ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
گرمای خورشید از میان پنجره ی کوچک دفتر کارم خودش رو به روی میز کنار پنجره که بخشی از سطح آن را، گلدان های بونسا و کاکتوس و پتوس اشغال کرده اند و بخشی دیگر را هم، زونکن هایی که همیشه باید در دسترس باشند، می رساند و کنار این میز، میز کامپیوتر قرار دارد و عمود برآن هم میز کارم......
من گرمای لذت بخش آفتاب پاییزی رو دوست دارم.... بوی پاییز آنچنان بلند هست که و گرمای آن آنچنان هست که یاد حیاط خونه ی پدری و باغچه های بزرگ و درخت انار ملسی که کنار در حیاط جاخوش کرده بود در من زنده می کند. به وقت اومدن از مدرسه، به زیر همون درخت، انار چیده شده، خورده میشد می افتم..... یاد حیاط قدیمی و سالهای دور، یاد ِ پدر رو در کت و شلوار مرتبش در من زنده می کنه.... انگار هنوز دختر بچه ایی در کلاس راهنمایی یا دبیرستان هستم و پدر هم در همین حوالی من....... چه خوب هست که عزیزانمان به خاطره دور تبدیل نمی شوند و میشود با هر موجی از هوا یادشون کرد..... به حال هیچی فایده نداشتن باشه، به حال دل خودمون و خاطره ی نزدیک، این دور رفته ها، عزیز هست.....
شیرین بود بانو
برای ماهم.
خدا رحمتشون کنه.
جمله هاتون انقدر طولانیه که آدم سر جمله رو گم میکنه. کلا نثر نوشته هاتون رو دوست ندارم و این صرفا یک نظر شخصیه نه تخصصی.
پاییز شروع خوبی داشت ولی فعلا که دوباره برگشته به تابستان.
پاییز فصلی است که در خاطرات امتداد دارد ... تمام نمی شود انگار اما آمدنش همیشه حرف و حدیث دارد
دقیقا...موافقم
ممنونم.....
یاحق...