ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز، یادداشت جناب بابک خان اسحاقی رو خوندم توی همین هفتگ جان، که روز تولدشون بوده و حس ها شون رو، نوشته و منتقل کرده بودند....
دیروز تولد دوستم بود که کلی توی گروه خصوصی تری که داریم و گروه بزرگتر، دوستان دانشگاهی بهش تبریک گفتیم و حس های خوب رو به هم منتقل کردیم و اونم حس های خوبش رو منتقل کرد و در جمع خصوصی تر ما، نیز از یک هدیه ی بسیار زیبا، یه دست نوشته، یک دلنوشته.. چی بگم ، یک جان نوشته از مهربان پسر بیست ساله اش برامون گذاشت که همه مون کیفور شدیم و غبطه خوردیم و فکر کردیم که بچه هامون بعدا در این چنین موقعیت مشابه ایی چه خواهند کرد و .... و اونهایی که در این موقعیت هستند، چه می کنند و........
و امروز تولد دوست دیگری بود، با یک پروفایل سیاه که ظاهرا چند وقت قبل، دو تا از اقوامش رو شاید بدلیل کهولت سن، از دست داده بود و در غم اونها بود..... تبریک رو که گفتم..... اندکی بعد اعلام کرد که اصلا روز تولدش رو دوست نداره..... گفتم چرا؟ و یاد نوشته ی جناب اسحاقی افتادم و براش گفتم که نکنه یاد نداشته هاش، امروز براش پررنگ شده ؟؟؟
اونم جواب داد که امروز تموم زندگی ام از جلوی چشمم رژه می ره......
می خوام بپرسم شما، خواننده این صفحه، چطور؟؟ چه حسی رو در روز تولدتون دارید؟
راستش رو بخواهید، من همیشه در تبریک تولد هام، این رو عنوان می کنم که "امروز متعلق به توست و هر آنچه رو می خوای داشته باش" یا جمله ایی شبیه این....... نمی دانم این غم طرف رو بیشتر می کنه یا شادی اش رو؟
پی نوشت 1:دوست داشتید شرکت کنید در بحث
پی نوشت 2:فابل توجه اون، دوست خواننده که جمله های طولانی مرا دوست نداشت، جمله طولانی نداره... البته چون به این متن نمی آمد دیگه....
من عاشق روز تولدم هستم. از اول پاییز شمارش معکوس میزنم تا 14 آذر. هر سال به جز یکی دو مورد که واقعا امکانش نبود، جشن و کیک تولد داشتم. احساس میکنم روز تولدم اتفاق خیلی خوشایندی افتاده، شاید نشانه ی خودشیفتگی است ولی این نشانه را به جان می خرم.
من معمولا تولدم رو بخاطر نمیارم و ترجیح میدم دوستام هم بهش فکر نکنن. کلا از خاص کردن هر روزی بدم میاد. ترجیح میدم سالگرد تولدم, عقدم, ازدواجم, فارغ التحصیلیم و غیره بولد نشده. البته تولد عزیزان و دوستانم رو تبریک میگن و سعی میکنم خوشحالشون کنم.
من عاشق تولد گرفتن برای دیگران و برنامه ریزی کردن و خوشحال کردنشون و هدیه گرفتن هستم.
شاید باورکردنی نباشه خلاقیت من برای تولد دیگران
اما خب تولد خودم معمولا خانوادگی دور همیم و کیکی و... و اگه کیک نباشه مهمانی به هرچیز شبیه جز تولد.
اما خب از تبریکهای دیگران خیلی خوشحال میشم. حتی از تبریک همراه اول و بانک پارسیان
تا مدتها دلم نمیاد پاک کنم پیامهای تبریک رو
از اینکه کسی بهم توجه کنه و به یادم باشه خرکیف میشم. حالا اینکه چی بگه خیلی مهم نیست.
در مورد این موضوع که اقای اسحاقی گفتن هم من روز تولدم به نداشته هام فکر نمیکنم. یا اینکه یک سال گذشت و...
شاید چون زود ازدواج کردم و بچه دار شدم خیلی نسبت به همسالام جلو هستم و بیشتر اطرافیانم خیلی از من بزرگترن و من احساس بچگی میکنم همیشه... شاید هم ربطی نداشته باشه.
به نظر من جمله تون غم طرف رو بیشتر میکنه
من روز تولدم رو دوست دارم و خوشحال هستم اون روز معمولا. معتقدم برای حسابرسی به کارهای نکرده و هدفهای نرسیده، کل روزهای دیگر سال هست... که اگر میخوایم حرکتی کنیم و جا نمونیم بهتره توی تک تک روزهای سال به آرزوها و هدفهامون فکر کنیم و برنامه بریزیم برا محقق شدن شون.
و
اما
خانم سعیده علیزاده،
جسارتا اینکه ازتولد و توجه دیگران خوشتون میاد خوبه.
اماااااااا
نسبت به همسال هاتون جلو هستید چون زود بچه دار شدید؟!!!! مگه مسابقه اس؟!!!!!؟ جلو بودن به بچه دار شدنه مگه جسارتا؟!!!!
یه عکس دارم از وقتی که 6 ماهم بوده هر وقت روز تولدم نگاهم بهش می افته پیش خودم میگم هرگز فکر می کردی که یه همچین زندگی داشته باشی؟!
برای من هم روز غمگینی هست.
من نه ناراحتم نه خوشحال یعنی تو روز تولدم بیشتر به برنامه هایی که انجام شدن و نتیجه دادن و کارایی که نیمه تمومن یا باید شروع بشن فکر می کنم. یک جور انگار مصمم تر میشم تو روز تولدم. یه جور مبدا تاریخیه برام.
البت که تبریک و تهنیت هم باعث شادی کامم میشه. چه چیزی بهتر ازین که دوست داشته بشی و مورد توجه باشی:)
من روزتولدم اصولا بسیارسورپرایزمیشم چون ازکساییکه
اصلاتوقع ندارم سیل تبریکات به سمتم سرازیرمیشه..
بدون اینکه من تاریخ تولداشون یادم باشه..(البته من
تاریخ تولدم خاصه..شایدواسه همین خیلیایادشونه)
چون متاسفانه تاریخهاکلاتوذهنم نمیمونن مگراینکه
جایی یادداشت کرده باشم و بدتر ازون این که یادم
میره کجا یاددداشتشون کردم......یاد اون پرنده هه
افتادمومن شرمنده بقیه میشم..حتی تاریخ
عروسیمون رو بااینکه امسال تازه سال دوم بود
رفتم ازتو کارت عروسیمون دیدم....مثل تاریخ
دقیق عقد که با کـــلی رنگ به رنگ شدن از
جناب همسرمی پرسم..القصه:سرتونو درد
نیارم..من روز تولدم خوشحالم....تاجاییکه
بتونم تاساعت تولدم که4:30بامداده بیدار
می مونم...البته ازین ببعد بعید می دونم
بتونم بیدارباشم...من اون روز شاکرم که
خدا بهم فرصــت دوباره داد که این روز رو
دوباره ببینم وبه خاطر بزرگـــترین نعمتم
'حیات وسلامتی'ازته دلم خوشحالم..و
آرزو دارم که همه بتونن این روز قشنگ
رو باسلامتی وشادی جشن بگیرن....
همین که هستیم شکر......که همین
دم روغنیمته................................
یاحق...
توضیحا عرض کنم با شناختی که من از بابک دارم ... بابک حسرت چیزی نمی خوره ..... قبطه خورده یکم دوستم . فرقی که بابک با دیگران داره ... بابک خوبی به کسی نمی کنه .... خوبی ازش تراوش میشه ... دست خودش نیست .
روز تولد من نا مشخص خیلی دوست داشتم بدوم کی به دنیا اومدم
خانوم مهرانه عزیزم نمیدونم اصلا درسته جوابتون رو بدم یا نه
اما شاید منظورم رو بد متوجه شدین.
منظورم این بود که زود درگیر خانواده و مسائل زندگی شدم. با وجود یه بچه اصلا وقت نمیکنم به نداشته هام فکر کنم و...
شاید اشتباه باشه اما فرزندم و ایندش شده تمام زندگیم.
من تصمیمم برای زندگی و کارهای شخصی و مورد علاقه ام کارهایی هست که با وجود فرزند و همسر و خونه و بودن و مدیریت کردن بتونم انجام بدم.
یعنی اولویت من خانه داری هستش.
دست از خیلی از ارزوهام کشیدم و اصلا بهشون فکر نمیکنم و روز تولدم که میکشه فکر میکنم هنوز خیلی وقت دارم چون سنم کمه.
منظورم این بود.
بله متوجه شدم. ممنون از توضیحی که دادید. من بد متوجه شدم. موفق باشید و خوشحال
من کلا از برجسته کردن روزا خوشم نمیاد چون ایجاد توقع میکنه. مثلا پیشاپیش انتظار تبریک و کادو دارم و اگه کسی که ازش توقع بیشتر دارم تبریک نگه یا کادو نده ممکنه دلگیر میشم اگه انجام بده هم چون انتظار داشتم خیلی سورپرایز نمیشم. اما در کل تبریک و کادو (هر چی باشه) رو دوس دارم و کیک برام مهم نیس.
خودم هم اگه بد نبود تاریخ ها رو حفظ نمی کردم. حتی سالگردهای زندگی متاهلی یادم میره یا تولد همسرم گاهی! یا نزدیک ترین کسانم! با تمام عشقی که بهشون دارم.
از کادو و تبریک و ابراز احساسات بی مناسبت بیشتر خوشم میاد چون انتظار ندارم خیلی هیجان زده و ممنون میشم.
من عاشق روز تولد هستم. تولد همه اونهایی که دوستشون دارم هم یادمه و کلی ذوق میکنم از تبریک گفتن و تبریک شنیدن...
روز تولدم هم همیشه خیلی خوشحالم
دوست دارم روز تولدم رو. هر چند همراه با یه غم هست