هفتگ
هفتگ

هفتگ

دسترماتوئید

دیشب تو مترو بی حوصله از درد دندون تو عوالم خودم بودم که یهو آب دهنم به جای مری رفت سراغ نای، کلی سرفه کردم باتوجه به وجود آثار درد به دلیل دندون درد، کسانی که تو مترو نشسته بودن واکنش نشون دادن یکی میگفت بخاطر آلودگی هواست اون یکی گفت ویروس اومده  دیگری به مگس های سفید ربطش داد خلاصه هرکی یه چیزی میگفت یه بنده خدا بطری آب معدنی اش رو داد گفت بخور که تشکر کردم و گفتم نه خوب میشه پرسیدن مشکلی داری ( واقعا نمی دونم چرا یهو شیطنتم گل کرد)   گفتم آره دسترماتوئید دارم ( اصلا این دسترماتوئید چی هست؟ از کجا به ذهن و زبونم رسید؟ نمی دونم...)  همه ساکت شدن یه خانوم حدودا پنجاه و پنج الی شصت ساله بهم نگاه کرد بغضش گرفت و شروع کرد به گریه کردن و میون گریه هاش میگفت پسر من هم همین مشکل رو داشت هرچی خاک اونه بقای عمر تو باشه خیلی مراقب باش این مریضی خیلی موذی و نامرد هست... دیگه حرفاش رو نمیشنیدم انگار مواد مذاب تو سرم ریخته بودن، به غلط کردن افتاده بودم  تا حالا اینجوری عذاب وجدان نگرفته بودم هی فکر کردم چه جوری جمعش کنم چی بگم که ضایع نباشه و بهشون برنخوره، بقیه مسافرها برام چندان مهم نبودن اما این خانوم این مادر عجیب متاثرم کرد. هرچی فحش بلد بودم نثار خودم کردم.


پی نوشت: تو گوگل سرچ کردم اصلا مطلبی راجع به دسترماتوئید وجود نداشت، اون خانوم چی شنیده بود؟!