هفتگ
هفتگ

هفتگ

نسبیت

تازه متوجه شده ام هیچ جمله یی شرط جامع و مانع بودن رو نداره.

یعنی زیباترین و پرمغزترین  کلمات هم، بسیار زیاد مثال نقض دارند و براحتی میشود پنبه شان را زد مثلا میگن اونی که میخنده از کسی که گریه میکنه درد بیشتری داره... وچقدر انسانهای شادی رو  دیدم که از ته دل میخندیدن بدون هیچ درد خاصی و چقدر بیشتر انسانهایی رو دیدم که درد و رنج زندگی حتی لبخند رو از روی لبشون تبعید کرده بود چه برسه به خنده...

میگن مردها درد و رنج رو تو خودشون میریزن و گریه نمیکنن، چقدر مردهایی رو دیدم که مثل ابر بهار بر اثر فشار زندگی و درد و دلتنگی گریه میکردن بدون اینکه چیزی از صلابت و مردونگی شون کم شده باشه...

میگن زنها از درون میشکنن و غم و غصه شون رو بروز نمیدن و سرشارند از حرف هایی که برای نگفتن دارن، چقدر زنهایی رو دیدم که از بیرون شکستن و فرو ریختن، حرف هاشون فریاد بود و غصه هاشون جلوتر از خودشون حرکت میکرد...

توی ادیان و مذاهب هم میشه کلی مثال نقض بین قواعد و احکام و اصولشون پیدا کرد.

به نظرم هیچ چیزی کلی و قطعی و صد در صد نیست هیچ حکمی جامع و مانع نیست حتی همین حرف من، پس بهترین راه سلوک در این دنیا نسبی گرایی ست. بازهم تاکید میکنم البته به نظر من...


پی نوشت: نمی دونم مشکل اینترنت بود یا بلاگ اسکای از عصر هر چی سعی کردم  باز نمیشد به همین خاطر با تاخیر آپ شد، امیدوارم عذر نقصیر بابت تاخیر را بپذیرید.