ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امشب میخواستم یه پُست مفصصل و بلند بالا بذارم درخصوص بدقولی و کم فروشی اهالی ساختمون هفتگ توو سال نود و چهار ... در مذممت مشتری مدار نبودن و لزوم احترام به مخاطب و تکریم ارباب رجوع و اینها ! هدفم گذشته از چای شیرین کردن خودم ! این بود که بگم وختی یه قولی به خودمون و خودشون دادیم حتتا اگه آسمون به زمین بیاد باید پاش واسسیم ... ولی از قضا امشب خودم مهمون داشتم و دارم ! و الان وسط مهمونی نشستم تایپ میکنم که بگم در نهایت رسیدم به حرف عباس که میگفت ترتیب انجام کارها توو زندگی آدم بر اساس اولویت ها مشخص میشه و آدم خواه ناخواه اهم و فی الاهم میکنه ... لذا ضمن عذرخواهی مجدد و چای شیرین بازی مکرر ! امیدوارم سال خوبی رو شروو کرده باشید ... راستی عید و تعطیلاتتون تا اینجا چطور بوده ؟!
چه خوب باز شما مینویسید. دلمون پوسید.
آخرای تعطیلاته دیگه امیدوارم به همه خوش بگذره ...
چرا چای شیرین؟ خیلی هم حرفتون و نظرتون خوب بوده...دستتون درد نکنه،خدا رو شکر تعطیلات بسیار عالی بوده،ما اصفهان و شاهین شهر و تهران و ملایر و کرمانشاه رو گشتیم و بسیار خرسند بودیم از این هوا و فضای عالی...جای همگی دوستان خالی..
من که همش هفته اول دندون درد داشتم هفته دومم که مرخصی گرفته بودم بازم همش یا دندون درد داشتم یا دندونپزشکی بودم.
این بود خاطره من از تعطیلات نوروز نود و چهار
از دیدن پست تازه خرسند شدم
ظاهرا همه اعضای ساختمون رفتن مسافرت نوروزی
چه خوبه شما هستین
تعطیلات... امسال که برای من افتضاح شروع شد خدا باقیش رو به خیر کنه...
ای کرگدن کبیر، ای شهریار بلاگستان، ای قول دهنده و عمل کننده در پس، ای خود مسئول دان، ای ارباب رجوع را دوست بدار، ای مرام، ای تندیس معرفت، ای ته رفاقت، ای رفیق بی کلک کرگدن، .. (آیکون دوست داشتن چایی شیرین)
خوب بوده شکر خدا. مشهد بودیم. خیلی خوش گذشت. حالا هم که تهرانیم..و هم چنان خوش می گذره با این هوای فعلنی تمیز و بهاری..
روزگار خوش
عضی پست های خودتون با بخش نظرات پلمپ شده،چندان نمایانگر احترام به مخاطب نیست راستش.
ولی نمیشه اونایی که توی اولویت نیستن رو کاملا گذاشت کنار چون بعدا ممکنه خودشون بشن اولویت..حداقل خبری..هماهنگی...!
من که با این سرما و باد و طوفان اینجا از عید چیزی نفهمیدم
! تعطبیلات هم... واسه ما تعطیل نبود. در کل نتونستم روزهای خاصی بسازم مثل هرسال ولی واسه بقیه سال تلاشم رو میکنم.

با تیکه چای شیرین تون کلی خندیدم.
کماکان سال نو مبارک.
برقرار باشید
به نام خدا
ما تعطیلات نوروزی خودمان را به شیوهء غربتی های از اینجا مانده از آنجا رانده که نه نوروز دارند و نه دل به کریسمس و سال نوی مسیحی، همینطوری عین بقیهء روزهای سال گذراندیم. عکس فک و فامیل را در چهارشنبه سوری و دو مسافرات دورهمی دیدیم و حسرت خوردیم. خوشحالیم که دیگر برای سیزده بدر حسرت نمیخوریم چون به احتمال زیاد توی ترافیکند و دل ما خنک!
اولویت ها را خوب گفتید. با اینکه خوب نیست اما همینی است که هست و در واقع باید باشد. هر چند که باز هم تاکید میکنم که خوب نیست و کاش میشد آدم برای همهء کارهایش جدای از الاهم و فالاهم وقت داشته باشد.
در انتهای یک نصیحت: لطفا سعی کنید طوری نشود که این دو هفته وقفه کندتان کند در نوشتن و عادت اینجا نوشتن را از سرتان بیندازد. قدر این خانهء گرم و دوست داشتنی را بدانید و بدانیم و برای گرم ماندنش کمک کنید و کنیم.
- در تمام روزهایی که اینجا پست جدید نداشت به هفتگ سر زدم. به نظر من این رفتار بی احترامی به مخاطبهاست. حداقل میشد چهار تا کلمه نوشت "تا آخر تعطیلات نیستیم".
- با "زهرا.ش" موافقم. اینکه نظرات پستهات بسته هست هم نوعی بی احترامی به مخاطبه.
