هفتگ
هفتگ

هفتگ

((نسل ما رو فرشته ها کشتن))

سیر شکل گیری حوادث  عجیب هستن،انگار یه دستی یه نیرویی یه چیزی که نمی دونم چیه در حال چیدن پازل و دوباره و هزاره باره بهم ریختنش هست هر بار یه پازل جدید با یه الگوی تازه، و هرکدوم از ما توی پازل جدید جا میگیریم و اونقدر جا به جا میشیم تا بالاخره برسیم به اون پازل نهایی و تمام  از اونجا به بعد دیگه تو هیچ پازلی نیستیم  اصلش اینکه شدیم یه قطعه گم شده یا بهتر بگم یه قطعه ای که دیگه تو هیچ پازلی جاش نیست و هیچ الگویی اون رو نمی پذیره.

تو یه پازل مهمترین قطعه هستیم و تو پازل دیگه یی فقط حضور داریم که تصویر کامل بشه بدون کمترین ارزش. هیچ وقت کسی از یه قطعه نمیپرسه دوست داری کجا قرار بگیری؟چرا که از قبل مشخص شده اون طبق الگو جاش کجاست پس دیگه بال بال زدن اساسا معنایی نداره یه سیاهی لشکر اگه خود مارلون براندوی فقید هم باشه هرگز تو یاد هیچ کسی نمیمونه چون قراره قطعه  یی باشه برای تکمیل و بهتر دیده شدن اثر که نبودش تاثیری تو کلیت ماجرا نداره...

چندشبی میشه دارم به توالی روز و شب،ماه ها و فصول فکر میکنم و دیدن این حجم از تکرار و تکراری نشدنش خیلی عجیبه شاید اولش ساده به نظر برسه اما عمیقا دهشتناک هست این همه تکرار و تکرار و تکرار.بله روزها با هم فرق دارن اما اگه بطور کلی نگاه کنیم هیچگونه تفاوتی قابل مشاهده نیست...


نظرات 4 + ارسال نظر
حمید سه‌شنبه 15 خرداد 1397 ساعت 21:25

میلیاردها ساله که هیچ اتفاق مهمی نیفتاده. اولین اتفاق مهمی که افتاد به‌وجوداومدن کائنات بود. آخریشم همون بود! این حجم از تکرارِ بیهوده اعجاب‌آوره!

ما هم این وسط گیر افتادیم

تیراژه پنج‌شنبه 17 خرداد 1397 ساعت 01:35

من نه به پازل و یک بازی تکراری و سناریوی از پیش تعیین شده معتقدم نه به تقدیر و آی پیشونی ما رو کجا میشونی
فکر میکنم زندگی یه اتفاق افتاده اس از بین هزاران احتمال ، در دنیایی بدون فلسفه و عدل. اما یه چیزایی قراره تهش باشه یا ترجیح میدیم باشه که هم مثل آدم زندگی کنیم و هم زیاد حرص نخوریم و کسی رو هم زجر ندیم. ولی خب داستان های خونالود هم زیاده و آدمهای خونریز هم

ولی من به دستی که داره اتفاقات یا لااقل شرایط وقوع اش رو رقم میزنه باور دارم

پریسا پنج‌شنبه 17 خرداد 1397 ساعت 16:37 http://parisabz.blogsky.com

حق با شماست؛ همه چیز تکرار میشه اما یکی از دلایل تکراری نشدنش اینه که بعضیا از پیشمون میرن و بعضی رفتن های بی بازگشت یا دیربازگشت، روزهای ما رو متفاوت می کنه... مثل دوتا پدری که پارسال همین روزها از دنیا رفتن و شکل خانواده هاشون عوض شد... خدا کنه همگی عاقبت به خیر باشیم.

توی نگاه کلی حتی اون رفتنها هم تکراریه...
منم آرزو میکنم برای همه اتفاق های خوبی بیفته

فانوسدار شنبه 19 خرداد 1397 ساعت 09:52

یکی از ملموسترین و حرف دل نوشت ترین ها از آقای موسوی عزیز!
و میلیاردها لایک به حمیدکه کامنتش یک قطعه ی گمشده از پازل این نوشته بود...
در باورهای دینی هم آمده که زمین سراسر آب بوده و خدا خشکی را را از زیر خانه ی کعبه گستراند و روزی دوباره تمام سطح کره ی خاکی را آب می گیرد و سنگ حجر الاسود میماند و خدا آن را بالا می برد...
یعنی بازی را تمام می کند از نقطه ای که شروع کرده !حیات نابود میشود کره ی بازی را از پلشتی ها آب می کشد و شاید پشیمون از این قصه ی تلخ وپیچ و پیچ و بی فرجام ...

ممنون و متشکر بابت نظر لطفتان...
در مورد نظر شما هم باید گفت ((کاشکی بد نشود آخر این قصه ی بد...))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد