هفتگ
هفتگ

هفتگ

پیامدهای معمولی یک رییس جمهور غیر معمولی !

صفر -

دخترک هفده ساله است . شاد ، پس از یک روز گشت و گذار و کار در نخلستانهای همیشه سرسبز ، به خانه آمده و در رویای همه ی دخترکان به خواب رفته است .

یک -

عادت کرده ایم که برای هر روز  و روزگارمان یک اسم انتخاب کنیم ( کنند ؟ ) !

دوران انقلاب ! دوران مقاومت ! دوران سازندگی ! دوران اصلاحات ! برای دور بعدی آنقدر اسم هست که بهترینش همان معجزه ی هزاره ی سوم است!

روزی هزاربار خوشحالم از اینکه هر دوره را با نامی یاد می کنند ، نه با رنگی ! اگر نه ...

دو

دوران سازندگی تمام شده است و به تاریخ پیوسته است . اصلاحاتی ها آن دوران را به بدجای تاریخ سپرده اند ! سالهای آخر دوران اصلاحات است که زلزله ای مهیب ، بم را ، ایران را ، احساس را ، زندگی را زیر و رو می کند . چند ده هزار نفر را ، چندین هزار عشق را ، چندین میلیون شادی را ، و ... زیر خاک می برد . مردان دوران سازندگی به میدان اصلاحات می آیند . یکسال و چند ماهی هستند و پس از آن هر دو ، برای مدتهای مدید جای خود را به مردانی به ریاست معجزه ی هزاره ی سوم می دهند .

پس لرزه های زلزله اما جاری است ...

سه

دختر ، از خواب بیدار می شود . چشمش در سیاهی باز می شود . به سیاهی باز می شود . با صدای آوار بیدار شده ؟ یا با صدای فریاد ؟ یا با صدای ناله ها ؟ یا با صدای شیون ؟ .. شاید پس از ساعتها ، در سر و صدای بلدوزرها و لودرها بیدار شده است .

هفده ساله است . هفده سال در کنار مادر ، پدر ، خواهرها و برادرها بوده است . حالا اما او مانده است و خواهری بزرگتر و اندوهی بسیار بسیار بزرگتر . مراسم خاکسپاری عمومی تمام می شود و تنها او می ماند و خواهری که دو سه سالی بعد به خانه ی شوهر می رود .

پس لرزه های زلزله اما جاری است ...

چهار

بیست و سه ساله است . بعد از رو زدن به هزار و یک نفر ، سرانجام پس از چندین سال کارِ هر ازچندگاه و  گاه و بیگاه و از این شرکت به آن شرکت ، با این و آن ، ...سرانجام در شرکتی مشغول به کار می شود . دو سه سالی می ماند و با نیمی از حقوق یک نفر ، کار می کند . خوشحال است . خیلی خوشحال است .

معجزه ی هزار سوم به معجزاتش ادامه می دهد . نتایج معمولی یک رییس جمهور غیر معمولی بیشتر و بیشتر رو می شود . تورم رو به سربالایی و ارزش پول ملی رو به سرازیری افسار گسیخته ، از کنترل همه خارج می شوند .

کارها پس از کارها تعطیل می شوند . امیدها پس از هم ناامید می شوند . پولها پشت سر هم خرج آتینای پاکدستان می شوند . شرکتها یکی پس از دیگری به تعدیل نیرو رو می آورند . دختر بیست و پنج ساله اخراج می شود .

پس لرزه ها زلزله می شوند . شدید تر از هر زلزله ای ...

پنج

گفته بود : با نصف همین حقوق حاضرم بمانم !

یعنی با یک چهارم حقوق یک نفر !

گفته بود : اضافه کار هم نمی خواهم .

می خواست کار کند تا زنده بماند .

گفته بودند : دیگر نداریم . نه کار ، نه پول !

اما او هنوز اندک پس اندازی داشت . آنقدر که بتواند یکی دو بسته قرص بخرد و بخورد و برای همیشه از شر پس لرزه ها فرار کند .

زلزله جاری بود ... و پس لرزه های معجزات یک معجزه ی هزاره ی سوم جاری خواهد ماند !

 

پی نوشت : تلخی متن را بر من ببخشایید که با عجله ی بسیار در نوشتن همراه شد و تلختر شد !!

 

نظرات 7 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 08:32

واقعی بود یا داستان ؟!

سلام
منهم دوست داشتم واقعی نباشه

دل آرام یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 09:18 http://delaramam.blogsky.com

متاسفانه شد قسمتی از تاریخمون...

سلام
و شاید گندترین قسمت ممکن

آسمان یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 12:08

امیدوارم واقعی نبوده باشه

درود
ولی متاسفانه واقعی بود ... گرچه آن دختر بی گناه بعد از مصیبتهای فراوان زنده ماند اما ...

سعیده علیزاده یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 16:51 http://no-aros.blogfa.com/

و چه کسی باید جوابگوی زندگی سختی که داریم باشه...
دلم خیلی پره
ما خیلی جوونیم هنوز برای اینکه اینقدر فشار رومون باشه.
بعضی اوقات به همسرم که نگاه میکنم یاد باباهای 50ساله میفتم با 5تا بچه و...
بخدا خیلی سخته برای ماها که تا زندگیمونو شروع کردیم یهو بوم زلزله بقول شما و شرایط روز به روز سختتر..
بذارید از دوست همسرم هم بگم که با لیسانس دانشگاه تهران و چندسال سابقه ی کار در رشته ی خودش و اهل مطالعه و روز به روز پیشرفت بیکار شد و حالا توی یه کارخونه پنیر بسته بندی میکنه چون یه دختر کوچیک داره.. و روحیه ش...... همش میگه زندگی رو باخته...
چی بگم..
باز خدا روشکر که خدا هست...

عباس یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 18:01

جهل تاوان سنگینی دارد که در حال پرداخت این تاوانیم

هدیه یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 20:12

بسیار بسیار عالی بود به لحاظ سبک و سیاق نوشتاری

و دریغ برای تاوان های داده شده

شمسی خانم دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 11:47

افسوس که تاوان جاه طلبی های قدرتمندان رو باید ضعیف ترین مردم پرداخت کنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد