هفتگ
هفتگ

هفتگ

مهمان نوازان زنده اند !

دوست عزیزی که کاری می کند کارستان بر روی فرهنگ مردم استان چهارمحال و بختیاری ، متنی برایم نوشته بود از مهمان نوازی بینظیر اهالی یک روستا . 

حرفهایش - نوشته هایش - یادآور بسیاری خاطرات خوب بود و انسانهای خوب . در پاسخ ، من هم خاطره ی زیر را نوشتم . و البته اگر اینترنت نفتی دهات ما یاری کند ، عکس هایش ... 

درود رفیق 

شکی نکن . البته من با کمی احتیاط می گویم چون دیده ام . اما در بیش از ۹۹ درصد روستاها و چادرهای عشایر این مملکت اگر بروی ، غریبه حساب نمی شوی . 

این را من می گویم که حالا در خانه ها و چادرهای کسانی می روم که در بیشتر مواقع نه من زبان آنها را می دانم و نه آنها زبان مرا !! اما مهربانی شان و انسانیت شان و  مهماندوستی شان و اعتمادشان و درددل هایشان ، نیازی به زبان ِ درونِ دهان ندارد . زبان ِنگاه می خواهد و زبان دل . 

اما ... 

در روستایی به نام ساتیاری بر بلندای کوه شاهو به اتفاق لیلا و یکی از دوستان قدم می زدیم . از کوه و کوچه و آن روستا عکس می گرفتیم . در میان زیبایی طبیغت و روستا ، بوی نان و دود آمد و می دانی که در این اوضاع طاقتی برای کسی نمی ماند . رفتیم به سمت دود و بوی نان و رسیدیم  درون اتاقکی سیاه ، به مهربان زنی رسیدیم که در حال پختن نان تیری بود . همان که خودمان می گوییم نان ساجی و اصفهانی ها می گویند نان یوخه . 

دوستم کرد بود و ما فارس . 

کنار آتش و ظرف خمیر نشستم و  گفتم : مادر من گشنمه و می خوام دو تا نون ازت بردارم !

به کردی چیزهایی گفت که اصلا نمی دانستم . دوستم به زبان ترجمه کرد و پیرزن به عمل : 

به این شرط نان به من می داد که تمام نانهایش را بردارم و بروم خانه اش مهمان شوم و نان ها را با کره ی محلی و گردو بخورم !!

باور نمی کنی که چقدر اصرار کردیم و خواهش  ، تا رضایت داد که به خانه اش نرویم . اما تمام پخت آن روزش را به ما داد !!

از این حکایتها ، فراوان هست . بخصوص حکایتهای مربوط به نان که در روستاها و بین عشایر ، نان خواستن از کسی ، مانند به چالش کشیدن تمام شرافت و اعتقاد و انسان دوستی آانهاست و طبیعی است و کاملا مشخص ، که در برابر کسی که پای پختن نان می رسد ، چه می کنند . 

بله . هنوز در روستاها و در بین عشایر ، همه ی انچه فرهنگ مهمان نوازی می گوییم ، زنده است . 

در روستاها و در بین عشایر ، هنوز ، مهمان نوازان زنده اند . 




نظرات 3 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت 12:45 http://www.hesemaktoob.blog.ir

سلام
واقعا همینطوره
یه سری ما رفته بودیم بازفت و روستای چمن گلی
شما حتما میدونید که وضع مالی ساکنان اون منطقه چطوره
توی مسیر گردش و پیاده روی رفتیم سراغ یه دختر که داشت نون فتیری میپخت. چندتا نون و مقداری تره با اصرار زیاد به ما دادن. بعدا متوجه شدیم که تره کوهی از محبوب ترین خوراکی ها بین اون مردمه

مریم دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت 08:39

درود بر لیلا...
که پایه است تا قله....
و شما که همیشه عطر و بوی نان و مهر و روستا و طبیعت را به اینجا میکشانید...

حمید سه‌شنبه 24 مرداد 1396 ساعت 20:13

چقدر قشنگ بد. دلم خواست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد