هفتگ
هفتگ

هفتگ

مصدق

وقتی (دکتر مصدق) پیروزمندانه از دادگاه لاهه به میهن برگشته بود تمام ایران و مخصوصاً در تهران همه جا جشن و چراغانی بود. مرحوم دکترمصدق به محض این که از هواپیما پیاده شد از باقر کاظمی، کفیل نخست‌وزیری که به استقبال او آمده بود پرسید «در غیبت من از بودجهٔ محرمانه نخست‌وزیری برداشتی شده است یا خیر؟» مرحوم کاظمی جواب می‌دهد «چون اهالی و کسبهٔ جنوب‌ شهر می‌خواستند در این جشن ملی شرکت کنند و قدرت مالی نداشتند، ما از بودجهٔ محرمانه شش هزار تومان برای چراغانی و مشارکت آنها در جشن عمومی پرداختیم.»
دکترمصدق علی‌رغم این که برای مرحوم کاظمی احترام خاصی قائل بودند با تندی می‌گوید: «این بودجه مملکت است نه محل چراغانی برای من» و همان جا کیفش را روی پایش می‌گذارد و دسته چک شخصی خود را در می‌آورد و یک برگ چک‌ شش هزار تومانی صادر می‌کند و آن را به مرحوم کاظمی می‌دهد و می‌گوید «این را همین امروز به جای مبلغی که از حساب برداشته‌ شده بگذارید.»

کاش به جای دیکتاتورها  این مصدق ها بودند که تکثیر میشدند.

چهاردهم اسفندماه، سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق بود  امیدوارم به افزایش رهروان حقیقی و گشترش روش و تفکر این بزرگمرد تاریخ معاصر

نظرات 12 + ارسال نظر
پریسا سه‌شنبه 15 اسفند 1396 ساعت 19:31 http://parisabz.blogsky.com

روح بلندش شاد. چقدر خوبه در تاریخ آدم هایی داریم که بهشون افتخار کنیم.

بله واقعا خوبه، اما صرفا افتخار کردن چاره کار نیست کاش کمی هم پیروی می کردیم

حمید سه‌شنبه 15 اسفند 1396 ساعت 21:56

انقدر سیاستمدارهای اینشکلی کم شدن که آدم باورش نمیشه اگه کمی زودتر به دنیا میومد با همچین آدمهایی هم عصر میشد... این نشون میده این که میگن سیاست پدر مادر نداره یه اصل کلی نیست و بهتره بگیم سیاست از نوع امروزیشه که پدرمادر نداره!

البته امثال مصدق و خاتمی تو سپهر سیاسی ایران استثنا محسوب میشن....
بابت زمان تولد هم که میدونی اگه دست من بود دوست داشتم هزارو سیصدوده دنیا میومدم

آذین چهارشنبه 16 اسفند 1396 ساعت 08:24

نسل این مردان بزرگ منقرض شده
متاسفانه چند وقت پیش مطلبی را راجع به اوضاع و احوال دخترشون در خارج از کشور خوندم که اشکم در اومد
روحشون شاد
صبح های چهارشنبه رو دوست دارم بخاطر خوندن مطالب سه شنبه های شما
راستی هنوز هم چهارشنبه ها میرید آش نیکوصفت بخورید؟
خدا رو شکر که از میدون رفت این زیر زمین پر ترافیک زمستانی

بله متاسفانه با بازماندگان بزرگان خوب رفتار نمیشه...
الان چهار سالی میشه اون قرار آش خوری چهارشنبه صبح ها کلا کنسل شده، اما شما چه خوب یادتونه

شمسی خانم شنبه 19 اسفند 1396 ساعت 10:51

ما برای درست شدن اوضاع وحشتناکی که داریم به صدها مصدق این روزها نیاز داریم. امید که زیر سایه کبرییائیش روزگار به از این شود.

کاش این گونه بشود که شما میگید

سعید. سه‌شنبه 22 اسفند 1396 ساعت 19:08

با سلام و تشکر از پایداری شما.
گفته و نوشته اید که البته در سپهر سیاسی ایران امثال مصدق و خاتمی استثنا محسوب میشوند؟!
درصورتی که حال و حوصله دارید،منبع نقل قولتان را در مورد پِیِر مُحَمَدِ اَحمَد آبادیِ مستند کنید و ویژگی هایی که خاتمی را در سپهر سیاسی ایران استثنا می نماید؛قلمی بفرمائید.
تا سلامی دوباره بدرود.

سلام
و سپاس از با دقت مطالعه کردنتان...
از نظر من دلیل مستثنی شدن دکتر مصدق و سید محمد خاتمی از سایر صاحبان قدرت در تاریخ سیاسی ایران، این است که این دو بزرگوار علی رغم تفاوت در آبشخور فکری در پی حکومت قانون و برپایی آنچه در قانون اساسی ذکر شده بوده اند و مانند سایر قدرتمندان این سرزمین بخاطر چند روزی بیشتر بر سریر قدرت ماندن تن به هر کاری ندادند، مردم و قانون برایشان بیش از هر چیزی اهمیت داشت در پی تزویر و ریا نبودند برایشان وسیله هدف را توجیه نمی کرد.قدرت پرست نبودند به جای اعمال زور در پی تفوق قانون و قانوم مداری بودند وبسیار مثال هست از این قبیل....
اما نقل قول از کتاب مصدق و حاکمیت ملت نوشته آقای محمد بسته نگار

سعید. جمعه 25 اسفند 1396 ساعت 01:59

باسلام مجدد.
آقا سید لطفا یه چیزی بگو که بگنجه برادر!
مصدقی که توی فرودگاه از حساب شخصی چک می کشد و خرج مردم میکند،کجا و خاتمی که از حساب ٢٢ میلیونی مردم چک می کشد و خرج نظام می کند،کجا؟!
مصدقی که ذهنش درگیر بودجهٔ مملکت است،کجا و خاتمی که ذهنش درگیر حفظ نظام و قدرت است،کجا؟!
ایام بکام.

سلام آقا سعید
قطعا تفاوت در روش و عملکرد هر دو بزرگوار وجود داشته بلا شک، اما چیزی که اشاره کردم بیشتر بابت عمل به قانون و مجدا پیگیر اعمال قانون بودن و خود را فراتر از قوانین ندانستن بود.

سعید. یکشنبه 27 اسفند 1396 ساعت 23:20

نقطه سرخط.
جسارت باشد و نباشد،ناگزیرم که بگویم:نظرتان کاملا خطی و جناحی و جزمی و بی اساس است.

هرچند با نظر شما موافق نیستم، اما به آن احترام می گذارم

سعید. سه‌شنبه 29 اسفند 1396 ساعت 01:44

به عنوان یک ایرانی رانده شده از کشور،دلم میخواست در این شبِ آخر سال،برات بهاریه بنویسم در باب دمیدن گل و سبزه و شادمانی؛ولی چه کنم که به عنوان مسلمانی که زبان دل و دین و آئینش یکی است،مجبورم خواسته دلم را فاکتور بگیرم و به توصیه کُلُّکُمْ رَاعٍ، وَکُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ عمل کنم و فاش و صریح بگویمت:حواست نیست که حواسم هست،
وگرنه عیانست که داری با گزاره احترام رو به جلو فرار می کنی،اگر با نظرم مخالفی و بدان احترام میگذاری،پرنسیب شخصی و مسئولیت دینی و وظیفه انسانی به تو حکم می کند که در ابتدا نظرم را به چالش بکشی و نواقض و کاستهایش را عیان کنی،بعدأ بدان احترام بگذاری و بگویی که من هرآنچه شرط بلاغ بود گفتم،حال تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی.
ایام بکام.

سعید عزیز،
امیدوارم زمان دور بودنت از وطن هر چه سریعتر به انتها برسد و به آغوش مام وطن بازگردی،
و اما بعد
اینکه از نظر من بین تمام نخست وزیر هایی که بعد از مشروطه برای این جایگاه انتخاب شده اند مصدق قانون مدار ترین فرد بوده، و بین تمام کسانی که در جمهوری اسلامی به ریاست جمهوری رسیده اند از بنی صدر بگیر بیا تا روحانی، خاتمی قانون مدار ترین رییس جمهور بوده و با اخلاق ترین، و به هر دلیلی شما این نظر رو قبول ندارید برای من محترم است. فرار رو به جلویش کجاست اخوی؟
اینکه خیلی از افراد هم نسل من از عملکرد دوره دوم ریاست جمهوری حاتمی سرخورده شدند واقعیتی ست انکار نشدنی، اما در اصل مطلب قانون مداری ( تاکید میکنم نسبت به دیگر رییس جمهور ها) تفاوتی ایجاد نمی‌کند.
روزهای بهاری خوبی را برایت آرزومندم

سعید. چهارشنبه 1 فروردین 1397 ساعت 02:19

آقا سید بی حب و بغض دارم میگم:
درباب فرار رو به جلو شما و عدم قانون مداری و بی اخلاقی خاتمی،میتوانم یک پست مطول بنویسم،رخصت بفرمائید؛ثبت و سند برابر اصل می زنم.
برایت در این سال سگی که پیش رو داریم،از صمیم قلب،عزم و رزم و بزمی بجا آرزو می کنم.
باقی بقا.

سعید جان
بدون هیچ تعارفی بسیار خوشحالم، که اینجا رو می خونی ، سال خوبی رو برات آرزومندم
بابت پست هم باعث خرسندی خواهد بود خواندن نوشته جنابتان

سعید. پنج‌شنبه 2 فروردین 1397 ساعت 21:13

سعید.
من از خوانندگان قدیمی هفتگم،اغلب اوقات هم خموشم،چند روز پیش اومد یه سری بزنم دیدم بعد از فرزانه،شمسی پور هم تخلیه کرده و شما برای روشن ماندن چراغ هفتگ دارید پایداریتان را به خور رفته گان می کشید،به همین خاطر بود که فرمون از دستم در رفت و به شما سلام گفتم و تشکر کردم که هنوز پایداری می کنید.
آقا سید،جویای شدید که فرار رو به جلویش کجاست اخوی؟
فرار رو به جلویش آنجاست که به عنوان خطیب به هیچ یک از سوالهای مطرح شده،پاسخ صریح ندادید و سوال مشخصی هم طرح نکردید تا بحث به حاشیه برود و در باب گفتگو بسته شود.
در رابطه با عدم قانون مداری و بی اخلاقی خاتمی،شواهد زیست شده ای وجود دارد که مختصر و مفید اشاره ای می کنم که حق جویان را اشاراتی کفایت است.
از مقایسه بازرگان با انور سادات که بگذریم،
از تائید حکم حصر خانگی سال ۷۶ منتظری که بگذریم،
از مضحکه گفتگوی تمدنها که بگذریم،
از فاجعه قتلهای زنجیره ای و مزاح نیروهای خودسر که بگذریم،
از رسانه ای کردن شکنجه زن سعید امامی که بگذریم،
از پذیرش حکم حکومتی و معوق ماندن لایحه اصلاح مطبوعات و فروکاستن مقام ریاست جمهوری به آبدارچی و تدارکاتچی که بگذریم،
از بی اعتنایی و سکوت دربرابر جنایات ۱۸تیر و مفقود الاثر شدن سعید زینالی و تلاش بی ثمر اکرم نقابی که بگذریم،
از اِدعای عدم مشارکت و بی معنی خواندن انتخابات و مشارکت معنی دار در روستای «وادان» دماوند که بگذریم،
از آدم باشید و کاری نکنید که بگم بیرونتون کنند و حفظ نظام برای ما واجب است و ما دمکراسی غربی نمی خواهیم که بگذریم،
از بی تفاوتی نبست به کشتار روز عاشورا ٨٨ که بگذریم،
از تهیه لیست امید و تکرار میکنم به ری شهری و فلاحیان رای بدهید که بگذریم،
از پیشنهادِ مضحک رفع حصر و طرح پختن آش ملی که بگذریم،
از بخشش سهم دریای خزر و اختصاص پایگاه نوژه همدان و واگذاری ۲ میدان نفتی و آمادگی واگذاری ٢٢ میدان نفت و گاز به روسیه که بگذریم،
از کشتن ستار بهشتی و جیگر سوخته گوهر عشقی که نمیشه گذشت؟!
حالا با توجه به این مصادیق عینی می توان به ضرس قاطع حکم داد که:خاتمی هر چه باشد،نه فرد ملی است و نه مذهبی.
در مورد بند بند آنچه ذکرش رفت و حکمی که صادر شد،می توانیم بحث کنیم،اگر سوال و ابهامی وجوددارد،بطور مشخص مطرح کنید،بقدر بضاعت پاسخ خواهم گفت.
برقرار باشید و خوش.

سعید جان امیدوارم همیشه فرمون از دستت در بره و در سایر پست ها هم شاهد نظراتت باشیم.
سعید عزیز نه تنها شما بلکه بسیار از هم نسلان من توقع عجیبی از رییس جمهور داشته ودارند اینکه ایشان به مثابه اپوزیسیون حکومت عمل کرده و تا مرحله براندازی نطام هم پیش برود فارغ از اینکه این توقع غلط و اشتباه و دور از واقعیت می باشد یادآور شعر سعدی علیه الرحمه نیز هست((یکی بر سرشاخ، بن میبرید)) ضمن اینکه بایست در نظر داشت حد و حدود اختیارات واقعی رییس جمهور در نظام جمهور اسلامی چقدر است و با توجه به واقعیات سطح توقع را میزان کرد.
اما مسائلی که اشاره کردی به اختصار و به اندازه آگاهی خودم پاسخ میدم
1-بحث حصر خانگی فراتر از اختیارات هر رییس جمهوری هست وگرنه شیخ دیپلمات طی این سالها به سرانجام می رسوند یکی از مهم ترین شعارهای انتخاباتی اش را
2-سازمان ملل متحد سال 2001 رو سال گفتگوی تمدن ها نام گذاشت، اینکه چنین مطلبی رو غرور انگیز یا مضحک بدونیم مختاریم!
3-خاتمی تاوان سنگینی بابت پرداختن و ریشه یابی قتل های زنجیره ای، پرداخت کرد.
4-لایحه اصلاح مطبوعات در مجلس ششم توسط رییس وقت مجلس آقای کروبی بنا به پذیرش حکم حکومتی کنار گذاشته شد.
5-خاتمی بابت اتفاقات 18 تیر 78 تهدید به برکناری و کودتا، توسط دولت تفنگ دار شد.
6-کاش دانشجویان در آخرین سخنرانی خاتمی در سالروز 16 آذر آدم بودن و شلوغ نمیکردن و قدر موهبتی رو که داشتن میدونستن تا چند سال بعد مجبور نشن بپذیرن خس و خاشاک هستن...
7-علی رغم تمام انتقاداتی که به دو وزیر اطلاعات سابق وارد هست به نظرم ایشان بسیار بهتر و اصلح تر از امثال مصباح یزدی هستند.
8-ستار بهشتی سال 91 بازداشت شد ربطش رو به خاتمی متوجه نمیشم

عباس یکشنبه 5 فروردین 1397 ساعت 19:35

سعید عدم پاسخگویی به سایر مواد مطرح شده توسط شما نه فرار از پاسخ دادن بوده نه چیزی جز اینکه به نظرم موارد مطرح شده مهم تر رو پاسخ دادم...
نکته بسیار مهمتر اینکه من نه دوم خردادی هستم نه اصلاح طلب نه سخنگو و مدافع خاتمی، اما همچنان ایشون رو قانون مدار ترین رییس جمهور ایران میدونم. و به نظر شما که غیر از این هست هم احترام میذارم...
روزهای بهتری برای شما آرزومندم

سعید. دوشنبه 6 فروردین 1397 ساعت 04:51

فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه...
کلام آخر.
معذورم بدارید و تعارف تیکه پاره نکنید و از من نخواهید که پای سایر پست ها با شما همکلام بشوم؛چرا؟
چون شما نه گوش شنوایی دارید،نه زبانتان گویا و مستدل است،بنابراین شما را با خیالات و تصورات ذهنیتان تنها می گذارم و چکش قاضی زمان را به داوری فرا می خوانم.
والسلام به آنان که شایسته سلامند.

سعید عزیز
شما مختار هستید هرگونه که مناسب می دانید رفتار نمایید،کاش روزی برسه که به تضارب آرا در عمل و نه در حرف پایبند و معتقد بشویم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد