ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مهمان این هفته هفتگ
آقای آرش ناجی است ....
ایشان درزمینه شعر کوتاه فعالیت دارند...و با وبلاگ " میرزا قلمدون " از قدیمی های دنیای وبلاگ هستند .
سلام نازنین
حاصل آنهمه کنکاش در نبودن ها ی تو ، سرابی بود که با تمام تخیلات شاعرانه هم نمی شود به قدر ته استکانی
رفع عطش کرد . بی تو همنشین در و دیوار این خانه شده ام
در و دیوار های این خانه
حتی به مهمان ها هم حسادت می کنند
وقتی که نیستی
همه چیز سر جای خودش است ، درست مثل روز اول ، فقط آینه کمی چروکیده تر شده و رازقی توی بالکن بقدری
سمت در سرک کشید که لاغر شد و خشک شد و پوسید . بامبوها هم زرد شده اند
خوشرنگ اما زرد
خوشرنگ اما بی جان
خوشرنگ اما من !
گفته بودم که من و بامبوها هم سرنوشت هستیم
شاعری که عاشق است
همیشه به مردی می بازد
که شعر نمی فهمد
با اینهمه کنار آمده ام و همه ی اینها را مدیون خواب عمیقی بودم که یک شب چیزی شبیه درد نوستالژیک "دزدعروسکها"
قرصها را شبیه اسمارتیز به من خوراند تا بخوابم و خواب تو را نبینم
وقتی بیدار شدم سنگینی بزرگی از روی سینه ام برداشته شده بود ، راحتتر نفس می کشیدم و بازدمهام آغشته به هیچ عطر خاطره انگیزی نبود
خودکشی نبود
یک خواب عمیق بود
جلب ترحم نبود
یک خواب عمیق بود
وقتی بیدار شدم
تنها سکه ی چشمهای تو در جیبم بود
که با آن یک نخ سیگار هم نمی دادند
نگران نباش به هیچ وجه!
این جماعت هم مثل تو
تنها
به وجه رایج مملکت فکر می کنند
حالا وقتی مرورت می کنم نه گره ای در ابروهایم است نه در مشت هایم ، از انصاف نگذریم ! روزهای خیلی خوبی داشتیم
و شب هایی که به زحمت ، صبح می شدند . می دانم که خوب نیست ؛ ولی از تو چه پنهان خشک شده ام مثل همان رازقی ، مثل شاخه ی بامبوها .
یک سطل واژگون بر سرم بگذارم هیچ چیز از مترسک شدن کم ندارم
حاصل آنهمه عاشقی کردن
مترسک شدن بود
در شالیزار موهای تو
و عشق
چوبی بود
در آستین پاره ی من
.
این چوب در استین هر کسی نمی رود
عالی بود۰۰۰
بی نظیر بود آرش لذت بردم دمت گرم
تشکر
تنها سکه ی چشمهای تو در جیبم بود
که با آن یک نخ سیگار هم نمی دادند...
......................
آره تو محشری آقا آرش.....
ممنون
خیلی زیبا و با احساس
دم شما گرم
چقددددد شمااااا خوووووبی ی ی ی ی ی ی
و عشق
چوبی بود
در آستین پاره ی من
سلام
خواندنی است برای بارها و بارها
ممنون دوست عزیز...
سلامت و شاد باشید
مطمئنم اگه دیشب اینو میخوندم تصویر رازقی ها تا صبح خوابمو میدزدید.
ممنون آقای ناجی...
آقای ناجی......
آرش ناجی مثل همیشه شعرهایت نابه...
ممنونم از گروه هفتگ که هر هفته مهمانهای خوش ذوق و خوش قلم دعوت میکنه به این ساختمان...
چرا این متن انقدرررر قوی بود و اینهمه احساس خوبی داشت؟!
عالی بود
ممنون از محبت و توجه همه ى دوستان عزیز چقدر کامنت گذاشتم توى وبلاگ حس خوبى داره ! ممنون از دوستان عزیز در هفتگ ،
یاد کل کل هاى کامنتیک افتادم
یادش بخیر
دوستون دارم
عالی بود، ممنون
ممـنون آرش خان جان
زیبابود..مثل همیشه
جداکه یادکل کلهای
کامنتــــیکتان هم
بخیر.......دلمان
تنگیدبرای آن
روزها.......
یاحق...