ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حدود یک ماه پیش بود با همکارم نشسته بودیم حرف می زدیم که یک نفر آمد به سمتمان و بنا گذاشت تعریف کردن بلاهایی که در دو سه روز گذشته بر سرش آمده،که راننده ماشین سنگین است و تصادف کرده و و ماشینش پارکینگ است و هر چه داشته خرج کرده و مفلس شده و پول می خواهد که برگردد ولایتشان و قسم و آیه که پس می دهم،توی چشم هاش نگاه کردم.دم خروس هاش فراوان بود. گفتم دروغ می گی ، باز شروع کرد و روضه خواند و قصه گفت .عجیب بود یک و هشتاد قد داشت .هیکل درشت و شکم گنده ،بهش می آمد راننده باشد.اگر زور گیر بود همه هستیمان را می برد.اگر چک می زد یک هفته می خوابیدم.قسم می خورد التماس می کرد،در آوردم سی تومن بهش دادم،خواست دستم را ببوسد.گریه هم کرد.اشکش هم ریخت.به همه چیزش قسم خورد پس می دهد. با التماس شماره کارتم را گرفت .گفتم پول مهم نیست اما اگر پس بدهی به اعتماد من ارزش گذاشته ایی و همینطور خوش بین و زود باور می مانم.رفت.دوستم پرسید می ریزه پولو .گفتم نه.یک صدم درصد راست می گفت.گفت پس چرا بهش پول دادی؟گفتم اگر نمی دادم همان درصد ناچیز شب نمی گذاشت بخوابم.
طبق معمول از هپی اندینگ خبری نیست.یک ماه گذشت.خبری نیست.من تعجب نکرده ام.ترجیح می دهم خوش بین و زود باور بمانم.تجربه ی عکسش را هم داشته ام.وقتی پول را ندادم و فکر و خیال خیلی اذیتم کرد.نظر شما چیست.اینطور وقت ها چکار می کنید؟
نصیحت نکنید.
اولا بیشتر به حسم اعتماد می کنم که میگه 99 درصدشون دروغ می گن.
بعد بیشتر به افرادی که میشناسم و میدونم بضاعت مالیشون کمه در حد توانم کمک می کنم.
یه پسره با هزار تا قسم و آیه میخواست ۳ تا جوراب رو ۱۰ تومن بهم بفروشه ! منم با دروغ گفتن و اینکه ۵ تومن بیشتر ندارم ۲ تا جورابو به قیمت ۵ تومن خریدم تا بلکم رازی بشه و منم روشو زمین ننداخته باشم ( این نسبت های ناهمگون نشان دهنده ی دروغ گویی پسرک بوده و اینکه قبلش میخواسته پول مفت ازم بگیره مگرنه اگر ۲ تا جوراب ۵ تومن بشه اونوقت سه تا جوراب میشه ۷ و پونصد . نه ۱۰ تومن !!)
بعد همون موقع دوستش هم اومد و روز از نو روزی از نو . دیدم دلرحمی در این مواقع کار دست آدم میده .
وقتی بیشعوری و فقر با هم عجین بشه ... خداست که میتونه جلوشو بگیره .
با تشکر
راستش منم کمک می کنم و به عمیق ترین شکل ممکن به حرفایی که حضرت علی به مالک گفتن و گنجشک عزیز تو کامنتشون نوشتن باور دارم۰
ممنون از این نوشته، نوشته تون رو دوست داشتم و نظراتش رو هم. سوالیه که مدام و هرروز و هروز باهاش روبرو میشم و هیچ وقت هم به نتیجه ی درستی نمیرسم.به نظرم آدم باید یکبار توی عمرش برای همیشه این موضوع را برای خودش حل کند. من معمولا اگر بچه ای توی خیابان باشن که میگن خاله گشنمونه پول بده غذا بخریم.میگم بریم برات غذا بخرم.خیلی هاشون نمیان و فقط پولشو میخوان.اگر بگن پول دارو بده میگم نسخه تو بده برات بخرم، ولی این کارا حوصله میخواد دیگه که گاهی نیست...
سلام
راستش الان دیگر اینقدر زیاد شده اند که بخواهم هم نمی توانم...
من یه راه جایگزین پیدا کردم. اغلب که صدقه کنار میذارم و هر از گاهی هم از حقوقم و ... با پولی که از دوستی آشنایی همکاری بهم میدن و میریزم برای دو تا خیریه که میشناسمشون. یکیش بی واسطه میرسه به دست بچه های محروم کویر. یکیش هم به واسطه خیریه برای بچه های یتیم حومه تهران. (نقدی و غیرنقدی)
و البته اعتقاد دارم اگر هر کس به نزدیک ترین کسانش کمک کنه و گره کارشون رو هر چند اندک باز کنه وظیفه انسانی ش رو انجام داده. رو این حساب گاهی هم هر چقد که بتونم برای خانواده م چیزی که لازم دارن رو میگیرم و این جور کارا.
روی این حساب تقریبا هیچ کمکی به افراد فال فروش و در راه مانده و ... نمیکنم.
درست یا غلط اینجوری آروم میشم.
راستی اینا رو گفتم که یادآوری کنم کمک به نزدیکان و خیریه هایی که معتبرن واقعا راه خوبیه و همون مبلغ ناچیز... رو میشه به کسی بدی که مطمئنی. دیگه اینکه آدم خیری نیستم و مبالغ هنگفتی هم کمک نکردم.
نمیدونم، بستگی به آدمش داره