-
خوشایند
پنجشنبه 12 آذر 1394 22:00
نمیدونم درست میگم یا غلط .. از لحاظ فرهنگی مرتبه و درجه .... " خوشایند و نا خوشایند " خیلی پایینه ... . خیلی بهش توجه نمیشنه مثلا "حق و نا حق " درست و غلط "خیلی مهم تر از خوشایند و نا خوشاینده ... ولی بر عکس در بُن وجود انسان هیچ چیز ... هیچ چیز....مهمتر از این قضیه خوشایند و نا خوشایند نیست...
-
فوتبالبین ها/ بوی ترشی، عطر فلفل، عطر سیر
چهارشنبه 11 آذر 1394 20:00
از شرکت زود اومدم و دراز کشیدم روی تخت... خسته ام اما از زور خستگی خوابم نمیبره... هی از این دنده به اون دنده میشم. هی اتفاق های امروز رو مرور میکنم و بعد چشمهام رو روی هم فشار میدم. نخیر... از خواب خبری نیست. از اتاق که بیرون میام صدای آرش پیرزاده رو توی راه پله ها میشنوم. _ تیم ما قهرمان میشه،خدا میدونه که حقشه......
-
اربعین
سهشنبه 10 آذر 1394 20:09
اربعین است و دلم چله نشین...
-
صرفا جهت خوش امد گویی
دوشنبه 9 آذر 1394 23:38
همسایه ها اومدن... کم کم جا به جا شدن انگار.... به جز طبقه اولی که هنوز دویست تا کوله پشتی خاکی و طناب کوهنوردی و کیسه خواب جلوی در واحدش تلنبار کرده ، اون روز بهش می گم آقا جمع کن اینا رو ، سرش رو از یه نقشه ی ایران مچاله آورده بیرون که خانوم بیا ببین من یه شهر کشف کردم که تا حالا زیر خاک بوده و باید برم بررسی کنم...
-
ببخشید
یکشنبه 8 آذر 1394 20:20
پدران امروزی در مقایسه با پدران نسل های قبلی نقش به مراتب پررنگ تری در تربیت و نگهداری بچه ها بازی می کنند . عرضم یک بحث کلیست و مسلما در هر دوره و زمان و موقعیت جغرافیایی مثال های نقض وجود دارد . یعنی در نسل های قبلی و کشورهای دیگر هم حتما پدرانی بوده اند که بیشتر از مادرها برای بچه ها یشان زحمت کشیده اند و ممکن است...
-
یادداشت های روزانه
شنبه 7 آذر 1394 20:00
یادداشت های روزانه . شنبه 07/09/1394 عصرهای جمعه خرند ! و برخی هفنه ها بیشتر از یک جمعه دارند . از خانه بیرون می زنم . اگر دلگیر نباشی ، سرمای عصر روز پاییزی ، دلچسب است . نمی دانم می خواهم راه بروم ، یا قدم بزنم ؟! خودت که می دانی ، خیلی فرق است بین راه رفتن با قدم زدن . راه که می روی ، می خواهی به جایی برسی . به...
-
منوی پیشنهادی هفتگ برای جمعه(1)
جمعه 6 آذر 1394 16:41
با کمک ساکنین هفتگ این جمعه یک منوی متنوع به شما پیشنهاد می کنیم ... پیشنهاد ساکن طبقه همکف : بار و بنه می بندی که بروی سفر . معمولا سالی دو بار . تابستان و ایام عید . اگر ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم دست به کار شوند ، شاید یک بار دیگر هم فرصتی جور شود و راه بیافتی و بروی به ... به کجا ؟ شمال ، مشهد ، شیراز ،...
-
روانشناسی
پنجشنبه 5 آذر 1394 21:00
به نظر من ... این پیامهای روان شناسی که این روزها ....توو این شبکه های اجتماعی باب شده ، هی فرت فرت تو گروه ها و کانال ها می زارند .... به درد هیچ کس نمیخوره .... منظورم این نیست که چرت و پرته ... دروغه ... اشتباهه ... نه .... کار بردی نیست الان خود من ... طبق "هرم مزلو " یه فردی ام که هیچ بویی از عشق نبردم...
-
اینجا هفتگ، تنها آپارتمان مجازی دنیا
چهارشنبه 4 آذر 1394 20:00
دستهام رو خشک میکنم و از پشت پرده به حیاط چشم می ندازم. همسایه طبقه دوم رو می بینم، خانمی شیک و خوش پوش که داره کمربند صندلی پسر کوچولوش رو میبنده، سوار ماشین میشه، استارت میزنه و میره. طبقه همکف خالی بود. این رو روزی که برای دیدن خونه اومده بودم بهم گفتن و البته اضافه کرده بودن که درست دو طبقه پایین تر از من یک بانو...
-
ساکن طبقه سوم
سهشنبه 3 آذر 1394 20:06
((من اومدم خیلی هم خوش اومدم...)) سلام سیدعباس هستم از نوع موسوی، شروع وبلاگ نویسیم برمیگرده به سال 81، طی این مدت بارها در بلاگستان در حال رفت و آمد بودم چرا که ((عشق همیشه در مراجعه است...)) و عشق به بلاگستان برای من دائمی بوده و باعث خوشحالی و افتخار است که این مرتبه بازگشت را در کنار عزیزان و بزرگواران هفتگ تجربه...
-
ماهی قرمز
دوشنبه 2 آذر 1394 23:04
هنوز یادم هست ....عید تمام شده بود ولی بر خلاف سال های قبل که عمر ماهی قرمزمان به سیزده نمی رسید، ماهی قرمز توی تنگ هنوز زنده بود و می چرخید.... خواهر کوچکم عاشقش بود... دقیق خاطرم نیست که چند ساله بود ولی آنقدر بچه بود که با ماهی قرمز توی تنگ حرف می زد.... هنوز آنقدر کوچک بود که وقتی ماهی قرمز یک روز دیگر نچرخید و...
-
خب ... اینم از این ...
یکشنبه 1 آذر 1394 22:22
. . . . . http://s3.picofile.com/file/8224211726/1_9_1394.mp3.html . . . . .
-
تکرار ...
شنبه 30 آبان 1394 19:07
درود بدون هیچ تعارف و مقدمه ای ، از اینکه قرار است که یکی از هفت تگی ها بشوم خوشحال هستم . پیش از این نیز دو بار مهمان هفت تگی ها بوده ام . زمانی که وبلاگ چارو را می نوشتم . چارویی که با نام نادر عزیز گره خورده است . حالا قرار است شنبه های هفت تگ را من بنویسم . امیدوارم بد ننویسم و خواننده های خوب هفتگ نیز مرا تحمل...
-
مدارس
پنجشنبه 28 آبان 1394 19:20
تو کوچه ایی که ما زندگی می کنیم ....سه و چهار تا مدرسه کنارهم هست .... حتما می تونید تصور کنید که صبح ساعت 7 تو کوچه عرض سه متر ما چه خبر میشه .... چند وقته از پنجره آشپزخانه مون که طبقه سوم هست ، رفتار والدین بچه ها رو زیر نظر گرفتم .... تو این بررسی چند نکته به نظرم خیلی جالب اومد .... نکته اول : مدرسه های روبروی...
-
دزد انسان کثیفی است
دوشنبه 25 آبان 1394 21:28
دو هفته پیش یک دزد عوضی کیفم را دزدید .... حواسم پرت بود و روی صندلی عقب ماشین کیفم را جا گذاشته بودم... مرور خسارت هایش اعصابم را خرد می کند.... یک پنجاهی بیشتر توی کیف پولم نداشتم ولی خود کیف و کیف پولم را خیلی دوست داشتم.... کیف پولم چرم مشهد قهوه ای بود... تقریبا ده سال بود که داشتمش ، یکبار هم کیف پول جدید خریده...
-
دوباره هفتگ
یکشنبه 24 آبان 1394 23:49
راستش را بخواهید یکسال قبل در همین روزها وقتی هفتگ را شروع کردیم آرزوهای بزرگی در سرمان می چرخید یا شاید بهتر باشد بگویم در سرم . مثل تمام وبلاگ های گروهی دیگر شروع پر سر و صدایی داشتیم و آرزوهای بلند بالایی دلمان می خواست بهترین باشیم و پر مخاطب ترین دلمان می خواست آدم های گردن کلفت مهمان هفتگ ما بشوند و صدها آرزوی...
-
میدونم
شنبه 23 آبان 1394 22:58
نوشته ای از دوست عزیز سرکار خانم Fatere Mir . بعضی روزها ناامیدیم از دنیا و مردمش، خسته ایم از اخبار جنگ و نفرت و کشتار. بعضی روزها مثل امروز فکر می کنم، سال ها پیش، یه غروب دلگیر پاییزی مثل امروز، خدا از پنجره ی دژ محکمش به رقص برگ و هیاهوی باد و بارون خیره شده، دستی به ریش سفید و بلندش کشیده و آخرین نگاهشو به دنیای...
-
تشکر
پنجشنبه 21 آبان 1394 21:02
امروز یه نگاه انداختم به آمار یک سال گذشته هفتگ ، اون اوایل بازید ها از وبلاگ خیلی بهتر بود تقریبا سه برابر الان .... بعد رفتم همین هفته اخیر نگاه کردم ، به خوبی اون اوایل نیست ... وی به نظر من هنوز هم فوق العاده است ... کم نیست روزانه حدود 200 نفر میان و مطالب هفتگ می خونند ... تقریبا میشه یه مدرسه آدم ، .... فکرشو...
-
تولدت مبارک هفتگ جان !
سهشنبه 19 آبان 1394 22:22
امروز تولد یک سالگی هفتگ است ... حدود یکسال پیش ، غروب یک روز تعطیل بود که چن تا خانواده دور هم خانهء بابک اسحاقی مهمان بودیم ... بابک ( که من راحت ترم صداش کنم کیامهر ) بی مقدمه گفت بچچه ها بیایید یک وبلاگ گروهی بزنیم ... البته شاید بی مقدمه نگفته و قبلش داشتیم دربارهء وبلاگ و وبلاگ نویسی حرف میزدیم ، الان درست خاطرم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 آبان 1394 21:25
واقعا عجیب است... انگار یک اختلاف سن سه رقمی دارم با تین ایجر های امروزی.... حداقل با همین چهار و پنج تین ایجری که اطرافم هستند و می بینمشان ... بقیه را عرض نمی کنم به خدا.... سی ساله ام و از زمان تین ایجری خودم حدود یازده، دوازده سال بیشتر نگذشته.... این مدت به نظرم خیلی زمان کمی است برای این همه اختلاف نظر... این...
-
چهقدر سنگین ... چهقدر خالی ...
یکشنبه 17 آبان 1394 22:41
نوشته ای از دوست عزیز نادیده جناب راسکو لنیکوف : . هر کسی هر آدمی یک جوری راه میرود یکجوری مخصوص به خودش. انگار آدمها را میشود از روی راه رفتنشان شناخت. حتی اگر صورتشان را نبینی از پشت میتوانی حدس بزنی، کیست که میرود. مثل این است که آدمها خودشان را در راه رفتنشان جا میگذارند. هرکسی به اندازهی باری که...
-
عیار
پنجشنبه 14 آبان 1394 23:57
نمی دونم قبلا راجع بهش نوشتم یا نه ... ولی بازم می گم ... درسته وقتی ما اجناس زیادی و اضافه مونو می بخشیم ، تا دیگران استفاده کنند " بخشنده ایم " و خیلی کار پسندیده ایی انجام دادیم ولی به نظر من " بخشنده " واقعی کسی که از چیزی های که دوست داره ببخشه ... نه از چیزی که زیاد داره .... نه که بخوام بگم...
-
زمانهء بدی شده
سهشنبه 12 آبان 1394 23:14
زمانهء بدی شده ، دیگر نمیشود تشخیص داد زن جوان زیبا و لوند و مرد رانندهء خوش لباس و شیش تیغ با گردنبند طلای کلفتِ قلاده طور ، که توی ماشین لوکس بغل هم نشسته و غش غش میخندند از آن همند مال همند سهم همند از همیشه تا هنوز ؟ یا نه همه چیز موقت است و حضوری عاریه ، اجاره و کرایه ای در لحظاتِ مثلن سرمستِ هم دارند و اطاقک...
