علوم تجربی میرفتند شاید امروز بشر جای دیگری ایستاده بود به قولعلامه جعفری ((شناختهای انسانی را از یک دیدگاه می توان به چهار قسم، تقسیم کرد:
1. شناخت تجربی و علمی(به اصطلاح خاص). اینگونه شناخت با کمک اندامهای حسی به دست می آید هر چند عقل نیز نقش خود را در تجرید و تعمیم ادراکات حسی، ایفا می کند. شناختهای تجربی در علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی و زیست شناسی، مورد استفاده قرار می گیرد.
2. شناخت عقلی، اینگونه شناخت بوسیله مفاهیم انتزاعی (مقولات ثانیه) شکل می گیرد ونقش اساسی در به دست آوردن آن را عقل، ایفاء می کند هر چند ممکن است بعضا از مقدمات قیاس، استفاده شود. قلمرو این شناختها منطق و علوم فلسفی و ریاضیات را در بر می گیرد.
3. شناخت تعبدی. اینگونه شناخت، جنبه ثانوی دارد و بر اساس شناخت قبلی« منبع قابل اعتماد» (اتوریته) و از راه خبر دادن «مخبر صادق» حاصل می شود. مطالبی که پیروان ادیان بر اساس سخنان پیشوایان دینی می پذیرند و گاهی به آنها اعتقادی به مراتب قویتر از اعتقادات برخاسته از حس و تجربه پیدا می کنند از همین قبیل است.
4. شناخت شهودی. اینگونه شناخت بر خلاف همه اقسام گذشته بدون وساطت صورت و مفهوم ذهنی به ذات عینی معلوم، تعلق می گیرد و به هیچ وجه جای خطا و اشتباهی ندارد اما معمولا آنچه بنام شناخت شهودی و عرفانی قلمداد می شود ، در واقع، تفسیری ذهنی از مشهودات است و قابل خطا و اشتباه می باشد.
معرفت و شهود در اصطلاح عرفان و تصوف عبارت است از: دیدار حقایق به چشم دل و قلب پس از گذران مقامات و درک کیفیات احوال.
استاد محمد تقی جعفری درباره (ادراک شهودى) می نویسد:. مقصود از شناخت شهودی عبارت است از تماس مستقیم درون با واقعیت غیرقابل تماس حسی طبیعی و عقلانى... در حقیقت شهود عبارت است از بینایی درونی واقعیت با روشنایی خاصی که از بینایی حسی و شناخت عقلانی قوی تر و روشن تر است و با نظر به حالات گوناگون درونی در تماس با واقعیات، این نوع بینایی قابل انکار و تردید نیست. شناخت شهودی در حالات رؤیایی و تجریدی بیشتر بروز می کند تا در حالات طبیعى. (محمد تقی جعفرى، شرح و تفسیر نهج البلاغه، ج 7، ص 8281).

زهرا.ش چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت 01:31

دوره ای بزرگترین مغزهای اون زمان معتقد بودن زمین صافه
تا همین چند دهه پیش که نمی دونستن از اتم کوچکتر هم وجود داره
حالا می گید یک درصد احتمال قایل نیستید که شاید شاید شاید گردش امور جهان هستی از اون چیزی که می بینید و لمس می کنید فراتره?

کاملا صحیح است امکان داره در آینده شرایط دیگه یی بوجد بیاد و ما شناخت دیگری پیدا کنیم

آذین چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت 11:20

خب همش به نوع نگاه و اعتقاد ما برمیگرده
مثلا من کسانی رو میشنام که جابجایی خونشون رو یا تاریخ سفرشون رو کنسل کردن بخاطر اینکه روز سیزدهم ماه بوده و براشون شگون نداشته
ولی کسی رو هم میشناسم که به قول خودش هر سیزدهم ماه یه خبر خوشی میشنوه بخاطر ارادتش به حضرت امیر(ع) و تاریخ تولدشون که سیزدهم بوده
به نظر من همه اتفاقات خوش یا ناخوش بازتاب طرز تفکر ماست و اینکه کنش و واکنش ما با کائنات به چه صورته
یه ذره فکر کنیم همه ما از این طرز فکرا و روزهای خاص تو ذهنمون داریم...
مثلا خود من تقریبا تمام کسانی رو که دوستشون داشتم توی فصل پاییز از دستشون دادم ولی یه بار که بهش فکر کردم دیدم تولد خیلی از عزیزانم هم توی پاییز بوده
حالا به نظرتون پاییز برای من سعده یا نحسه؟؟؟

دقیقا نگاه و تصور ما از پیرامونمون و انعکاسش تو زندگی روزمره مان حاصل نوع نگاه و اعتقاداتمون هست.
به نظر من هیچ روزی سعد و نحس نیست،البته به دلیل برخی اتفاقات بعضی روزها خوشایند و برخی ایام ناپسند ما هستند.

عباس به حمید چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت 16:28

به لحاظ اصول منطق امکان این که در یک زمان واحد دو اتفاق متضاد رو بدهد با یک رویکرد محال است مثلا روز دوشنبه 22 آذر یک نفر در قرعه کشی برنده یک واحد آپارتمان میشود در همان روز شخص دیگری منزلش مورد سرقت قرار میگیرد، شخصی شکست عشقی می خورد و دیگری به محبوبش میرسد،کسی صاحب شغل می شود و دیگری شغلش را از دست میده... هزاران از دست موارد میشه مثال زد حالا سوال اینه که روز دوشنبه 22 آذر روز سعد هست یا نحس؟...قدما معتقد به مشخص کردن دقیق روز و حتی ساعت ورود و خروج قمر به عقرب داشتند یه جدولی هم برای همین سال 95 وجود داره که تو تلگرام برات میفرستم...
ضمنا به از لحاظ منطقی اجتماع نقیضین محال است یعنی امکان ندارد یک ساعت مشخص هم سعد و هم نحس باشد...
((علت محال بودن اجتماع نقیضین این نیست که عقل آدمی نمی تواند آن را تصور نماید، چرا که اگر قابل تصور نبود، ما هیچ علمی راجع به آن نداشتیم و مجهول مطلق بود و نمی توانستیم نسبت به آن حکمی صادر کنیم. بلکه باید گفت عقل آدمی در «نفس الامر» مصداقی برای آن فرض کرده و سپس به محال بودن آن در عالم خارج حکم می کند. مثلا انسان سفیدی و سیاهی جسمی را در نظر می گیرد و با خود می اندیشد که آیا یک جسم واحد در یک زمان واحد می تواند هم سفید باشد و هم سفید نباشد، مفهوم این جمله را نیز تصور کرده و هضم می کند. یعنی جسمی که در عین سفیدی، رنگ دیگری را هم دارا باشد. آنگاه خود عقل حکم می کند، در خارج و عالم واقع چنین چیزی امکان ندارد و محال است یعنی امکان ندارد شی در عین سفید بودن، سیاه هم باشد.))

حمید چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت 17:26

الان منظورت رو فهمیدم. خب نه. اگه منظور از سعد و نحس ایام اینه، واقعا غیرعقلانیه و به راحتی بر اساس تجربه میشه ثابت کرد که کاملا غیرمنطقیه. ولی فکر میکنم خیلیا وقتی این حرف رو میزنن منظورشون اون تعریف کلاسیک از سعد و نحس ایام نیست. مثلا اون شخصی که در ابتدای پست مثال زدی قطعا خودشم میدونه که سال نود و پنج برای خیلیا همراه با موفقیت و شادی و پیشرفت بوده و منظورش از این حرف اینه که این سالی که برای من نحس بوده زودتر تموم بشه و بره! حالا اینکه آیا میشه یک بازه ی زمانی "برای یک شخص خاص" نحس باشه باشه یا نه بحث دیگریه و به نظرم نه مخالفین و نه موافقینش نمیتونن به این راحتیا رد و یا اثباتش کنن

این خیلی خوبه که کسی مثل تو هست تا به مطالبی از این نوع واکنش نشون بده و من رو مجبور به شرح و تفصیل اونچه گفتم کنه...

مریم پنج‌شنبه 14 بهمن 1395 ساعت 15:06

اگر به این مباحث علاقمندباشید..توصیه میکنم در مورد کوانتوم حتما مطالعه کنید....اینکه هر اتفاقی که برای ما میفته یکی از هزاران احتمالی ست که همزمان داره در دنیاهای موازی برای ما میفته...و ما اینجاصرفا دریک برش خاص زمانی ومکانی اینرو داریم تجربه میکنیم .اینها جدیدترین فرضیات فیزیک کوانتوم هست وقویترین فرضیات البته...خیلی جالبه..

ممنون و متشکر بابت توصیه تان

شمسی خانم شنبه 16 بهمن 1395 ساعت 11:07

همه اینها قانون نسبیت رو بیشتر اثبات میکنه. بیشتر اتفاقاتی که برای ما می افته اول تو ذهنم هست بعد تو دنیای واقعی. انسان از این نظر قدرت بزرگی داره.

بله دقیقا درست می گید، همه چیز نسبی هست نه مطلق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد