یه وقتهایی حس میکنی بار غم و اندوه انقدر روی شونههات سنگینه که نمیتونی تحملش کنی... یه جاهایی انقدر کم میاری که به لاک تنهاییت پناه میبری... یه وقتهایی میگی خدایا یعنی این آخریشه؟ و نمیدونی جواب چیه...
اونی که داره بار غم روی شونههاش سنگینی میکنه ایرانه... اونی که داره براش از زمین و آسمون میباره ایرانه... اونی که غم داره قلبش رو چنگ میزنه ماییم...
خدایا نمیدونم برنامه بعدیت چیه اما به مهرت دل بستم...
×فاجعه پلاسکو
×گرد و خاک جنوب
×سیل سیستان و بلوچستان
×بهمن سردشت
*هوشنگ ابتهاج
خیلی وقته که به خدا به عنوان یه ابر معادله ی دقیق علمی _ منطقی نگاه میکنم، بدون هیچ احساسی
یه قسمتی از یکی از کتابهای منسوب به وی هم نوشته؛ سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهیم داد مگر خودشان..
مسائل سیاسی و تحریم و گرونی و سایر بدبختیهایی رو که فقط ایرانی هستیم به لیست اضافه کنین
واقعا بریدم ،دلم فقط مرگ میخواد
حسن جوهرچی عزیز هم :((((
دلآرام دلم برای نوشتنهات تنگه.
کاشکی آدرس وبلاگ شخصیتو لااقل داشتم