ژئوفیزیک اسمیست که در دو حالت نام آن را می شنویم .
یکی وقتی زلزله می آید و مقدار ریشترش را همین ژئوفیزیک اعلام می کند یکی هم ساعت و دقیقه و ثانیه سال تحویل است که باز همین جناب ژئو فیزیک دقیق تر از همه زمان آن را بلد است .
اما حتی ژئوفیزیک هم نمی داند که راس ساعت و دقیقه و ثانیه تحویل سال در دلم چه زلزله ای می شود . هر سال همینطور است . چه همه سال تحویل های قبل از 93 که یا در کنار بابا بودم و برای طول عمرش دعا می کردم چه سال تحویل 93 که کنار قبرش ایستاده بودم و به گنبد سبز رنگ امامزاده چشم دوخته بودم و چه امسال که تنها توی طبقه چهارم ساختمان هفتگ کنار سفره هفت سین شلخته ام نشسته ام ، من هر سال این موقع ، بی اختیار گریه ام می گیرد .
ساکنین طبقه اول آقا طیب و عیالش را می گویم ، عصر که داشتم می آمدم توی پارکینگ لباس قشنگ هایشان را پوشیده بودند و داشتند می رفتند منزل آقای کرمی بزرگ . محمد و روناک هم از صبح رفته اند . ممد می گوید هر سال لحظه تحویل دلش می خواهد دست آقایش توی دستش باشد و بعد از عید دیدنی های چند روز اول می روند سفر دیدن خانواده روناک . ولی امسال به خاطر کوچولوی توی راهیشان باید بمانند خانه و پذیرای میهمان هایشان باشند .
محسن و مریم هم دیشب رفتند مشهد . امام رضا طلب دل مریض هاست اما این سفر برای دعا و شفا نیست . الحمدالله شفا قبل از مرض آمده اینبار . این سفر شکرانه است . شکرانه نذری که ادا شد و دردی که شفا گرفت .
این پیرزاده هم از بس که زن ذلیل است همیشه موقع تحویل سال می رود منزل پدر خانمش آقای برجسته بزرگ . بعد از عید دیدنی از کلیه اقوام همسر اگر مهناز خانم رخصت بدهد یکسری هم به خانه پدر و مادر خودش می زند .
دلم پیش مامان ناهید است . دلم می خواست مادرم موقع سال تحویل کنار ما باشد اما می گفت دلش سکوت خانه را بدون بابا تاب نمی آورد در این لحظه های همینطوری بالقوه غمناک تحویل سال . می گفت شما ها می روید پی عید دیدنی و تفریح و من دلم توی خانه از تنهایی می ترکد . این بود که از یک هفته پیش بار سفر بست و به بهانه مراسم سالگرد شوهر خاله ام رفت شهسوار پیش خواهرش و تا بعد از تعطیلات هم بر نمی گردد .
آآآآآآآآآخ که چقدر دلم گرفته ولی این ژئو فیزیک لامصب چه می فهمد ؟
ریشتر برای سنجیدن این دلگیری معیار خوبی نیست . کم می آورد .
تا چند دقیقه دیگر تیک تیک ساعت است و بعد صدای در کردن توپ می آید و یکنفر "یا مقلب القلوب" می خواند و بعد هم صدای ساز و دهل می آید . اما من که می دانم با ترکیدن توپ ، دلم از غصه می ترکد .
کاش همسایه های هفتگ اینجا بودند اما همه رفته اند پیش فک و فامیلشان
همه جز من و خانوم مهربان طبقه دوم .
زنگ در را می زنم . مهربان با لبخند در را باز می کند . انگار او هم مثل من یک دل سیر گریه کرده است . تا می آیم حرف بزنم در را باز می کند و می گوید : بیا تو ...
مجری تلوزیون می گوید : فقط یک دقیقه تا تحویل سال 1394 باقی مانده است .
می گویم : مهربان خانم ! خانوم مهربان ! توی این ساختمان هیچکس اندازه شما تنهایی مرا درک نمی کند . کنار همه تفاهم هایی که داریم ، یتیم بودنمان را هم اضافه کن .
مهربان می خندد و دل من می لرزد .
ژئو فیزیک چه می فهمد لذت تماشای لبخند کسی که عاشقانه دوست داری چند ریشتر است ؟
می گویم : مهربان خانوم ! من طاقت دوری شما را ندارم . فاصله برای من زهر است . حتی قدر یک طبقه .
همسایه ها که برگشتند بهشان می گوییم که قرار است دیگر زیر دو تا سقف جدا نباشیم . حتی شده برای نوشتن توی هفتگ .
تعطیلات که تمام شد یکروز سر فرصت یا من می آیم منزل شما ساکن می شوم یا شما بیا طبقه چهارم پیش من زندگی کن . شما که پیش من باشید من مرد می شوم . "مردها گریه نمی کنند" حرف مزخرفیست . قول نمی دهم لحظه سال تحویل گریه ام نگیرد اما قول می دهم کنار شما دیگر از تنهایی نترسم .شما که پیش من باشید تنها نیستیم . خانواده می شویم . خودمان فامیل هم می شویم . هر سال یک پسر کاکل زری به دنیا می آوریم که برای ما نوه های قشنگ بیاورند . شما که با من باشید قول نمی دهم موقع سال تحویل گریه نکنم اما قول می دهم دیر بمیرم . دیرتر از بابای شما و بابای خودم . انقدر دیر که پسرهایمان موقع سال تحویل از تنهایی گریه نکنند .
صدای تیک تیک ساعت می آید ...
مهربان بغض می کند ...
توپ می ترکد ....
"حول حالنا " را که می خوانند مهربان می خندد
و حال من "احسن الحال" می شود .
+
همسایه های خوبم :
مسعود و مریم ، محمد و روناک ، محسن و مریم ، آرش و مهناز و هانا
عزیزانی که منت بر سر ما گذاشتید و مهمان جمعه های هفتگ شدید :
امید نقوی ، حامد توکلی ،رحیم فلاحتی ، نیلوفر نیک بنیاد ،مجید شمسی پور ، محبوبه گلستانی ،میثا لامع ،سید عباس موسوی ،محمد رضا امانی ، حمید باقرلو ،تیراژه ، یاسر نوروزی ،آرش ناجی ، مریم عندلیب ،نسرینا رضایی ، محمد اسحاقی و نادر تشرعی
و همه خوانندگان نازنین و دوست داشتنی هفتگ
امیدوارم سال قشنگی در انتظار شما باشه
عید همتون مبارک ...
الهی من قربون دل شما دو تا
سالتون و حالتون خوش باشه و دلتون گرم به وجود همدیگه
متن قشنگی بود . بی اختیار بغض کردم . امیدوارم که روح پدراتون قرین رحمت باشه و دل شما گرم و خالی از دلتنگی .
جناب اسحاقی حسی که تو این پست بود عـــــــــــــــــالی بود...
بعد از این همه ننوشتن این پست ، عجیب به دلمان نشست...
با آرزوی سلامتی ُ سال خوب برای شما ُ مهربان ُ آقا پسراتون
سال نو شما هم مبارک
فقط.....
بغض...
بغض
و
بغض
چقدر سخته پای این پست دلنشین کامنت گذاشتن؛ اون هم وقتی غم دل خودت از این که بعد 8سال زندگی مشترک باید این یک سال تحویل رو بدون همسر بگذرونی، با عشقی که توی این نوشته موج می زنه مخلوط بشه و اشک رو به چشمت بیاره!
آقای اسحاقی، مهربان بانو و همه ساکنین هفتگ خواندنی سال نو پیشاپیش مبارک! آرزوی بهترین ها رو در این سال برای همه شما دارم
در سایه عشق هم خوشبخت باشید و پایدار با عشق همه چیزو میشه تحمل کرد حتی رفتن عزیزترین عزیزان رو.... نوروز به شما و مهربان بانو و مانی و نخودک! مبارک باشه ایشالا ... شاد باشید .
همینجوری اشکام سرازیرشدن و بند نمیان
آرزو میکنم همیشه در کنار هم سلامت باشید
به قول فاطمه السادات مظلومی
((دلم را برد بانویی،چه بانویی ... همانی که
تمام سهم من از شعر گفتن را غزل کرده))
چقدر بغض داشت نوشته تون..
.
انشالله سال خوب و خوش سرشار از شادی و پرکت پیش روتون باشه..در کنار مهربان عزیز ِ دل و پسرای کاکل زری تون
..
برای همه ی همسایه های دوست داشتنی تون هم بهترین آرزوها رو دارم..
...
شاد باشید و مانا
ای جااااان
چقدر که شما و مهربان و مااااانی و برادرش:دی دوست داشتنی هستین
غم لحظه ی سال تحویل رو کاری ندارم
ولی امیدوارم کل سال 94 خوووبی و خنده و شادی و سلامتی ازتون دور نشه
از ما و همه هم!
:گل ل ل ل از نوع سنبلش:دی
چقدر این پستتون قشنگ بود آقای اسحاقی ... چه بغضی داشت همراه با یه عاشقانه ی آرام
تو که سر نمی زنی
دمت گرم بابک
با آرزوی بهترین ها برای شما و مهربان عزیز..و تمام عزیزانتان..
و اینکه ...
هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند...
چقدر چسبید این پست ...
ممنون آقا ...
خیلی خوب بود بابک،دل هر دو تاتون صبور و خرسند،و تن تون سالم کنار میوه های شیرین زندگی تون
بسیار زیبا
انشاالله سالی سرشار از سعادت و سلامت در انتظارتون باشه
...خیلی بااحساس و تاثیرگذار بود بابک جان..
سالی عاشقانه تر..و با نشاط تر از همیشه برای تو و خونواده نازنینت آرزو دارم...
تنتون سالم و دلتون پرمهر...
روح پدران بزرگوارتون شاد مهربان جان و آقای اسحاقی.
الهی که همیشه دلتون آروم و شاد باشه.
مطمئنم دو مرد کوچکی که نتیجه عشقتون هستن قدمشون و بودنشون برای زندگیتون برکت و شادی میاره.
مراقب خودتون باشید.
سال نوی شما پیشاپیش مبارک...امیدوارم در کنار خانواده شاد و سلامت باشید
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را...
دوستت دارم فراوان
- الهی دل هیچکس تنها نباشه. نه موقع تحویل سال. نه هیچ موقع دیگه ای...
- عید شما هم مبارک.
سلام ؛
روح پدرتون شاد.شما تنها نیستید ..ماهمه هستیم.
من چاکرتم