ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خواندن پُست قبلی هفتگ تنها حسی که در من ایجاد کرد حسرت دیر شدن بود ... و همین یک قلم کافی ست برای یک روز کامل آرام و غمگین و فکری شدن ... برای آنهایی که بین بیست تا بیست و پنج سال هستند و اینجا را میخوانند می گویم اینها را ... که همین الان بنشینید سنگهایتان را با خودتان وا بکنید به فتح کاف ... ده یا پانزده سال بعدتان چشم بهم بزنید رسیده ... فک نکنید اووووووه حالا کو تا سی و چن سالگی ... کو تا چل سالگی ... پشت سرتان است ، بیخ گوشتان است ... دیر بجمبید به جمع حسرتمندان روزگار اضافه خواهید شد عینهو یک کیسه زبالهء مشکی که از کامیون شهرداری در بیابانهای اطراف تهران خالی میشود وسط میلیونها همنوعش ... اگر قرار است کاری کنید بسم الله ... فقط باور کنید که خیلی وخت ندارید ... موفقیت و خوشبختی بیشتر از اینکه سهم نابغه ها و یگانه ها باشد ، سهم آنهایی ست که خوب و عمیق فک میکنند و آینده نگرند ... آنهایی که منطق و پشتکار و شعور دارند ... آنهایی که کمی ، فقط کمی ، جلوتر از نوک دماغشان را می بینند ... همین .
با تک تک کلمات و نظرات جعفری نژاد عزیز موافقم.
و ایمان دارم محمدجان هیچوقت هیچ حرفی رو بدون تفکر و اندیشه به زبون نمیاره.
ممنونم که حرف دل مارو که زبونمون الکنه تو به زیبایی و شیوایی مطرح میکنی عزیز دل
آقای جعفری نژاد عزیز، من واقعا ازتون عذر میخوام که ناخواسته بهتون توهین کردم. اصلا همچین انگیزه ای نداشتم و به ذهنم نرسید ممکنه حرفم حالت توهین داشته باشه.
در مورد مناقصه حق با شماست. حرف شما تایید شد ولی باور کنید ما هیچ آشنایی اونجا نداشتیم و اونا توی یه سایت بازرگانی چینی پروفایل و رزومه ی ما رو دیده بودند و مایل به همکاری از کانال غیر قانونی با ما بودند. این وسط هم رشوه ای رد و بدل نشد. من ادعایی ب تخصص زیادی ندارم ولی تلاش می کنم تیمم رو پویا و متخصص نگه دارم و از اینکه گاهی میوه ی شیرین تخصصمون رو می خوریم شادم. شما هم مسلما تخصص دارید و غیر از تخصصهایی که من ازتون نمیشناسم قلم زیبایی هم دارید. بهر حال من به یه سندروم اجتماعی ایرانی (غرزدن) اشاره کردم و واقعا متاسفم که این اعتراض با اسم شما و آقای باقرلو همراه شد. امیدوارم روز به روز بیانم بهتر و ذهنم آبدیده تر بشه.
سهیلا خانم عزیز
شما بزرگوارید و مهربان. هر دوی این خصائص باشه میشه این همه به من لطف داشته باشید وگرنه هیچ اگر سایه پذیرد من همان سایه ی هیچم ولاغیر
فرنوش خانم عزیز
امیدوارم سلامت و به روز باشید و هر روز موفق تر از روز قبل، در کار و زندگی
سلااام به همه دوستان
همه کامنتها رو خوندم تا حدودی با نظرات تک تکتون موافقم اما نه کاملا
می خوام بگم با توجه به اینکه پست مهربان و هم خوندم دریافتی که من از حرفای اون استاد داشتم چیزی متفاوت از برداشت شما دوستان عزیزه
من فکر می کنم هدف از اون حرف دقیقا اشاره به سن ۴۰ سالگی یا اصلا ععد خاصی نبوده که همگی رووش زووم کردید
واقعیت اینه که به نظرم استاد خواستند به دانشجوهاشون بگن, درست فکر کنید درست تصمیم بگیرید و انتخاب کنید و مسیر زندگیتونو در جهتی قرار بدید که هدف داشته باشه اونقدر که بتونید روزهای نیومده تون هم برنامه ریزی کنید تا حدودی.
عدد ۴۰ سال بیشتر شبیه به یک مثاله که می تونه برای هرکسی با توجه شرایط زندگی و سطح توقعاتش متفاوت باشه اما مهم اینه که تکه های پازل زندگیتونو طوری بچینید که زمان بازنشستگی و تفریح و لذت بردناز زندگیتون دست خودتون باشه نه اینکه زندگی باشه که براتون تصمیم بگیره
اتفاقا نظر این استاد اهمیت دادن به نوع نگاه به زندگی و عمق امیدواری و لذت از داشته ها بود یه جور جلب توجه دانشجوهاش به اصل بعد و زاویه نگاه به زندگی
به نظرم به عنوان یه استاد رسالتشو به درستی انجام داده, بیایید به حرفها چیزی بیشتر از ظواهر لغات نگاه کنیم
من هنوز کامنتهای پست مهربان را نخوانده ام. اما با حرفهای جعفری نژاد کاملاً کاملاً موافقم. یک قشر خاص که از ثروت زیاد یا توانایی های ذهنی فراتر از نرم اجتماع برخوردار است را اگر کنار بگذاریم، اصل ماجرا همانی است که محمد حسین میگوید.
راستی محسن (نمیدانم اصلا اینجا را دیگر نگاه کنی یا نه)
مثال نوک دماغ و کیسه زیاله، هر دو را نامتناسب یافتم. بیشتر از inapp ropriate منظورم unfair است. در حق مردم عادی اجتماع
من توی یه شرکت پیمانکار نفت و گاز کار می کنم. فرمایش آقای جعفری نژاد عین حقیقته. البته متاسفانه.