-
عادی شدن
پنجشنبه 7 آبان 1394 21:01
امروز تو فیس بوک یه خبر و ویدئو دیدم که برام جالب بود .... " پر بیننده ترین برنامه تو مکزیک ، گزارش هواشناسیه " قبل از اینکه ویدئو رو ببینم فکر کردم حتما اطلاعات خیلی خاصی توو برنا مه نشون میدن ... ولی وقتی ویدئو رو دیدم فهمیدم هیچ فرقی با برنامه هواشناسی شبکه یک ما نداره فقط مجریهای خیلی " س.ک. سی...
-
غُل و زنجیر
سهشنبه 5 آبان 1394 23:34
هشت و نیم صُب صف نسبتن طولانی ماشینها پشت چراغ قرمز تقاطع طالقانی و قرنی ... یک سمند سفید می اندازد توی خط ویژه و از کنار ما رد می شود می رود جلوی همه کجکی وامیستد منتظر سبز شدن چراغ ... یعنی رسمن همه ما را به تلاونگش هم حساب نمی کند و ایضن دوربین و افسر و قانون را هم ... موقع رد شدن از کنار من یک لحظه رانندهء ریشو به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 آبان 1394 19:40
حدودا یک ماه از جلسه مشاوره ام با یک متخصص سرشناس می گذرد.... اولین بار بود و به خاطر یک سری مسایل با بچه ها و حس اینکه باید مادر بهتری باشم یک وقت از مطبش گرفتیم... یک ساعت و نیم صحبت کردیم و قرار شد این جلسات را مدتی ادامه بدهیم... ولی خب ندادیم... قرار شد به صحبت هایش عمل کنیم ولی خب نکردیم... به جز همان چند روز...
-
دوست داشتن ....
پنجشنبه 30 مهر 1394 20:30
به نظر من یه سری صفات و حس ها هستند که باید حسش کنیم ... اثباتشون عملا نیازی به دلیل و برهان نداره ...مثل گرما و سرما ... شما خیلی متکی به دماسنج و اخبار برای پوشیدن لباس گرم تون نیستید .... بلکه عملا به پوست و گوشتون اومدن سرما رو حس میکنید .... اکثر حس های حیوانی انسان اینجوریند مثل سیری و گرسنگی و..... ... بر عکس...
-
کوزه خر و خرکوزه !
سهشنبه 28 مهر 1394 20:02
شاید مثلن یکی از تصویرسازی های فوق العاده برای مرگ ، تشبیه آدمیزاده ها به کوزه های سفالی و تشبیه مرگ به شکستن کوزه ها باشد ... آن لحظهء دلهره آور و البته هیجان انگیز برخورد کوزه با زمین ... مث آزمایش های علمی تلویزیون باید اسلوموشن تصورش کرد ... خیلی اسلوموشن ... با نرخ هزار فریم بر ثانیه و بلکم بیشتر ... انقد آهسته...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 مهر 1394 09:05
دیشب توی صفحه ی فیس.بوق هفتگ برای مخاطبین و خواننده ها کلی صغری و کبری چیدم و آخر الامر هم گفتم که دیگر برای هفتگ نمی نویسم. خواستم همان ها را ان جا کپی کنم نا غافل لپ تاپم بازی درآورد و آنقدر بر مواضعش پا جفت ایستاد که بیخیال شدم. حالا آمدم بگویم "مخاطب وبلاگی" با همه ی دیده نشدن هایش، با همه ی دور بودن...
-
خوشخیالی
پنجشنبه 23 مهر 1394 20:47
نمیدونم براتون پیش اومده یا نه ... سالها با یکی معاشرت داشته باشی ... حالا رفیق فابریکت نباشه ... ولی حس خوبی بهش داشته باشی ... خاطره مشترک زیاد داشته باشی ....هر جا پشتش حرف میزنند... پشتش در بیای ... هر کی بدش بگه قبول نکنی ... یا یه جوری رفع رجوع کنی واسه وجدانت .... نه که عاشقش باشی ... نه نه اینکه رابطه خاصی...