- و تعطیلات.. خوب بود. خیلی فکر کردم و بعضی اتفاقات گذشته ام رو تحلیل و رمزگشایی کردم و از اینکه گره هایی در ذهنم باز شد احساس سبکی میکنم... مضاف بر اینکه بعد از مدتها چند تا کتاب خوندم. دقیقا سه تا کتاب. هر سه از کوندرا، هر سه عالی... البته این ربطی به تعطیلات نداشت چون متاسفانه ماههاست که در تعطیلاتم! منظورم "این چند روز" بود که با تعطیلات عموم مردم همزمانی داشت.
ان شاالله همه دوستان هفتگی 15فروردین حضورشون رو توی هفتگ اعلام میکنند و کارها طبق روال قبلیه :)
سلام.ضمن عرض تبریک به شما و همه دوستان؛باید بگم خوب نبوده.برای عروسی برادر کوچیکه رفتم شهرستان.روز بعد عروسی یه کاغذ گذاشتند جلوم گفتند یا ارثیه پدری رو میبخشی یا اینکه دیگه نباید بیای خونه پدریت.منم یه امضا دادم و به خانه پدریم و مادرم گفتم خداحافظ.الان سه روزه فقط گریه میکنم. حقم این بود...
یعنی قبل از تعطیلات فکر میکردم هر کسی بنویسه الا شما!
واقعا آفرین و دستتون درد نکنه
خیلی خوب بود هر دو تا پست ٩٤ تون واقعا خوب بود. انشالله که تا آخرش دیگه نظرات باز باشه.
منم تعطیلات جای خاصی نرفتم در واقع بیشتر به خوردن و خوابیدن و مهمونی گذشت. خداروشکر خوب بود.
و البته تو این تعطیلات زیاد فکر کردم. به خودم و تصمیمایی که امیدوارم درست باشن....
سلام،
منم مثل پروین جون از تعطیلاتم چیزی نفهمیدم. فقط و فقط دلم امسال خیلس بیشتر واسه عید و خانوادهام تنگ شده. چون پارسال سال تحویل و تعطیلات ایران بودمو هنوز مزه اون عید زیر دندون بود هر کاری کرد این عید نچسبید بهم.
هر روز امدم اینجا عید دیدنی که همه هفتکی ها نبودن!
راستی انقدر از چایی نوشتین الان دلم چای خواست!
با این حال خوش باشید و شما جای ما از تعطیلات لذت ببرید ولی فقط زود بیایید و جواب عید دیدنی ما را بدهید. ما دلمون براتون تنگشده.
سلام
آقا باز هم به شما که به قولتون وفادار موندید و چراغ اینجا رو روشن نگه داشتید. مشتری مداری رو خوب اومدید.با صحبتهای حمید کاملا موافقم پس دیگه تکرارشون نمیکنم.
... ما غربت نشینا که عید نداریم والله... از اینجا مونده و از اونجا رونده ایم... بگذریم...
انشالله که همگی سال خوبی پیش رو داشته باشید.
باز هم ممنون جناب باقرلوی گرامی.
محسن دقیقا منم همین نظر دارم باید می نوشتیم و من هفته ای پیش همین قصد داشتم ... اومدم پای کامپیوتر تقریبا مطمن بودم کسی چیزی ننوشته ... گفتم من اولین پست نود وچهار بنویسم ولی دیدم شما پست سفر به مشهد گذاشتی و کامنتها شم بازه ... اونقدر پستت به دلم نشست که دلم نیومد بفرستمش زیر پست درب داغون خودم برای همین هفته پیش بیخال نوشتن پستم شدم ....
یه همچین رفیقی ام من .....
عید دلچسبی نداشتم ....
سلام
راستش من از تعطیلی یا بهتر بگم سوت و کوری این چند وقت هفتگ خبر نداشتم چون تازه امروز فرصت کردم برای اولین بار تو سال 94 بیام هفتگ و در یه جورایی دلم خنک شده، من که نبودم دلیلی نداره بقیه هم کیف کنن تو هفتگ خونی!
خلاصه
تعطیلات عالی بود. خیلی خیلی خوب. مطمئنن بهتر از سال های گذشته و احتمالا بهتر از سالهای اینده.
چاااایی شیرین
سلام
ممنون از نوشته ها و عمل به تعهداتتون
یه سوال از پست قبلتون برام پیش اومده مذهب انسانیت قبول دارم که گفتین ..اما میخواستم ببینم حال دلی اون روزهای سفر تون تو اعتقاداتتون تاثیر داشته یا نه فقط یه لحظه، یه آن لذت بخش بوده که تموم شده ؟
هنوز همون روال قبل ادامه میدین ؟ یا تغییر کردین؟
ممنون میشم اگه جواب بدین
نه راستشو بخواین هیچ تغییری نکردم !
در مورد یادداشتتون باید بگم مدتها من با این قضیه درگیر بودم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم همون بهتره که به " هیچ آدابی و ترتیبی مجو" رو سرلوحه قرار بدم. چه در مورد خودم چه دیگران. یعنی به نظرم آدم ذاتش اینو بیشتر می پسنده. تکریم به کسی رو باید وجودت طلب کنه وگرنه به زور و ادا هیچ چیزی امکان نداره