هفتگ
هفتگ

هفتگ

آری چنین است!

عکسی از «شهاب حسینی»، از مشهورترین بازیگران فعلی ایران، که سرش را بر شانهٔ «بهروز وثوقی» تکیه داده است؛ عکسی یادگاری از «امین حیایی» که با افتخار در کنار بهروز وثوقی ایستاده است؛ حضور «محمدرضا گلزار» در کنسرت «گوگوش» که با تشویق حضار همراه شد؛ عکسی از محمدرضا گلزار با «ابی»؛ عکسی از «یاس» (خوانندهٔ رپ فارسی) با «داریوش»؛ عکسی از «علی دایی» و «مهدی مهدوی‌کیا» در کنار «اندی»، عکسی از علی دایی در کنار خوانندهٔ مشهور امریکایی «لیونل ریچی»؛ «مهناز افشار» در کنسرت گوگوش. به این فهرست می توان نام‌های مشهور دیگری را نیز اضافه کرد که از آن‌ها صرف نظر می‌کنم.

در مثال‌های فوق، در یک طرف نام‌های مشهوری مانند دایی، گلزار ، حیایی، افشار و یاس آمده است که ساکن ایران هستند و بعید می‌دانم که خوانندهٔ این متن با من اختلاف نظر داشته باشد اگر بگویم که همهٔ آنها کم‌وبیش بر گروه‌هایی از جوانان اثرگذارند و در طرف دیگرِ برخی از مثال‌های فوق نیز نام‌هایی مانند بهروز وثوقی، گوگوش، ابی، اندی و حتی خواننده‌ای مانند لیونل ریچی (امریکایی) آمده است که نهادهای رسمی این کشور به شیوه‌های مختلف، مستقیم و غیر مستقیم، و با صرف بودجه‌های میلیاردی دهه‌ها تلاش کرده‌اند تا نه نامی از آنان در محافل رسمی به میان بیاید و نه اساساً نگاه مثبتی نسبت به آنان در کشور و به ویژه در نسل‌های پس از انقلاب شکل بگیرد. 

به‌راستی چه اتفاقی می‌اُفتد که اثر همهٔ آموزش‌های تربیتی و پرورشی دوران مدرسه  که این چهره‌های مشهور دیده‌اند، اثر همهٔ برنامه‌های تاریخی، دینی و تربیتی که صدا و سیما در قالب‌های مختلف برای آنان پخش کرده است و اثر همهٔ سخنرانی‌های آتشینی که آنان شنیده‌اند از بین می‌رود؟ ای کاش برای یکبار هم که شده نهادهای رسمی از خود این سؤال را می‌پرسیدند، ای کاش.



دکتر فردین علیخواه،

جامعه‌شناس


نظرات 4 + ارسال نظر
حمید یکشنبه 30 تیر 1398 ساعت 21:18

شکی نیست این اسمهایی که نویسنده شمرده اسمهای کوچکی نیستن، ولی در علت چنین پدیده‌ای، از این دو نکته هم نمیشه غافل شد: 1-خاطره‌باز بودن اکثر ماها و عشق خیلیامون به هرچیزی که صرفا ما رو یاد تصاویر سیاه‌و‌سفید و فیلمای ویدیویی و نوارکاست بندازه. 2-دهن‌کجی و لجبازی با نظام حاکم

مضاف بر این‌که سیستم حاکم نتونست جایگزین مناسبی برای هنرمندان اون نسل پیدا کنه. چون اصلا هنر رو نمیفهمید. اگه باهوشتر بودن شاید خیلی زودتر از اینها، این اسامی کمرنگ شده بودن

بله درست میگی، چون گذشته ما بهتر از حالمون بوده، بعضیا به شوخی پای عکس های قبل انقلاب مینویسن ایران تنها کشوریست که گذشته اش انگار آینده مورد آرزوست... هر چند این جمله به شوخی گفته میشه اما طنز تلخیه که کلی حقیقت درش نهفته شده،با زور میشه ظاهر رو به دلخواه تغییر داد اما باطن رو نه، واین چیزیه که چهل و یکساله نمی خوان بفهمن!

نسیم دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 09:25

نه تنها درموردهنر بلکه در هر موردی وقتی چیزی رو از کسی بگیرن باید جایگزین مناسب داشته باشه
جایگزین هایی که معرفی و تحمیل شدن گاهی اونقدر پوچ و بی ارزش بودن که آبروی خودشونم بردن و درست همین ، افراد حتی معمولی و نه خیلی آگاه رو هم بی اعتمادتر کرد.

فرهنگ و هنر عمدتا امری جوششی و دلی است اگه بخواهیم کوششی و اجباری اش کنیم چیز مزخرف و به درد نخوری میشه...

فانوسدار دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 09:48

سلام
اول سال چند تا همکار بازنشسته شدند که 30 سال به سادگی لباس و ظاهربی بی مرحوم من بودند.یک هفته بعد بازنشستگی که آمدند اداره تو مایه های هنرمندان رو فرش قرمز بودند.
با حساب 20 سال تحصیل و 30 سال کار ،سیستم 50 سال هزینه کرده بود تا اینها را شبیه مرحوم بی بی کند .با یک حکم بازنشستگی در مرز 60 سالگی، نیم قرن تربیت و آموزش رفت از یاد و به باد!!!

سلام
تربیت و آموزش نبوده، اجبار و الزام بوده و به محض از بین رفتن اون جبر تحمیلی هر کس خود واقعی اش رو نمایش داده.

شمسی خانم دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 12:20

برای این که چهل ساله میگن اونطوری زندگی کنید که ما میگیم. مردم هم تا جایی که بشه طبق اراده خودشون زندگی میکنن. نتیجه میشه همینی که می بینیم. رفتار دوگانه و متناقضی که بیشتر افراد جامعه گرفتارش هستن.

این دوگانگی محل خوبی برای بروز و ظهور ریا بوده و هست وضعیت مختلسین بزرگ این سالها نشون داد که با زور و حتی تشویق نمیشه کاری کرد که همه جوری باشن که ما دلمون میخواد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد