هفتگ
هفتگ

هفتگ

سلفی

میخواستم این پُست را اینطوری شروو کنم که پشت فرمان توی ترافیک فلان ... بعد ذهنم از این شاخه به آن شاخه شد و حرفم یادم رفت و به این فک کردم که چقد این عبارت (پشت فرمان توی ترافیک فلان ) را در پُست های مختلف تکرار کرده ام ... اصلن سبک زندگی عصر و روزگار جدید ، یکسری المانها و نمادهای مختص خودش را دارد ، یکیش همین ترافیک که خیلی مهم است چون یک بخش قابل توجهی از بیست و چار ساعتمان را توش غوطه وریم ...

.

مثل « سلفی » که تا همین چن وخت پیش وجود خارجی نداشت اما حالا یک مفهوم شناخته شده ، پرکاربرد و دارای جایگاه است ... و بیچاره ما و آنهایی که به سلفی به چشم فان نگاه می کنیم و می کنند ... انگار یک آلزایمر وحشی واگیردار به گله مان زده و به همین زودی عکسهای کاغذی سالهای نه چندان دور آلبومهای بزرگ سیمی را یادمان رفته که توی عکسهای دسته جمعی جا برای سوزن انداختن نبود ، سر و دست میشکستیم برای بودن توی عکسها و به زور خودمان را توی کادر جا می کردیم و عکاس هی میگفت یه کم جمع و جورتر ، یه کم دیگه ، یه ذرره دیگه ، آها ، آففرین ... و نتیجهء کار همیشه بامززه بود ، توی اینجور عکسها آدمها پوزیشنشان معمولن مثل تخمه های یک گل آفتابگردان میشد ، وسطی ها و زرنگترها که اول از همه جاگیر شده بودند بانظم و ترتیب یکجا نشسته و جامانده ها و تمبل ها ، کج و کوله ، نامتعادل و یه لنگ پا ولی در جاذبه ای روو به مرکز کادر ...

.

اااااااه چقد من حرف میزنم ور ور ور ( تمام واو ها مکسوره ) ... هی ذهنم میرود برای خودش ... یحتمل تخصیر این همسایه بالایی ست ! یک پسربچچهء بانمک یکی دو ساله دارد و مدام در حال بازی کردن با پسرش است ، هر چیزی یک حددی دارد خب ! مرد گنده خجالت هم نمیکشد ! با آن هیکل صد کیلویی بیس چار ساعته مث گوریل انگوری بدو بدو میکند طوری که مطمئنم بلاخره یک روز سقف می آید پایین ! ...

.

چی می گفتم ؟ ... آها دربارهء سلفی بود که گفتم فک می کنیم پدیده ای به غایت فان است در حالی که نیست ... به نظر من سلفی نماد تنهایی انسان معاصر است ... اصلن عکسهای دسته جمعی شلوغ با توصیفاتی که گفتم پیشکش ، سلفی یعنی حتتا کسی را نداری که دوربین را بدهی دستش که از توی تنها عکس بیندازد ، یعنی در این کائنات بی در و پیکر انگار که وسط یک جزیره باشی تنهای تنهای تنها ... از این جزیره هایی که توی کاریکاتورها می کشند ، یک مرد ژولیدهء غمگینِ ریش تا زانو رسیدهء بطریِ نامه به دست ، زیر یک درخت نخل طور ... 

نظرات 44 + ارسال نظر
شمسی خانم چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 09:26

نمی دونم فهیم عطار رو میشناسید یا نه؟ چند وقته پیش تو صفحه اش یه عکسی از یه زوج در حال سلفی گرفتن انداخته بود و راجع به اون عکس نوشته بود که سلفی چه چیز خوبیه! باعث میشه آدم ها برای گرفتن عکس به هم نزدیک بشن و .... البته تو سلفی دونفره دیگه بحث تنهایی مطرح نمیشه. حالا نگاه شما به سلفی اینجوریه و کاملا متفاوت. خوب برای همینه که برادر ما اصرار می کنیم بنویسید دیگه :)
حالا گذشته از مفهوم و معنای سلفی یکی دو بار که سعی کردم از خودم سلفی بگیرم اینقدر کج و کوله افتادم که مطمئنا میشد از این عکس برای چاپ رو در قندون استفاده کرد. اینه که کلا بی خیال سلفی شدم.

منتظر چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 09:34 http://hamid35.persianblog.ir

سلام. از دید من سلفی یعنی بیاین همه توعکس باشیم. یعنی حتی یه نفرم بیرون از کادر نباشه. چند روز پیش با رفیقم رفته بودیم کوه و اونجا با دوربین عکاسی عکس سلفی از دوتاییمون جلوی یه درخت با برگای زرد انداختم. بقول رفیقم قشنگترین عکس مجموعه شد. اینم بگم من 90 درصد عکسام از طبیعته و ده درصد از خانواده که معمولا تو اون 10 درصد هم خودم نیستم!! الان با عکاسی سلفی تازه دارم خودمو کنار خانواده ام میبینم و کلی هم حال میده .......... سلام. از دید من سلفی یعنی بیاین همه توعکس باشیم. یعنی حتی یه نفرم بیرون از کادر نباشه. چند روز پیش با رفیقم رفته بودیم کوه و اونجا با دوربین عکاسی عکس سلفی از دوتاییمون جلوی یه درخت با برگای زرد انداختم. بقول رفیقم قشنگترین عکس مجموعه شد. اینم بگم من 90 درصد عکسام از طبیعته و ده درصد از خانواده که معمولا تو اون 10 درصد هم خودم نیستم!! الان با عکاسی سلفی تازه دارم خودمو کنار خانواده ام میبینم و کلی هم حال میده ..........

دریا چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 09:34

چه استارت خوب و لطیف و هوشمندانه ای... دستتون درد نکنه

سهیلا چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 10:28

باوجود همسایه ی شلوغ پلوغ طبقه بالایی ذهنتون اینطور محشره....اگه سروصدایی نداشتن چه میکردی محسن جان...!!!

20....عالی بود...دست مریزاد

افسانه چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 11:28

قلم تلخ و شیرینتان دوستداشتنی است. در تمام دلنوشته هایتان غمی شیرین موج می زند.قلمتان مستدام

سمیرا چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 11:33

سلفی ها هم تنهاییمان را به رخمان می کشند...

ساجده چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 12:12 http://AYATENOOR.BLOGFA.COM

برادر کجای کاری که این همسایه بالایی تا چند وقت دیگه یکیشون میشه دو تا به امید خدا .

شاید باورتون نشه اما تو روسیه گفتن سلفی نگیرید چون شپش می کیرید. دلیلشم این بوده که موقع سلفی گرفتن مجبورید کله هاتون رو بهم نزدیک کنید و اگر کسی شپش داشته باشه به بقیه هم سرایت می کنه. (ایضا)

افروز چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 14:18

موافقم تنهایی بیشترین حجم این واژه رو داره تابحال بهش فکر نکرده بودم

خزر چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 18:57

نماد تنهایی انسان معاصر
شاید
یاد باد آن روزگاران یاد باد
ممنونم آقای باقر لو

رضوان سادات چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 19:44 http://zs5664.blogsky.com/

یه سوال داشتم:ساختمونتون آسانسور هم داره یا بابک خان و آرش پیرزاده باید اینهمه پله رو بکوبن برن بالا؟؟
بعد اینطور که معلومه پارکینگ هم ندارین!!!

وانیا چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 21:08

یکم جمع و جورتر" یاده عکسهای مدرسه میفتم که بزور 150تا دانش آموز رو کنار هم میچپوندن و آخرش ی عکس میدادن دسته خونواده کخ این عکس بچه تونه ینی خیلی زور میزدن ی گوشه مقنعه ای ی نوکه دماغی ی تار مویی چیزی از بچه اون تو پیدا میشد مثه این جسد های مجهول الهویه باید دمبال بچه شون میگشتن تازه چه مکافاتی بود که نشون دادن اون عکس به فامیل که پیدا کنن فرزند مذکور رو

نیمه جدی چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 21:19

منم گاهی از خودم عکس می گیرم! یادمه این تنهایی همیشه با من بود یعنی نوجوونیام یه دوربین مسخره داشتم که تو آینه از خودم عکس می گرفتم! بعد می دادم چاپش می کردن نمی شد نگاش کرد! جادوگر خسته و وحشتناک !

داود (خورشید نامه) چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 23:26

راست و حسینی معنی اش را نمی دانستم ...اما حالا می بینم چقدر از این عکسها دارم عکسهایی که وقتی می گرفتم اول خیال می کردم یک نوع سرگرمی است وقتی نگاهشان می کردم می پنداشتم یک ادم خود شیفته ان پشت است اما بعد ها که دقیق تر می دیدمشان مرد غمزده تنهای بطری بدستی را می دیدم در یک جزیره دور دست وسط یک کهکشان تنهایی...

خورشید پنج‌شنبه 22 آبان 1393 ساعت 01:00

تا حالا سلفی نگرفتم. چون هیچ وقت عکسای خودمو دوست نداشتم. هیچ وقت حتی تصویرم تو آینه رو هم دوست نداشتم.
چون انگار من نبودن.. انگار عکس یه ادم دیگه بود.
همیشه صدای خودمو ضبط می کنم.. موقع غزل خوندن و بارها گوش میدم.

آوا پنج‌شنبه 22 آبان 1393 ساعت 12:57

سلفی..چقدرواژه غریبی بود برایم جناب باقرلو
خان جان...چون فقط چندتایی دارم آنهم بزور
وزحمت فراوان...یک جوردلتنگی ِخاص برایم
می آورد.......درست به مانندهمان تشبیه
شما..وبرای من تصویری که بالای استخر
بی آب ِ باغ کویری ِرو به غروب خورشید
ایستاده ام وبغض راقـــطره قطره قورت
میدهم..عمری باشدعکسش رامی
گیرم و برایتان می فرستم......مثل
همیشه عالی نوشتیدقربان خان
جان....................................
یاحق...

نینا جمعه 23 آبان 1393 ساعت 11:09

خیلی برام جالب بود که دقیقا همین حس رو من با اولین برخورد نیست به این جسم جدید داشتم.
اولین بار دست دختر خالم دیدم که تا جند وقت بعدش محاجرت کرد رفت کانادا .دقیقا همین حس تنهایی رو به من منتقل کرد
ادمهایی که حتی کسی رو هم ندارن ازشون عکس بگیره.
یادم میاد ما هیچ وقت نتونیستیم عکس تکی تو خانواده بگیریم
اصلا عکس تکی معنایی نداشت
ولی الان نسل جدید هی در زوایای مختلف از تنهایی خودشون عکس میگیرن

افسانه جمعه 23 آبان 1393 ساعت 18:17

قلمتان شیرینی خاصی دارد شیرینی که غمی خاص در آن موج میزند.

پارسا سین شنبه 24 آبان 1393 ساعت 00:53 http://bebeb.blogsky.com/

درود علیکم آقا محسن خان باقرلو

راستش من کلا با عکس گرفتن میونه خوبی ندارم

چون view خاطرات م کیفیت تصاویر امروز را ندارن
برای همین برای اینکه دلم را نزنه خاطرات م را به یادم نمیارم

( شما بخوانید از خودم عکس نمیگیرم)

حمید چهارشنبه 28 آبان 1393 ساعت 20:12 http://abrechandzelee.blogsky.com/

آره اینم هست ولی همه اش این نیست. به نظر من رواج عکسهای سلفی دو تا دلیل عمده داره.
اول اینکه خب اونزمون امکانات نبود، توو کل فامیل دو تا دوربین بود و نتیجه اش این میشد که عکس گرفتن محدود به دورهمی های بزرگ یا تولدها و امثالهم میشد. خب الان که عکاسی راحتتر شده طبیعیه که تعداد عکسهای ثبت شده هم بیشتر بشه دیگه. خب همیشه هم که آدم یکی پاش نیست. اینجوری میشه که خیلی عکسا میشن سلفی.
دوم هم اینکه اون زمان مردم "عطشِ توو عکس بودن" داشتن. اصلا یه تفریح و گاهی افتخاری بود برای خودش! برای همین تا دوربین رو از کیفِ پرجبروتش درمیاوردی و میگرفتی یه وری صد نفر بصورت طفلکی وار میچپیدن توو زاویه ی دیدت بلکم اونا هم در تاریخ ثبت بشن! ولی حالا انقدر مبتذل شده دیگه کسی واسه توو عکس بودن انتحاری نمیزنه!
و صد البته همونطور که در ابتدای بیاناتم اشاره کردم!: آره اینم هست ولی همه اش این نیست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد