هفتگ
هفتگ

هفتگ

ژئوفیزیک تنهاییم فدای یک لبخند شما بانو

ژئوفیزیک اسمیست که در دو حالت نام آن را می شنویم .

یکی وقتی زلزله می آید و مقدار ریشترش را همین ژئوفیزیک اعلام می کند یکی هم ساعت و دقیقه و ثانیه سال تحویل است که باز همین جناب ژئو فیزیک دقیق تر از همه زمان آن را بلد است .

اما حتی ژئوفیزیک هم نمی داند که راس ساعت و دقیقه و ثانیه  تحویل سال در دلم  چه زلزله ای می شود . هر سال همینطور است . چه همه سال تحویل های قبل از 93 که یا در کنار بابا بودم و برای طول عمرش دعا می کردم چه سال تحویل 93 که کنار قبرش ایستاده بودم و به گنبد سبز رنگ امامزاده چشم دوخته بودم و چه امسال  که تنها توی طبقه چهارم ساختمان هفتگ کنار سفره هفت سین شلخته ام نشسته ام ، من هر سال این موقع ، بی اختیار گریه ام می گیرد .


ساکنین طبقه اول آقا طیب و عیالش را می گویم ، عصر که داشتم می آمدم توی پارکینگ لباس قشنگ هایشان را پوشیده بودند و داشتند می رفتند منزل آقای کرمی بزرگ . محمد و روناک هم از صبح رفته اند . ممد می گوید هر سال لحظه تحویل دلش می خواهد دست آقایش توی دستش باشد و بعد از عید دیدنی های چند روز اول می روند سفر دیدن خانواده روناک . ولی امسال به خاطر کوچولوی توی راهیشان باید بمانند خانه و پذیرای میهمان هایشان باشند .


محسن و مریم هم دیشب رفتند مشهد . امام رضا طلب دل مریض هاست اما این سفر برای دعا و شفا نیست . الحمدالله شفا قبل از مرض آمده اینبار . این سفر شکرانه است . شکرانه نذری که ادا شد و دردی که شفا گرفت .


این پیرزاده هم از بس که زن ذلیل است همیشه موقع تحویل سال می رود منزل پدر خانمش آقای برجسته بزرگ . بعد از عید دیدنی از کلیه اقوام همسر اگر مهناز خانم رخصت بدهد یکسری هم به خانه پدر و مادر خودش می زند .


دلم پیش مامان ناهید است . دلم می خواست مادرم  موقع سال تحویل کنار ما باشد اما می گفت دلش سکوت خانه را بدون بابا تاب نمی آورد در این لحظه های همینطوری بالقوه غمناک تحویل سال . می گفت شما ها می روید پی عید دیدنی و تفریح و من دلم توی خانه از تنهایی می ترکد . این بود که از یک هفته پیش بار سفر بست و به بهانه مراسم سالگرد شوهر خاله ام رفت شهسوار پیش خواهرش و تا بعد از تعطیلات هم بر نمی گردد .


آآآآآآآآآخ که چقدر دلم گرفته ولی این ژئو فیزیک لامصب چه می فهمد ؟

ریشتر برای سنجیدن این دلگیری معیار خوبی نیست . کم می آورد .



تا چند دقیقه دیگر تیک تیک ساعت است و بعد صدای در کردن توپ می آید و  یکنفر "یا مقلب القلوب" می خواند و بعد هم صدای ساز و دهل می آید . اما من که می دانم با ترکیدن توپ ، دلم از غصه می ترکد .

کاش همسایه های هفتگ اینجا بودند اما همه رفته اند پیش فک و فامیلشان

همه جز من و خانوم مهربان طبقه دوم .


زنگ در را می زنم . مهربان با لبخند در را باز می کند . انگار او هم مثل من یک دل سیر گریه کرده است . تا می آیم حرف بزنم در را باز می کند و می گوید : بیا تو ...


مجری تلوزیون می گوید : فقط یک دقیقه تا تحویل سال 1394 باقی مانده است .

می گویم : مهربان خانم ! خانوم مهربان ! توی این ساختمان هیچکس  اندازه شما تنهایی مرا درک نمی کند . کنار همه تفاهم هایی که داریم ، یتیم بودنمان را هم اضافه کن .

مهربان می خندد و دل من می لرزد .

ژئو فیزیک چه می فهمد لذت تماشای لبخند کسی که عاشقانه دوست داری  چند ریشتر است ؟


می گویم : مهربان خانوم ! من طاقت دوری شما را ندارم . فاصله برای من زهر است . حتی قدر یک طبقه .

همسایه ها که برگشتند بهشان می گوییم که قرار است دیگر زیر دو تا سقف جدا نباشیم . حتی شده برای نوشتن توی هفتگ .

تعطیلات که تمام شد یکروز سر فرصت یا من می آیم منزل شما ساکن می شوم یا شما بیا طبقه چهارم پیش من زندگی کن . شما که پیش من باشید من مرد می شوم . "مردها گریه نمی کنند" حرف مزخرفیست . قول نمی دهم لحظه سال تحویل گریه ام نگیرد اما قول می دهم کنار شما دیگر از تنهایی نترسم .شما که پیش من باشید تنها نیستیم . خانواده می شویم . خودمان فامیل هم می شویم . هر سال یک پسر کاکل زری به دنیا می آوریم که برای ما نوه های قشنگ بیاورند . شما که با من باشید قول نمی دهم موقع سال تحویل گریه نکنم اما قول می دهم دیر بمیرم . دیرتر از بابای شما و بابای خودم . انقدر دیر که پسرهایمان موقع سال تحویل از تنهایی گریه نکنند .


صدای تیک تیک ساعت می آید ...

مهربان بغض می کند ...

توپ می ترکد ....

"حول حالنا " را که می خوانند مهربان می خندد

و حال من  "احسن الحال" می شود .






+

همسایه های خوبم :

مسعود و مریم ، محمد و روناک ، محسن و مریم ، آرش و مهناز و هانا 


عزیزانی که منت بر سر ما گذاشتید و مهمان جمعه های هفتگ شدید :

امید نقوی ، حامد توکلی ،رحیم فلاحتی ، نیلوفر نیک بنیاد ،مجید شمسی پور ، محبوبه گلستانی ،میثا لامع ،سید عباس موسوی ،محمد رضا امانی ، حمید باقرلو ،تیراژه ، یاسر نوروزی ،آرش ناجی ، مریم عندلیب ،نسرینا رضایی ، محمد اسحاقی و نادر تشرعی 


و همه خوانندگان نازنین و دوست داشتنی هفتگ

امیدوارم سال قشنگی در انتظار شما باشه

عید همتون مبارک ...



نظرات 50 + ارسال نظر
جعفری نژاد چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 20:07

قربان قلمت، دل مرمریت، روح بزرگ و دل با صفات
که صفااااا کردم با خوندن خط به خطش

زینب چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 20:16

آدم لال میشود با چنین پست دلنشینی
امیدوارم سال جدید بهترین ها در انتظارتون باشه

آوا چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 20:18

الان فقط بغضم بود که باتحویل سال هفتگ ترکید...
چقدرلحظه های توی تعریفاتت ملموس بود بابک
خان جان....پدرمهربان ِ یکی و نصفه ای وهمسر
مهربان ِ مهربان...دلم میخوادیکی ازعیدی های
امسالمون شفای همه مریضابالاخص دوستای
گلم باشه..وانشالله بزودی زود شما هم خوب
خوب بشین....خدا حفظ کنه مامان ناهیدگل
رو...وشماومهربان روبرای هم..که سایه تون
بالاسربچه های گلتون باشه..آمین...حرفم
نمیاد..فقط اشکم میاد.......هرچی آرزوی
خوبه مال شماها...سال نومبارک........
یاحق...

امیر حسین چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 21:01

چقدر این نوشتتون بغض داشت....
ان شاا....سال خوبی برای شما و خانواده دوس داشتنیتون باشه......

پروانه چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 21:09

سلام
با چشم های خیس برای شما و مهربان می نویسم:
الهی به حق همان خدایی که زمین و زمان را آفرید و به آدمها اجازه داد که روی زمینش در هرزمانی که می خواهند، شاد باشند، زندگی شما و مهربان عزیز..پر از عشق و مهر و شادمانی بماند و بپاید و پسرهای کاکل زری تان.. همانقدر عشق را بفهمند که پدر و مادرشان.
الهی هرگز..هرگز...هیچ کجا..حتی اندازه ی یک طبقه ی هفتگ از هم دور نمانید
آمین
آمین

زهرا.ش چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 21:10 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

دوستت دارم پریشان‌، شانـه می‌خواهی چه کار؟

دام بگذاری اسیــرم‌، دانـــه می‌خواهی چه کار؟

تــا ابد دور تــــو می‌گــــردم‌، بسوزان عشــق کــن‌

ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

مُردم از بس شهــر را گشتـــم یکی عاقل نبود

راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

مثل من آواره شــــــــو از چـــــاردیــــــواری درآ!

در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

خُرد کن آیینه را در شعــــــر من خــــود را ببین

شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

شـرم را بگـــذار و یک آغــــــوش در من گریــــه کن‌

گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

بهار همیشگی چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 21:38

آقای اسحاقی من الان مکه هستم از اینجا برای شما و مهربان جان و گل پسرا حسابی دعا کردم...امیدوارم سالی سرشار از سلامتی و خوبی پیش روتون باشه
چشم قشنگ رو از طرف من ببوسین

مهرداد چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 21:59 http://foogh.blogfa.com/

اقا جان
اخوی
ما نزده می رقصیم
حالا تو بیا از زن و زندگی و عشق و سالی یه دونه
پسر کاکل زری بگو
لامصب
اخر این نوشته هات کار دستم می دهههههههههههه
اصلنم به روی خودم نمی ارم که گوشه چشم خیس شده

خزر چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 22:16

آنچه ازدل برآید لاجرم بر دل نشیند
عشقتون پایدار و روز افزون

سحر چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 22:22

چه بغضی داشت این پست ... خیلی عالی بود

سال خوب و خوشی براتون آرزومی کنم سرشار از سلامتی و تندرستی و کلی چیزای خوب

پروین چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 22:38

چقدر قشنگ بود حتی یک ذره از حق مطلب را برای این نوشته بیان نمیکند. عالی بود. پر از حس های خاص و دوست داشتنی
الهی زندگی ات در کنار مهربان و پسرهای کاکل زری ات روز به روز شادتر و سرشار از برکت و سلامتی و شادی باشد. الهی دل مامان ناهید نازنین قرص قرص باشد به وجود تو و خواهران عزیزت و الهی بیماری از وجود همه مان دور باشد.

fanoos چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 23:11

واقعا عالی بودد

سلام چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 23:15

سلام . امسال هر لحظه که به نبودن با خانواده ام در لحظه سال تحویل فکر می کردم، بغض می کردم. یه بغض خشمناک و با پر رویی. ولی با خوندن این پست فقط می گم خدایا ممنون که هستن. حالا اگه سهم من سالی دو سه بار دیدنشونه، بازم شکر.
فقط باشن.
خدا رفتگان شما رو رحمت کنه و به همه مادر و پدرها سلامتی و عمر طولانی بده.
سال نو پر از خوشبختی و سلامتی برای همه.

تیراًژ ه چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 23:27

قربان دل تو و لبخند بانویت
سال نوی شما و عزیزانت مبارک باشه ، برای همه ی هفتگی های عزیز دل و مریم بانو و باقرلو بهترین ها رو آرزو دارم ، سلامت و شاد باشید همگی

خورشید چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 23:28

یه غمی گرفته دلمو.. از یاد همه ی تنهاییا و همه ی رفتنا و نموندنا..
خیالی نیست..
باهاره..
خدا حفظ کنه شما رو برای کوچولوها و پسرا رو برای شما و مهربان ترین رو.. شاد و سلامت باشین کنار هم.

بهارتون مبارک.

تیراژه چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 23:29

و روح همه ی رفتگان شاد و یادشان گرامی ، برای دل مهربان جان و مامان ناهید صبوری و آرامش آرزو دارم

الهام چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 23:42 http://elham7709.blogsky.com

چقدر درد داشت این نوشته، چقدر دردم اومد. اما انگار مرهم همه ی دردها عشقه... عشقی که تلخی ها رو در همه حال، حتی لحظه تحویل ، شیرین میکنه.
عشقتون پایدار، قلمتون سبز. عیدتون مبارک.

صبا پنج‌شنبه 28 اسفند 1393 ساعت 00:06

خیلی عالی بود
واقعا دلنشین ...

پیرامید پنج‌شنبه 28 اسفند 1393 ساعت 00:06 http://lifeformyself.blogsky.com

سال نو براتون شاد و خوش رنگ باشه آقای اسحاقی ... همین طور برای مهربان و مانی و فندقی که تو راهه... امیدوارم کمردردتون هم بهتر شده باشه...

گلنار پنج‌شنبه 28 اسفند 1393 ساعت 01:13

و حال من "احسن الحال" می شود...به به.

روح پدر عزیزت شاد .سالیان سال در کنار مهربان عزیز و پسرهای نازنینت و مامان ناهید و همۀ عزیزانت زنده و برقرار و سلامت و مسرور باشی.
بی شک با ورود پسر کوچولو سال دلپذیر و خوبیست.
همسایگان هفتگ هم که همگی خوبند و شکر.
دیگه چی از این همه خبر خوب بهتر؟هیچی والا.
مثبت اندیشی نصرت

بشرا پنج‌شنبه 28 اسفند 1393 ساعت 01:14 http://biparvaa.blogsky.com

این پست از آن پستهای حال خوب کن است که وقتی به تهش میرسی میبینی گوشه چشمات خیسه.
ممنون از شما...
انشالله که شما و مهربان عزیز و آقا کوچولو ها هم سال خوبی داشته باشید...
روح رفتگانتون هم شاد ... خیلی تلخه که دیگه نیستن... دلهاتون آروم و لبهاتون تا ابد خندون...

عطیه پنج‌شنبه 28 اسفند 1393 ساعت 04:54

واقعا باعث افتخاره که یه مرد ایرانی اینقدر زیبا و با احساس برای همسرش مینویسه

میخواستم برای مهربان بانو جدا کامنت بزارم و از متن زیبایی که نوشتن تشکر کنم و سال نو رو تبریک بگم.

حالا که قراره خونه هاتون یکی بشه منم تنبلی میکنم و همینجا برای شما و مهربان بانو آرزوی سالی سرشار از عشق و لبخند و سلامتی دارم.

امیدوارم عزیزانتون همگی سلامت باشند و خدواند روح همه رفتگان رو غرق در آرامش کنه

سال نو مبارک

باغبان پنج‌شنبه 28 اسفند 1393 ساعت 07:10 http://Www.laleabbasi.blogfa.com

چقدر ناب بود این نوشته
چقدر بغضم ترکید
چقدر...
...

اردی بهشتی پنج‌شنبه 28 اسفند 1393 ساعت 09:09 http://tanhaeeeii.blogfa.com

مستم از خوندن این پست
عاشقانه هایتان مستدام آقای اسحاقی

فرنوش پنج‌شنبه 28 اسفند 1393 ساعت 09:10

هورااااااااااااا
خیلی خوبه که مرد و مردونه اعتراف کردید بی هم بودن رو حتی اینجا هم تاب نمیارید. انشالا دلتون همیشه به هم گرم باشه.
برای شما عشق و شادی آرزو داریم. برای ما آرزوهای خوب داشته باشید.
آخیشششششش. خیلی عالیه. مردی که عشقش رو با افتخار ثبت میکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد