خانوم همکار عوض ِ ویروس کشی و بازیابی حجم انبوهی از آهنگ های دامبولی ِ داخل فلش شخصی اش، با یک نایلکس ِ کوچک حاوی مقادیری کشمش و چند تایی توت خشک و یک فروند گردوی پوست کاغذی ِ اعلا و چند عدد از این آبنبات های کوچکِ نوستالژیک -از همین ها که سبز و سرخند با راه راه های سفید! از همین هایی که طعم نعنا و هل و دارچین می دهند!! خلاصه از همین هایی که جای خالی کلی از دندان هایم را مرهون و مدیونشان هستم- مراتب سپاس و قدر شناسی اش را به جای آورد. هیچگاه بابت این قبیل امور عایدی نداشته ام لذا اطلاع دقیقی از -مثلا- تعرفه ی ویروس کشی فلش ندارم. اما به نظرم منصفانه بود و البته به جا...
در قدم اول، همین چند دقیقه قبل، کلک ِ کشمش و توت خشک های داخل کیسه را با یک لیوان چای لب سوز کندم. حالا هم پشت میزم نشسته ام و این ها را تایپ می کنم و آبنبات می جوم و در حالی که یک گوشه ی ذهنم کمی تا قسمتی نگران عاقبت ِ معاشرت ِ معدود دندان های ِ سالم توی دهانم با این کوچولوهای خوش عطر ِ وسوسه انگیزم، در گوشه ی دیگر به این می اندیشم که آدم ها برای خوب بودن، برای مثبت بودن، برای قدر شناس بودن و برای انتشار تمام خوبی هایشان، آنقدرها هم محتاج فرمول ها و معادلات پیچیده نیستند. به این فکر می کنم که به احتمال فراوان خوب بودن در گوشه ای از ضمیر تمام آدم ها، شاید هم در لایه ای از لایه های پنهان ِ درون شان مستتر است. کافیست یک بار برای همیشه سراغش بروند. ملاحظات مزخرف و مصلحت اندیشی های دم دستی و سطحی را کنار بگذارند و -فارغ از یارو چه فکری می کنه و فلانی چی ممکنه بگه ها- مهارت های غریزی ِ خوب بودن شان را کشف کنند.
یقین دارم برای شروع به خوب بودن، در دنیایی که بدی ها به خوبی هایش می چربد! همین ریزه کاری های غریزی، همین خوب بودن های لحظه ای و برنامه ریزی نشده، همین قدرشناسی های بی حساب و کتاب و همین مهربانی های بی دریغ بسنده می کند. باقی را بسپارید به درک و تعریف آدم ها از خوبی، از مهربانی... این طور شاید یک روز، از خواب که بیدار شدیم، توی شهر، به جای آنفولانزا و اسهال ویروسی، مهربانی اپیدمی شده باشد یا مثلا "آدم بودن"...
+باور کنید خاطرم نیست این را قبلن جایی نوشته ام یا نه!! مدت زیادیست توی چرکنویس های وبلاگ خودم خاک می خورد دلم براش سوخت. اگر تکراری بود، عذر تقصیر...
...حتی یک سلام یا یک لبخند بی دلیل
یا یک لبخند، بی دلیل
بعله.باید یاد بگیریم.
مرسی
مرسی از خودت
کاش آدم بودن زودتر اپیدمی بشه
امیدوارم
ممنون
عنوان پست خیلی خوب بود. حلقه انتشار آدمیت
ممنون
و مهربان بودن چقدر ساده است..
شاید اگر اینقدرها ساده نبود لابه لای روزمرگی ها گم نمیشد!
شاید...
منم فکر کردم خوندمش قبلن یعنی از حس اون آبنبات کوچولو موچولوهاش میگم که خیلی آشنا اومد به نظرم.ولی به هرحال خوندنش بازم لطف داشت و چسبید :)
ممنون که تحمل کردی این تکرار مکررات رو
اپیدمی شدن و اپیدمی کردن مهربانی را پایه ام به شدت
مثلن یکی مثل شما میشه یه حلقه ی مطمئن واسه زنحیره ی خوب بودن، به خدااا
آدما رو قد مهربونیشون بزرگ می کنه..
:)
تو قد بلندیااا
انقدر گفته شده و ایضا توجه نشده ظاهرا کلیشه ای میاد ولی واقعا به نظر من هم یکی از معدود راههای نجات جامعه مون از نامهربانی، همین "خوب بودن های لحظه ای و برنامه ریزی نشده" هست.
اونقدر خوب بودن رو برنامه کردن و شعر کردن و سرود کردن و پرچم کردن و سر چوب کردن که...
آره موافقم باهات، برنامه ریزی نشده ش بهتره، گیرا تره، موثر تره
چند روز تو بالاپایین کردن شبکه های مـاهواره، دیالوگ خیلی خوبی شنیدم:
خانومه میگفت: "چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی که بد باشی، باور کن مهربون بودن خیلی بهتر و ساده تره، به جای اینکه اینهمه به خودت زحمت بدی و خودتو اذیت کنی و ابروهات رو اینجوری بالا ببری، یکم لبخند بزن و بقیه رو دوست داشته باش و اجازه بده دوستت داشته باشن"
و من واقعا فکر میکنم مهربون بودن خیلی خیلی راحت تره، چون چیزیه که در جهت ذات ما انسانهاست و ما با انجامش قدم تو مسیر موافق وجودمون میذاریم، برعکس بدی، که چون برخلاف جهت ذاتِ انسانیمون شنا کردنه، انرژی و توان بیشتری ازمون میگیره.
آدمیزاد به هرچی تو زندگیش بها بده، تو وجودش پررنگش میکنه، و چقدر خوبه چیزایی که تو وجودمون میسازیم از جنس ِ خوبی باشه و عادت هامون، عادت ِ به مهربونی باشه
حتی فکر اپیدمی شدن مهربونی هم به دل آدم شادی میاره
حلقه انتشار آدمیت
کلی معناو مفهوم درش مستتر داشت این تیتر
قلمتون مانا جناب جعفری نژاد
عاالی
مثل همیشه
یه خورده اش رو بردی خونه برای روناک؟
غیرممکن نیست اما بی توجه بودن به این که بقیه چی فکر میکنن و چی میگن و ... تمرین زیادی میخواد. گاهی اوقات همین حرف و حدیث های مزخرف کلا آدم رو از خوب بودن منصرف میکنه. متاسفانه در محیط کاری این مسئله شدت بیشتری داره در نوع نیمه دولتی اش مثل شرکت ما که دیگه مصیبتیه برای خودش.
شرمنده که اینقدر دیر به دیر خدمت می رسیم