هفتگ
هفتگ

هفتگ

مهمان این هفته هفتگ

آقای آرش ناجی است ....

ایشان درزمینه شعر کوتاه فعالیت دارند...و با  وبلاگ  " میرزا قلمدون " از قدیمی های دنیای وبلاگ هستند . 






سلام نازنین


حاصل آنهمه کنکاش در نبودن ها ی تو  ، سرابی بود که با تمام تخیلات شاعرانه هم نمی شود به قدر ته استکانی

رفع عطش کرد . بی تو همنشین در و دیوار این خانه شده ام


در و دیوار های این خانه

حتی به مهمان ها هم حسادت می کنند

وقتی که نیستی


همه چیز سر جای خودش است ، درست مثل روز اول ، فقط آینه کمی چروکیده تر شده و رازقی توی بالکن بقدری

سمت در سرک کشید که لاغر شد و خشک شد و پوسید . بامبوها هم زرد شده اند



خوشرنگ اما زرد

خوشرنگ اما بی جان

خوشرنگ اما من !

گفته بودم که من و بامبوها هم سرنوشت هستیم

شاعری که عاشق است

همیشه به مردی می بازد

که شعر نمی فهمد


با اینهمه کنار آمده ام و همه ی اینها را مدیون خواب عمیقی بودم که یک شب چیزی شبیه درد نوستالژیک "دزدعروسکها"

قرصها را شبیه اسمارتیز به من خوراند تا بخوابم و خواب تو را نبینم

وقتی بیدار شدم سنگینی بزرگی از روی سینه ام برداشته شده بود ، راحتتر نفس می کشیدم و بازدمهام آغشته به هیچ عطر خاطره انگیزی نبود



خودکشی نبود

یک خواب عمیق بود

جلب ترحم نبود

یک خواب عمیق بود

وقتی بیدار شدم

تنها سکه ی چشمهای تو در جیبم بود

که با آن یک نخ سیگار هم نمی دادند

نگران نباش به هیچ وجه!

این جماعت هم مثل تو

تنها

به وجه رایج مملکت فکر می کنند 



حالا وقتی مرورت می کنم نه گره ای در ابروهایم است نه در مشت هایم ، از انصاف نگذریم ! روزهای خیلی خوبی داشتیم

و شب هایی که به زحمت ، صبح می شدند . می دانم که خوب نیست ؛ ولی از تو چه پنهان خشک شده ام مثل همان رازقی ، مثل شاخه ی بامبوها .

یک سطل واژگون بر سرم بگذارم هیچ چیز از مترسک شدن کم ندارم




حاصل آنهمه عاشقی کردن

مترسک شدن بود

در شالیزار موهای تو

و عشق

چوبی بود

در آستین پاره ی من 




.

نظرات 17 + ارسال نظر
داود (خورشید نامه) جمعه 21 آذر 1393 ساعت 21:42

این چوب در استین هر کسی نمی رود

نیمه جدی جمعه 21 آذر 1393 ساعت 21:44

عالی بود۰۰۰

آرش پیرزاده جمعه 21 آذر 1393 ساعت 22:01

بی نظیر بود آرش لذت بردم دمت گرم

نسرین جمعه 21 آذر 1393 ساعت 22:25

تشکر

دکولته بانو جمعه 21 آذر 1393 ساعت 23:07

تنها سکه ی چشمهای تو در جیبم بود
که با آن یک نخ سیگار هم نمی دادند...
......................

سهیلا جمعه 21 آذر 1393 ساعت 23:43 http://rooz-2020.blogsky.com/

آره تو محشری آقا آرش.....
ممنون

سحر شنبه 22 آذر 1393 ساعت 00:06

خیلی زیبا و با احساس
دم شما گرم

عاطی شنبه 22 آذر 1393 ساعت 00:29 http://www-blogfa.blogsky.com

چقددددد شمااااا خوووووبی ی ی ی ی ی ی

سیمین شنبه 22 آذر 1393 ساعت 01:17

و عشق
چوبی بود
در آستین پاره ی من

طاها شنبه 22 آذر 1393 ساعت 12:34 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام

خواندنی است برای بارها و بارها
ممنون دوست عزیز...

سلامت و شاد باشید

باغبان شنبه 22 آذر 1393 ساعت 14:26 http://Www.laleabbasi.blogfa.con

مطمئنم اگه دیشب اینو میخوندم تصویر رازقی ها تا صبح خوابمو میدزدید.
ممنون آقای ناجی...

خورشید شنبه 22 آذر 1393 ساعت 18:01

آقای ناجی......

دل آرام شنبه 22 آذر 1393 ساعت 19:54 http://delaramam.blogsky.com

آرش ناجی مثل همیشه شعرهایت نابه...

ممنونم از گروه هفتگ که هر هفته مهمانهای خوش ذوق و خوش قلم دعوت میکنه به این ساختمان...

غزل شنبه 22 آذر 1393 ساعت 22:47

چرا این متن انقدرررر قوی بود و اینهمه احساس خوبی داشت؟!
عالی بود

آرش ناجى شنبه 22 آذر 1393 ساعت 23:37

ممنون از محبت و توجه همه ى دوستان عزیز چقدر کامنت گذاشتم توى وبلاگ حس خوبى داره ! ممنون از دوستان عزیز در هفتگ ،
یاد کل کل هاى کامنتیک افتادم
یادش بخیر
دوستون دارم

سهبا یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت 22:16

عالی بود، ممنون

آوا دوشنبه 24 آذر 1393 ساعت 14:15

ممـنون آرش خان جان
زیبابود..مثل همیشه
جداکه یادکل کلهای
کامنتــــیکتان هم
بخیر.......دلمان
تنگیدبرای آن
روزها.......
یاحق...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد