هفتگ
هفتگ

هفتگ

آواز تهران

یکی از تفریحات ذهنی ام شده این که بگردم برای "تهران" دنبال ِ بهترین صدا، بهترین آواز. می دانید؟! شهر باید آهنگ داشته باشد، نوا داشته باشد. شهر ِ بی نوا، بی نوایی ِ آدم هاش هزار هزار می شود.

کلی هم گزینه دارم برای انتخاب. مثلن آواز ِ تهران ممکن است آواز همین بلبل اهوازی هایی باشد که چند سالیست کوچیده اند تهران. دنبال چه؟! نمی دانم! اما خبر دارم توی شهر خودشان اسمشان چیز دیگریست. صدایشان می کنند "بلبل خرما". حکمن بعد از مهاجرت تغییر نام داده اند بلکم اصالتشان گم نشود لای این همه شلوغی...

آواز ِ تهران شاید صدای خش ِ خش ِ جاروی رفتگر باشد، قبل از اذان صبح یا مثلن صدای بوق پیکان جوانان گوجه ای که بچه زرنگ بودن ِ راکبش را توی ترافیک خیابان ها اطراف بازار بزرگ شیهه می کشد.

آواز تهران شاید صدای ِ خوردن پرچم باشد به میله پرچم های آهنی، توی باد. خوب که گوش کنی انگار آوای رحیل کاروان است، شتر در پی شتر...

آواز تهران شاید صدای معرکه گرفتن دست فروش های شوش و مولویست پای بساطشان یا مثلن صدای شوفر تاکسی های لب ِ خط.

آواز تهران، شاید، سکوت ِ توی چشم ِ آدمهاست یا مثلن صدای خش دار ِ جوانکی که جلوی ایستگاه متروی شهید بهشتی ساز می زند. شنیده اید؟! پدر آمرزیده، غم و شادی را با چنان مهارتی بین نت های خاکستری و فراز و فرود ترانه اش جا ساز می کند که زبانت نمی چرخد برای گفتن ِ "شهر من آواز ندارد انگار"

نظرات 20 + ارسال نظر
کاملیا یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 22:18

چه پست جالبی
چه موضوع زیبایی
کلی به فکر رو رفتم

ممنون، و خوشحالم که بهش فکر کردی

طـ ـودی یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 22:54

چقدر خوب بود این پست
چقــدر جای فکر کردن داره
ممنــون برای شریک کردن ما با این تفریح جالب ذهنی

بذار یکمی بهش فکر کنم بعد یه چیزهایی میگم راجع بهش، راجع به آوای شهرها، یا شاید آوای شهر خودمون

جدیدن به این نتیجه رسیدم که تفریحات ذهنی به مراتب از انواع دیگر تفریحات جذاب تر، پر سود تر و سهل الوصول ترن لذا اجالتن این ریختی میتفریحم

زهرا.ش یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 22:57 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

هوی متال باید انتخاب کنید واسه تهران،متناسب با جنس آلاینده های هواش.

شهر من که همه ش آلاینده نیست، زاینده و بالنده و روح افزا هم هست، البت به جاش :-)

فرشته یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 22:58

آواز تهران واسه من صدای رضا یزدانیه...وقتی نوستالژی رو میخونه و از کافه نادری و کوچه ملی و کوچه برلن و تمام نوستالژیهای کبود دوران کودکی میگه...

خوووبه

:-)

خورشید یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 23:55

آواز تهران سکوت توی چشم های آدم هاست.

شبای تهرانو دیدین..؟ چه سکوته؟
فریاده ها..غوغاس ها.. ولی سکوته. انگار آدم تو یه تنگ پر آبه و صداها مال بیرون تنگ. دیدین چه غریب میشه آدم؟ چه تنها میشه.
انگاری آواز تهران این سکوت غریبه..

گلنار من خوبه؟ الهی قربونش برم..

خوبه، خدا نکنه

اون تعبیر تنگ آب هم عالی بود خورشید

دل آرام دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 00:38 http://delaramam.blogsky.com

آواز تهران یعنی صدای من، صدای تو، صدای آن دخترک گل فروش که میگه "آقا گل میخری؟"، صدای اون مرد صاحبخونه ای که میگه "این ماشینه کیه جلوی در خونه ما؟؟" ، صدای اون خانمی که به میوه فروش میگه " آقا گفتم 1 کیلو"... آواز تهران آوازِندگیه... خودِ خودِ زندگی...

"تهران زندگیه" رو هستم...

سمیرا دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 07:33 http://nahavand.persianblog.ir

منم فکر میکنم آواز تهران همین صداهای مبهم و درهمیه که صبح تا شب توی گوشم اذیتم میکنه..صداهایی که وقتی توی شهرهای دیگه بودم نمیشنیدم..صدای داد زنهای میدون انقلاب وقتی دعوتت میکنن پایان نامه آماده بخری..صدای داد زنهای جلوی پاساژهای جمهوری که با حرارت ازت میخوان بری و از حراجشون دیدن کنی..یا شاگردهای جلوی رستورانهای دربند که اصرار میکنن رستوران اونا متفاوته...یا راننده تاکسیهایی که اونقدر داد میزنن و بهت گیر میدن که بری سوار بشی....یا اونایی که توی مترو و تاکسی و خیابون به جای حرف زدن با موبایل عربده میکشن....آواز این شهر گوشخراشه جناب جعفری نژاد...آدم حسرت روزهای آروم زندگیشو میخوره...

بله این شهر آواز گوش خراش و دلخراش هم دارد. اما تمامش این نیست

هورام بانو دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 09:02

میبینم که از اون چشمی کوچولو و دید زدن راه پله دست کشیدین و افقهای زیباتری رو پیدا کردید

این قانون زندگی باید یه سری عادت های روزانه رو ترک کرد تا اتفاقای قشنگ تری پیدا بشن برای افتادن ...

افقهای زیبای زندگیتون مستدام

ممنون :-)

هورام بانو دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 09:45

آقای جعفری نژاد سلام...
شما قلم قوی ای دارین سوژه ای که انتخاب کردین عالیه چن بار خوندمش ولی واقعیتش من از این متن فقط همون حس لذت شکارتون بردم این سوژه احساس میطلبه و شما از پسش برمیاین درکمیکنم که نویسندگی هم یه جور هنر که حس و حال خودش رومیطلبه اما اجازه ندین تعهدتون به سر وقت رسیدن روی کیفیت اثری که ارائه میدین اثر بذاره
پستتون گزارش وار نوشته شده شاید هر سطرش بشه سوژه یه متن کامل کرد یا بهانه نوشتن پستهای دنباله دار پیشنهاد میکنم دوباره بنویسینش با یه نگاه جدیدتر
مردی در جستجوی صدای تهران...

منتظر پست های بعدی تون هستم !

ممنون از نظرتون
اعتراف می کنم که تقریبن بیشتر پست هایی که توی هفتگ نوشتم با عجله نگارش شده و دقیقن با فرمایشتون موافقم که این عجله روی کیفیت نوشته هام تاثیر گذاشته. این رو حتی خودم بعد از خوندن مجدد بعضی از نوشته هام توی هفتگ به واقع احساس کردم. اسم این رو می گذارم کم فروشی در نوشتن و بابتش از شما و همه ی مخاطبین هفتگ عذر می خوام و به شدت از نقدتون و لطفتون سپاسگزارم.
قول می دم به محض این که مشغله دست از سر روزهام برداره تمام سعی ام رو بکنم که از خجالت همه در بیام، البت در حد بضاعت قلم لاغرم :-)

مهربان دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 09:52

قشنگ بود مثل همیشه.....


راستی رفتگرهای محل ما لنگ ظهر جارو می کشن....

ممنون مهربان جان

تقصیر خودشون نیست، یحتمل پیمانکارشون اعتقادی به سحرخیز بودن نداره

افروز دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 10:33

دیدم کم لطفیه اگر ننویسم چقدر لذت بردم از خوندن این پست

شما همیشه لطف داری :-)

ramnashoani دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 12:05

من با خورشید موافقم راستش تهرانه من این روزا نایی برای آواز خوندن نداره همش سکوت محضه

امیدوارم ساز خودت و تهرانت همیشه کوک باشه و آوازتون خوش

محسن باقرلو دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 12:19

آواز تهران
ابوالفضل پورعرب
چنگیز وثوقی
یادش بخیر ...
یه پُستم درباره ش نوشتم
............................................
به قول حمید : آیکون کامنت بی ربط !

بی ربطم نبود همچین خان :-)

هورام بانو دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 13:11

اختیار دارین آقای جعفری نژاد شما قلمتون واقعا عالیه بدون هیچ تعارفی عرض میکنم و همینم انتظارات ما رو بالا میبره

دلتون آروم... ذهنتون سبک ...
وقلمتون چاق ...

مو تو شکرم :-)

سحر دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 15:12

آواز تهران به نظر من همون پدر و پسری هستن که تو خیابون یکیشون ساز دهنی میزنه و اون یکیشون همون سازی که من اسمشو بلد نیستم

رها آفرینش دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 15:57 http://rahadargandomzar.blogsky.com/

من با ترکیب "آواز تهران"میتونم تابستان رو تصور کنم وقتی توی خیابونم و هر خودرویی که رد میشه صدای موسیقی اش توی فضا پخش میشه...

من با این ترکیب یاد صدای اذان می افتم وقتی که دم غروب از دم مسجدی رد میشم... آواز تهران صدای موتور ماشینهای روشن پشت چراغ قرمز هم میتونه باشه...

وقتی حدود 14 سال پیش برای زندگی به تهران آمدم،بعد از هر سفر با ورود به تهران میگفتم"سلام تهران...سلام شهر آلوده و شلوغ!"
ولی چند ساله که وقتی از سفر به تهران برمیگردم از دور که میبینمش،قلبم براش میتپه و موقع ورود میگم "سلام شهر همیشه زنده و بیدار..."

خیلی خوب بود این کامنت :-)

سپیده دوشنبه 6 بهمن 1393 ساعت 18:40

دلم برای ... حتی بی آوازی تهران هم تنگ شده

:(

عاطی سه‌شنبه 7 بهمن 1393 ساعت 09:02 http://www-blogfa.blogsky.com

وای چقد صدای جاروی رفتگر رو دوس دارم من.

دقیقن قبل از اذان وقتی پنجره باز باشه صداش میاد

خیلی جالب و خوندنی بود نوشته تون:گل

خوبی از خودتونه خانوووم

پروین چهارشنبه 8 بهمن 1393 ساعت 03:25

پستت را که خواندم دیدم وقتی میایم تهران انقدررر حواسم میرود توی چشمهایم و میخواهم از دیدنش لبریز بشوم که اصلا گوشم را فراموش میکنم. تهران من ۱۹ سال است که فرصت نکرده خودش را دل سیر نشانم بدهد. صدایش که دیگر بماند

قناری معدن جمعه 10 بهمن 1393 ساعت 03:28 http://filterplus.blogfa.com

صدای جویدن شدن درختهای ولیعصر توسط موشها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد