هفتگ
هفتگ

هفتگ

شکرانه منفی

دکتر مهدی پرهام در کتاب شکرانه منفی میگه:

«شکرانه منفی شکرانه نداشتن است نه داشتن _ وقتی بیماری مهلکی نداشتید یا در حین رانندگی تصادف ننمودید، شکرانه سلامتی بجای می آورید.این شکرانه در ذات خود یک بعد منفی دارد و آن نبود چیزی است که باید باشد.

نبود امنیت اجتماعی _ سیاسی و اقتصادی در یک جامعه تزلزلی ایجاد میکند که مردم مدام  وضع خود را با وضع مردمی که بدتر از آنها زندگی می کنند مقایسه می نمایند و شکرانه بجای می آورند که چون آنها نیستند. این نوع شکرانه حرکتی را که عامل تغییر وضع موجود است در افراد خاموش می کند و زندگی به خوردن و نمردن محدود می گردد._ جامعه امروز ما در چنین حالتی است.» 

کتاب سال هفتاد و چهار نوشته شده، چهار سال تو  ارشاد، زمان وزارت جناب میرسلیم  خاک خورده و نهایتا تو دوره وزارت آقای مهاجرانی مجوز چاپ گرفته.

همون سالها کتاب رو خوندم و تو این ایام بیکاری مجددا مطالعه کردم اصل مطلب رو دکتر پرهام به شیوایی هر چه تمام بیان کرده، چیزی که موجب شد راجع به اون بنویسم این بود که بعد گذشت بیش از دو دهه هنوز هم،  درد همون درده ولی کشنده تر، زخم همون زخمه ولی عمیقتر...

کی این دایره بسته و این دور باطل تموم میشه؟ الله و اعلم

نظرات 13 + ارسال نظر
حمید سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 11:31

تازه اون‌زمون عبارت "سوریه‌ای شدن" رو اختراع نکرده بودن!

وقتی راه عوض نشده طبیعیه که مقصد هچنان همون باشه. هرچند به‌نظرمن با این روندی که وجود داره دیر یا زود حاکمان ایران برای بقای خودشون هم که شده مسیر رو به سمت مقصدی عوض خواهند کرد که وسعت دید مردم به چیزی فراتر از "سوریه‌ای نشدن" تغییر کنه

مسیر غلط و ایدئولوژیک راهی جز تباهی و نابودی طی نکرده و نخواهد کرد، این رو به شهادت تاریخ میگم!

سید محسن سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 14:01

در صف محکومان - یک نفر کم است، که منم

خب خدا رو شکر

منجوق سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 17:03 http://manjoogh.blogfa.com/

تا زمانی که تک تک ایرانی ها عوض نشن این دایره بسته نمیشه این واقعیت فرهنگ ما ایرانی هاست که خیلی هم به آن مینازیم
چیزی نهفته در فرهنگ و سنت که نتیجه اش میشود این
این چند ساله خط به خط کتاب تاریخ یادم میاید که درباره قاجار و وطن فروشی هایشان نوشته بود و می بینم که همان اتفاقات در لباسی دیگر دارد اتفاق میافتد.

این جمله از زنده یاد احمد کسروی رو باید بارها خواند:
ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن است.

نسیم چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399 ساعت 03:01

این همه تلخی مکررکه تو نوشته های شما ورفتار و گفتار و...دیگران هم زیاد شده حکایت از ته کشیدن آخرین قطرات امید هست
مثل آدم رو به موتی شدیم که نگاه گنگش رو به سقف دوخته و منتظره
تقصیر ما چه بود ؟!

حق با شماست ، وقتی ذهن و روانم پر از تلخی است نمیتونم شاد بنویسم.
تقصیر ما چیزی نیست جز به دنیا آمدن در دوره ای سراسر ظلمت و تباهی

فاطمه چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399 ساعت 10:46 http://fatemem1821.blogfa.com/

بشکن سبو و کوزه ای میرآب جان‌ها

تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهان‌ها

بر گیجگاه ما زن ای گیجی خردها

تا وارهد به گیجی این عقل ز امتحان‌ها

ناقوس تن شکستی ناموس عقل بشکن

مگذار کان مزور پیدا کند نشان‌ها

ور جادویی نماید بندد زبان مردم

تو چون عصای موسی بگشا برو زبان‌ها

عاشق خموش خوشتر دریا به جوش خوشتر

چون آینه‌ست خوشتر در خامشی بیان‌ها
وب زیبایی دارین به منم سر بزنید

حتما

سید محسن چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399 ساعت 12:35

*میتوان دست نیافتنی بود---یعنی با قناعت با دنیا مواجه شد.نباید از دیگران آنقدر
استفاده کنی و شیره شان را بکشی که فقط پوست و هسته باقی بماند مخصوصا
آنهائی را که دوست می داری

مطمئن نیستم

سید محسن چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399 ساعت 21:38

درود بر شما---میشه چند لحظه با چشمان من بدنیا نگاه کنید.مرسی ،حالا--هر انسانی قدرت و امکاناتی دارد که قطعا نجات بخش است. اما باید بداند که این قدرت و امکانات برای نجات یک نفر و محدود است. حالا شخص میتواند این امکانات را برای نجات دیگران بکار گیرد که احتمال 50 پنجاه در خوشبینانه ترین حالت دارد و یا میتواند با هشیاری این امکانات را برای نجات خودش بکار گیرد که در اینصورت هم احتمال موفقیت بیشتر است و بعد هم اینکه اگر پیروز شد تبدیل میشود به شمع راهی در ظلمات که دیگران بواسطه نورانیت او راه را می بینند . -----تا ما نتوانیم دایره ها --بیضی ها---مثلثها و مربعهای وجود خودمان را شناسائی کرده وآنها را در راه پیروز ی خودمان بکار گیریم دلواپسی برای دیگران و جامعه بیهوده است.البته تذکری هم وجود دارد وای بحال کسانی که خودبین باشند .

سلام
ممنونم

سید محسن پنج‌شنبه 4 اردیبهشت 1399 ساعت 12:22

*زمانی که مضطرب و نگران هستیم بهر چیزی چنگ می اندازیم که در این صورت
هم خودمان را خسته میکنیم و هم آن چیز یا آن کسی را که به او چنگ انداخته ایم
خسته خواهیم کرد

خسته تر از خسته‌ام

سید محسن جمعه 5 اردیبهشت 1399 ساعت 15:24

*بعضی مواقع آنچنان در دسترس هستیم که همه از ما سوءاستفاده میکنند

حقیقتی عریان

سید محسن شنبه 6 اردیبهشت 1399 ساعت 11:53

*اگر دنیا را طبق ذهنیت خود گمان کنیم کار بسیار نادرستی انجام داده ایم
دنیا مکان اسرار آمیزی است

«که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را»

سید محسن یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 ساعت 12:01

*انسانهای موفق بطور استثنائی بر خود مسلط هستند و چیزی را به تصادف رها نمی کنند

جهان پر است از تصادف

سید محسن یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 ساعت 15:33

درود بر شما---پاسخ های کوتاه شما بیانگر مخالفت و یا موافقت شما نیست.اما چند نکته عرض میکنم. جمله مربوط دست نیافتنی مثلا از خودتان برای خودتان است.جواب شما نشان میدهد که شما قناعت را نپسندید و ممکنه خودتان هم شیره دیگران را بکشید.
خسته گی شما بدون تعارف دقیقا مربوط به نادیده گرفتن قدرتهای شگرف وجود خودتان است قدرتها را بشناسید و انرژی آنها را رها کنید جلوگیری از فوران انرژی مرگ آور است و تا اینجا هم قدرت تحمل زیاد شما مانع انفجار انرژیتان شده است
دقیقا چون معلوم نیست خرگوش از پشت کدام بوته در میاید شکارچی باید هشیار و دقیق و آماده باشد وگرنه با یکی از این تصادفات نابود خواهد شد

سلام
پاسخ های مقطع، بیانگر بی حوصلگی و خستگی فراوان است ولاغیر
صحبت‌های شما قابل تامل و جای بحث و تعمق دارد اگر در شرایط دیگری بسر میبردم.

سید محسن دوشنبه 8 اردیبهشت 1399 ساعت 16:05

درود بر شما--گاهی حال ما خوب نیست چون دنبال عوامل بیرونی از خودمان با منطق قدیمی هستیم...منطق را رها بفرمائید با جهان اطراف از طریق تمام حواس ارتباط برقرار کنید شاید عطر گلی---صدای جویباری ---مزه خوبی و شکل کودکی و لمس برگی توانست حالمان را بهتر کند با آرزوی بهترین ها برای شما
هدیه امروز

*جهان منظم و آهنگین به ترانه سرائی مشغول است -بیائید اضافه بر کلام، نداهای دیگر طبیعت
را درک کنیم

سلام
حقیقت همیشه برتر از هر منطق و نگرشی خودش را بر آدمی تحمیل میکنه، فقط تو نوع دریافت میشه تفاوت ایجاد کرد که نهایتا هم دستاورد خاصی عاید آدمی نمیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد