هفتگ
هفتگ

هفتگ

شب های زوج

چند روزی میشه مکان  آموزشگاه (محل کارم) تغییر کرده حدودا  یک کیلومتر فاصله با جای قبلی، روزهای فرد با ماشین میام اما روزهای زوج مجبورم از مترو استفاده کنم که باید همون مسیر یک کیلومتری رو طی کنم تا برسم به ایستگاه مترو مفتح، یه چیزی توی روزهای زوج  توجهم رو جلب کرد، اینکه تو یه ساندویچی کوچیک هر شب حدود ساعت نه و نیم که از جلوش رد میشدم  یه خانوم حدودا سی و پنج الی چهل ساله با لباس فرم کارمندی با چهره خسته مشغول غذا خوردن بود تنهای تنها...نمیدونم چرا دیدن این صحنه متاثرم  کرد. 

میدونم تنهایی و زوال متولدین سالهای پنجاه و پنج تا شصت و پنج شروع شده و کم کم داره آثار  خودش رو نشون میده، میدونم نهایتا تا بیست سی سال دیگه اکثرا تو خونه سالمندان هستیم  میدونم تو ابر شهری مثل تهران   خستگی و جنسیت و تنهایی آدما خیلی وقته یه امر تکراری شده ... 

اما ته تهش اینه که  به نظرم یه زن هرچقدر خسته و تنها باید تو خونه برا خودش غذا درست کنه، دیدن تکراری زن تو ساندویچی  کوچیک روح آدم رو خنج میکشه