هفتگ
هفتگ

هفتگ

اندر احوالات ضمیر ناخوداگاه

سیگار چیز خوبی نیست،برای قلب و ریه ضرر دارد.... ولی من ژستش را برای مردها دوست دارم... ژست درست و حسابی ها.... نه از این مفنگی داغونا که سیگار بعدی رو با آتیش قبلی روشن می کنند.... دوست ندارم مرد بوی سیگار بدهد. ترجیحا بوی ادکلن تند مردانه اش را بدهد که یه کم فقط یه کم بوی سیگار هم قاطی اش شده.... و هرزگاهی یکهو دلش سیگار بخواهد و یک نخ روشن کند و آرام بکشد و بعد هم نصفه رهایش کند توی زیرسیگاری....

زن ولی اگر بخواهد سیگار بکشد دوست دارم یواشکی باشد... برای خودش فقط... یک بسته از مرغوب ترین و گران ترینش را توی عسلی کنار تختش قایم کرده باشد و یه وقت هایی توی تنهایی هایش موهایش را آشفته جمع کند بالای سرش و کنار پنجره آرام و با حوصله تا تهش را بکشد و تمام شدنش را با حسرت نگاه کند..... بعد هم فیلترش را یک جایی بچپاند.... سیگار کشیدن خانوم ها در انظار عمومی را هم اصلا دوست ندارم... حتی توی ماشین! حتی پشت یک دیوار! حتی توی راه پله ی یک ساختمان خلوت .... نه واسه سلامتی و کوفت و زهرمارش.... اصلا نمی دانم برای چی .... همین جوری... مثله اینکه دوست ندارم خورده های نان را توی آشغال ها بریزم... یا اینکه دوست ندارم جلوی یک غریبه با موبایلم بلند صحبت کنم، حتی اگر یارو آنطرف خط التماس کند بلندتر حرف بزن نمی شنوم! باز هم دوست ندارم .... دست خودم نیست .... این چیزها.... این دوست داشتن و دوست نداشتن ها ..... این ژست های خیالی هیچ معلوم نیست از کجا رفته توی مخم!

بی شک به همین ها خلاصه نمی شود.... اینها فقط مثال بود وگرنه خیلی زیاد است...

همین دوست داشتن ها و متنفر بودن ها کنار هم قرار گرفته و من شده ام من .... حالا کی و چه جوری معلوم نیست... آدمیزاد موجود عجیب غریبو خفنیست ...  فهمیدنش راحت نیست.... وقتی خودم از خودم سر در نمی آورم چطور از دیگران توقع داشته باشم.... شاید به خاطر همین است که خیلی چیزها را دوست ندارم ولی ترجیحا صدایش را درنمی آورم! ...

بین خودمان باشد هدر هفتگ رو اصلا دوست ندارم .... یاد کارمند های پرمشغله ی بی حوصله ی بی پول با یک دنیا کار و لیست خرید و بدبختی می افتم...



نظرات 40 + ارسال نظر
محسن باقرلو دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 19:41

در مورد سیگار و سیگار نویسی حرف زیاد دارم ولی الان حال تایپشو ندارم !

محسن باقرلو دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 19:45

در مورد هدر هم عارضم خدمت انورتون که این قالب و این شکل و اندازه هدر قراآن خدا نیست و صرفن چون من و کیامهر تجربه ش کرده بودیم این فرمونو رفتیم ! روی این عکس خاص هم با اینکه باهات مخالفم و حسی که گفتی رو بهم نمیده ! ولی به یه چالش دعوتت میکنم ! عکس هدر بعدی با تو ! انتخاب و ایمیل کن من لوگو رو میندازم روش و آپدیت میکنم ، اینم که هدرهای قبلی بهتر بوده یا هدر انتخابی تو نظرسنجی ش با پیرزاده ! حرفه ایه توو این فقره !!

قبول ....
ولی اگه نظر سنجی رو بدیم پیرزاده آخرش هم بعد چهل تا پست معلوم نمیشه نتیجه!!!

دل آرام دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 20:58 http://delaramam.blogsky.com

اینها شسته و رفته اش فکر کنم اسمش میشه "سلیقه"... که به اندازه آدمهای دنیا هم شکر خدا تنوع داره و از هیچ قانونی پیروی نمیکنه

بعله عزیز دل... بعله دل آرام خانوممم .... اصلا هرچی تو بگی

جعفری نژاد دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 21:24

یکی از مشخصه های دنیای ایده آلم دقیقن همینه که گفتی. این که همه ی همه ی آدم ها خیلی راحت، بی ملاحظه، بی واهمه، بی تعارف، بی دغدغه از چیزهایی که دوست ندارن حرف بزنن. نمی دونم خوب میشه یا نه ولی تقریبن مطمئن هستم که آسونتره زندگی تو دنیایی که یکی خیلی ریلکس بیاد بهت بگه "هویجوری الکی ازت بدم میاد" یا "حال نمی کنم جواب سلامت رو بدم"
تو همچین دنیایی اقل کم آدم بیشتر وقت می ذاره واسه کشف خودش تا دیگران. گمونم بیتر باشه کل یوم

فک کنم توی این دنیای ایده آلت بنده حضور نداشته باشم.... نه اعصاب دارم کسی بهم بگه ازت بدم می یاد نه روم میشه به کسی بگم ازت بدم می یاد.... خلاصه برید واسه خودتون ... ما نمی یام

رها آفرینش دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 21:40 http://rahadargandomzar.blogsky.com

درواقع این افرادن که سیگار کشیدن رو قشنگ و شیک یا زشت و بیکلاس میکنن...
یه دوستی دارم که همیشه توی دورهمی هامون وقتی خیلی داره بهمون خوش میگذره و از روزهامون تعریف میکنیم و قهوه و کیکی میخوریم،میگه من سیگارم رو بیارم بکشم که الان خیلی میچسبه...
یعنی اون لحظه به من هم میچسبه اون سیگار کشیدن با لذتش...همیشه بهش میگم افسانه جون،بیا نزدیک من بشین منم از دود و بوی سیگارت بهره مند!! بشم...

خوب گفتی ....
من هم یه وقتایی روی مدش باشم از بوی سیگار یکی دیگه لذت می برم... کوتاه ها.... نه تا آخرش...

الهام دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 21:57 http://elham7709.blogsky.com

من سیگاری نیستم ولی همچین از سیگار کشیدن یک زن در خلوت ظریف و دنج نوشتی که یکم وسوسه شدم که میتونه جالب باشه:)

الهام جان نکن خواهر کن ...
اصلا جالب نیست ...
به جوونی ات فکر کن

هاله دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 22:18

منم هدرو دوس ندارم :|

قابل توجه جناب باقرلو...
از همین جا آغاز شد ... یکی به نفع من

مهدی دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 22:49 http://audiology.blogfa.com

ای نگین. به صفحه کلیدش این دفعه با دقت نگا کنین دکمه cmd رو ببینین. ظاهرا متعلق به یک اپل مک بوک پرو شیک هست که یکی مثل سالار کابلی یا یک مدیر موفق پروژه پشتش میشینه و کارای قشنگ انجام میده

باقرلو جان این یکی به نفع شما ...
یک یک مساوی....

رها دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 23:09 http://gahemehrbani.blogsky.com/

مهربان جانم حق با شماست. همین دوست داشتن و نداشتن ها و دل خواستن نخواستن ها ته وجود آدم هستند که علایقمون رو تشکیل میدن . دوست دارم صحبت در این موارد رو.
ژست سیگار که گفتی دقیقا منو یاد مردهای قدیمی شق و رق و اتو کشیده انداخت... . یاد شوهر خاله ام و پسر عموهای مامان....
من هم از سیگار کشیدن زنها چه تو ایران چه هر جا خوشم نمیاد.
یه چهره هایی، یه طرز صحبت کردن هایی، دوست داشتن یا مشمئز شدن از یکسری بوها و... .
مراقب خودت خیلی باش بانوی اردیبهشت

وست داشتم بیشتر صحبت کنم ولی خب مثل همیشه سرهم کردن اون چه توی ذهنم بود سخت بود و من هم تلاش زیادی نکردم ...

ممنون رها جان از حضورت

مری دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 23:40

جه خوب که گفتی مهریان. منم میگم هدر تون قشنگ نیست. یه فکری بکنید جدن.........

دو - یک به نفع من !
مرسی مری

عاطی دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 23:59 http://www-blogfa.blogsky.com

من نمیدونم چرا منتظریم بقیه حرف دلمون رو بزنن؟:/

منم هدر رو دوس ندارم:دی ی ی ی ی

نوشته ی خیلی خوبس بود:-*

سه - یک به نفع من !

هدر بعدی رو من انتخاب می کنم. بیا حرف دلتو بزن.... یعنی دقیقا بگو خیلی قشنگه ....

نسیم سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 00:32

یه جوری حرف زدی که دلم هوایی شد

عزیزم به سلامتی ات فکر کن...
ول کن اراجیفه منو....

ترنم سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 01:37 http://www.nofault.persianblog.ir

دقیقا حس و حال منو گفتی با یه ادبیات شیوا و خوب...منم هدر رو دوس ندارم

چهار- یک به نفع من!

مرسی که حسو حالت مثله منه ...

Nasim سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 06:57

سلام
منتظر بودم تصمیم های سال بعد رو بخونم
ولی نوشته ات خیلی قشنک بود، خوشحالم که انقدر ظریف و دقیق فکر می کنی
این یعنی با تک تک سلول هات زنده ای...
أمان از روزیکه آدم جلو آینه ی خودش وایسه و یادش نیاد چی دوست داره
...
لحظه هات بهاری بانو

راستش هنوز کامل نشده.... هی دارم بالا و پایینش می کنم... تا ببینیم چه شود. می نویسم ایشالا...

ممنون نسیم

مریم گلی سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 08:06

مهربان بانو ! گناه سیگاری شدن بانوانی که این متن رو خوندن و انقدر لذت بردن که سیگاری شدن پای خودته ها !

یا خدا .... الان دقیقا چی کار کنم؟ حذف کنم متنو بره پی کارش ....

محبوب سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 09:32

خیلی خوب بود مهربان... دوست داشتم پستت رو

n سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 12:50

و من حتی از زنگ خوردن موبایل در مکان عمومی متنفرم و همیشه گوشیم سایلنت جوری ک الارم اس ام اس اینا گوشیمم نمیشناسم

افروز سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 13:10

پست خیلی خوبی بود عزیزم بیشتر اوقات توجیهی برای این دوست داشتنا یا نداشتنامون نداریم شاید نباید هم که داشته باشیم

مریم گلی سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 14:02

اوه رو کم کنیه ؟ پس منم که اصلا هدر رو دوست ندارم
اصلا تند تند میبرمش بالا که چشمم بهش نیفته آبجی جون.

محسن باقرلو سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 14:59

نفرستادی ؟!

حمید سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 17:09 http://abrechandzelee.blogsky.com/

سیگار کشیدن زنها، انداختن نان در سطل زباله، بلند صحبت نکردن با موبایل جلوی غریبه ها... خب به نظر من اینایی که مثال زدی بیشتر از اینکه کار ضمیر ناخوداگاه باشه، کار آموزشهای مستقیم و غیرمستقیم خانواده و جامعه و فرهنگمون هست... ناخوداگاه میخوای بیا پیش خودم! آخریش اینکه توو سینما بهمن از یکی که اولین بار بود میدیدمش و کاری به من هم نداشت و یه گوشه وایساده بود انقدر بدم میومد که به زور جلوی خودم رو گرفته بودم که نرم بزنم توو گوشش! - آیکون ناخوداگاه وحشی بی اعصاب!

پروین سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 22:08

لایک به کامنت حمید
اینکه حساب بداومدنها و خوش اومدنهامون برامون روشن باشه خیلی خوبه. خیلی ها اصلاً نمیدونند از یه چیز خاص مثلاً، آیا خوششون میاد یا بدشون میاد. اون سخت میکنه زندگی خودت و اطرافیانت رو
جامعهء ایده آل محمد حسین بد هم نیست ها. حالا ایشون اومده فررررتی برای مثال گفته بریم به خود طرف بگیم ازش بدمون میاد یه کم ترسناکش کرده. میتوینم اعلام کنیم خوشمون نمیاد. اون هم بالاخره عضوی از اون دنیای ایده آله دیگه. نمیاد دم پرمون. بیا بریم. جا نمون

سمیرا چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت 08:36 http://nahavand.persianblog.ir

آره منم همینا رو که تو گفتی هم دوست دارم هم دوست ندارم....مخصوصا سیگار کشیدن خانوما رو تو جمع که جز ژست مسخره ای به نظرم هیچی نیست

محسن باقرلو چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت 11:46

تو که عکس نفرستادی
و توو چالش شرکت نکردی
حالا نظرت دربارهء این هدر چیه ؟!

ترنم چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت 14:24 http://www.nofault.persianblog.ir

با احترام به سلیقه اقای باقرلو ...من این هدر رو هم دوس ندارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد