هفتگ
هفتگ

هفتگ

هفته ایی سه چهارتا تریلی بار پوکه معدنی از تبریز برایمان می آید.طبق برگه باسکول حساب و کتاب می کنیم.امروز بچه ها گفتند به یک ولوو شک کرده اند که وزن خالیش در بار قبلی یازده تن بوده،ولوو ها همه بالای دوازده تن وزن دارند،امروز دوباره همان ماشین داشت بار می آورد.آمد و بار را خالی کرد.برگه را گرفتیم.گفتم برویم باسکول.سوار شدیم.بله درست حدس زده بودیم.ماشین دوازده تن بود.انتظار دعوا و کل کل و بحث قبول نکردن و آسمان ریسمان بافتن داشتیم.راننده اما چیزی نگفت.پنجاه و پنج سالش بود.صبح ساعت هفت راه افتاده بود و شش عصر رسیده بود.پانصد و پنجاه هزار تومن پول کرایه اش بود.اختلاف یک تنی سی هزار تومن بیشترش می کرد.گفت هر چه بگویید حق دارید.خجالت کشیده بود.خیلی.هیچی نگفتیم.خیلی خجالت کشیدیم.حالمان گرفته شد،یک طور بدی شد.

نظرات 23 + ارسال نظر
جعفری نژاد شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 22:28

یک طور بدی شد...

رها شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 22:31

این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است..

مهرداد شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 23:03 http://foogh.blogfa.com/

سیف اله
تو بخشی که قبلا بود کم و بیش نیش می زد
تا مرحله اخراج پیش رفت
به نادونیش اذعان داشت
رسما به دست بوسی افتاد
خیلی خیلی اذیت شدم
به هوای زن و بچه ش بخشیدمش
بعد اون افتاد تو کار مواد
خیلی خراب شد
اوردمش جایی که مستقیما زیر نظر باشه
ترک کرد
می گفت زنم همیشه موقع نماز دعات می کنه
این اواخر
باز کاشف به عمل اومده دست کجی کرده
نمی تونم و نمی خوام حکم اخراجشو بزنم
رسمیه
داره بازنشسته می شه
به یادش می افتم خودمو می خورم
بگذریم
به به چه هوای خوبی

نیمه جدی شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 23:53 http://nimejedi.blogsky.com

به نظرم یکی از بدترین طورهای عالم دیدن شرمندگی و خجالت یک نفرست. بدترینه واقعن لامصب...

تیرداد یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 01:05

من عاشق هایده ام خدا بیامرزدش !!!

تیراژه یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 02:44

فکر کنم این په مقدار تخصصی و فنی بود
یک تن کم یا اضافه بوده و نشانه ی دزدی یا کمفروشی راننده؟ و به رویش نیاوردید ؟ دو سه بار خوندم اما جریان رو متوجه نشدم کلا

زینب یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 05:56

به تیراژه
اگر اشتباه نکنم
یه ماشین ، بار اورده، با بار میرود روی باسکول، مثلا میشود صدتن، بار خالی میشود، دوباره ماشین خالی وزن میشود، یازده تن است، صد منهای یازده مساوی ست با هشتاد و نه، یعنی به ازای هشتاد و نه تن بار، پول میگیرد!یه ماشین ، بار اورده، با بار میرود روی باسکول، مثلا میشود صدتن، بار خالی میشود، دوباره ماشین خالی، وزن میشود، دوازده تن است، صد منهای دوازده تن مساوی ست با هشتاد و هشت، یعنی به ازای هشتاد و هشت تن بار ،پول میگیرد!
دفعه قبل گویا ماشین سبک تر بوده!! حالا چطور ماشین سبک میشود؟ نمیدانم!!

مریم گلی یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 07:25

به زینب !
به به چه توضیح کامل و جامعی دادین
عاااااااالی بود چون راستش منم یخورده گیج شده بودم.

بیوطن یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 07:31

به تیراژه
این احتمال هست مثلا
راننده میرفته روی باسکول بعد چهار چرخ تریلی را در می آورده یه تن کم میشده بعد دوباره چرخ ها را جا مینداخته میرفته پوکه میزده صد تن!!! با یه تن اضافه میشه صد و یه تن=سی تومان پروفیت
یه احتمال دیگه هم هست راننده سوار ماشین میشده میرفته رو باسکول و بعد از رو رکاب می پریده پایین یه تن کم = سی تومن پروفیت فیت....از شمار دو چشم یک تن کم ....وز شمار خرد هزاران بیش ...
ما را نزن آقا طیب...

بیوطن یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 07:34

راستی آقا طیب پوکه معدنی قروه ارزونتر در میاد از مام سفارش بگیر ...
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی...

ساجده یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 08:03 http://www.ayatenoor.blogfa.com

همیشه وقتی آدمایی که مچشون رو میگیریم مظلوم میشن خیلی بده.کاش ی خرده داد و بیداد کنن. کاش حاشا کنن.اینجوری لااقل آدم دلش خنک میشه که مچشونو گرفته.
منم ازین مدلیا دیدم.یکی بود که من نفهمیدم چکارکرده اما مدیر عامل از دستش شاکی بود.وقتی مدیر عاملمون زنگ زد که بیاد شرکت،حالش بد شد.خیلی مظلوم شده بود.البته بنده خدا خیلی هم اشتباهش بزرگ نبود.اما خب...

شادی یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 08:35

به بیوطن:
راننده یک تنی ندیدیم ما........

گنجشک یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 08:40

این دم عیدی کلن غم آدما داره منو داغون میکنه
اون روز چندتا دونه کباب ناقابل گرفتم شام کوفت کنم تو مسیر رسیدن به ماشین انقدر دست فروشای طفلکی که به بسته کباب من زل زده بودن دیدم که واقعا کوفتم شد.یه گدایی هم بهم گفت واسه منم بخر
گند بزنن به این مملکت که خوشی در حد خوردن کباب هم توش به هیشکی نیومده
خیلی ربطی به پستت نداشت ولی منم همینطوری یاد بدبختیا افتادم

شادی یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 08:48

فکر نکنم منظور به وضعیت مالی باشه..چون راننده تریلی یا کامیون جزو اقشار کم درآمد نیستن
فکرکنم منظور اون خجالت و شرمی ست که بعد از مچگیری دست داده !..که خب حداقل ِتاوان تقلب بحساب میاد ولازمه.

بیوطن یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 09:18

به شادی
چرا میشه کار نشد نداره که شوفر و پارکابی را در نظر نگیریم راننده کم یعنی یه تن کم ...

محسن باقرلو یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 13:00

راننده ش هم هیکل عباس بود ؟!

آقا طیب یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 14:13

ای خدا بابا سلفونشو باز کنید.اولن که گاها باسکول ها وزن خالی رو می پرسن جون وزن خالی ماشین که تغییری نمیکنه.....اگر صاحب بار گیر باشه و برگه باسکول خالی ماشین رو هم بخواد.هزار تا راه داره.ساده ترینش شیش تا دونه جدوله که کنار خیابونا ریخته و راننده میذاره تو ماشین میره رو باسکول و بعد خالیش میکنه باز کنار خیابون و میره بار میزنه.

محسن باقرلو یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 16:03

من سلفونشو باز کردم
الان چیکار باید بکنم مسعود ؟!!

رها آفرینش یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 19:57 http://rahadargandomzar.blogsky.com


اینا برای کامنت آقای باقرلو بود...

گلنار یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 20:54

می فهمم و داشتم فکر می کردم اگر خودم در این شرایط بودم چه می کردم .به این رسیدم که حتی با روشن شدن موضوع مبلغ اضافی را به آن آقا پرداخت می کردم احتمالآ بابت روح خودم و معادلات انسانی و خواهش می کردم این اتفاق دوباره تکرار نشه .
فکر می کنم حال خوبی که ایجاد میشه روابط انسانی بهتر و دوستی و همکاری خالصانه تری ست زین پس و مسبب اعتماد و تقابل کاری دلنشینی ست.
اما از باسکول و حساب و کتاب کاری در زمان لازم دست نمی کشیدم بنا به همان حساب حساب است های کاری و دلایلی دیگر.

اگر این اتفاق مایۀ آنی که حدس می زنم شود فکر کنم طور خوبی شد.

تیراژه دوشنبه 25 اسفند 1393 ساعت 02:14

به بی وطن و زینب و آقا طیب
ممنون از توضیحاتتون ، اما من باز هم متوجه نشدم ، شرمنده وقتی نسل اندر نسل کارمندزاده باشی همین میشود ، فقط تا این حد فهمیدم که گویا تقلبی رح داده و شاهد شرمندگی متقلب بودن حس بدی ایجاد کرده ، راننده از سر ناچاری امانتدار خوبی نبوده و یه چیزی کم و زیاد شده ، خدا هیچ کس رو به خاطر نداری و خلاف شرمنده ی خلق نکنه الهی

پروین سه‌شنبه 26 اسفند 1393 ساعت 05:21

بخدا همه میگویند من خیلی باهوشم!!! اما من هم طوری که درست درست قانع شوم نفهمیدم. ولووها همه ۱۲ تن وزن دارند. خوب این هم ۱۲ تن بود دیگر. ۱۳ تن نبود که بگوییم از کنار خیابان جدول جمع کرده و ریخته توی ماشینش که. اصلا دفعهء قبل ولووی ۱۲ تنی را چه جوری ۱۱ تن کرده بوده؟ بعد هم سنگین کند بارش را و بعد خالی کند، (دارم به یک نتیجه هایی میرسم انگار) یعنی باری که برای شما زده کمتر بوده. این از جهت کم فروشی خطاست یا از این جهت که به دلیل سبکی ماشین موقغ حمل بار بنزین کمتر مصرف میکند، برای راننده منفعت نامشروع داشته؟
ما کاری به این مسایل نداریم. میدانیم که اصل حرف شما چیز دیگری بود. اما وقتی این مثالهای پیچیده را میزنید باید خواننده های دیرـگیر ترتان را متقاعد و مجاب کنید!

پروین سه‌شنبه 26 اسفند 1393 ساعت 05:23

ولی اگر فرض را بر این بگذاریم که متوجه مثالتان شده ام، با کامنت گلنار عزیزم موافقم. البته اگر آدم در لحظه حضور ذهن لازم را داشته باشد و بتواند تصمیم فارغ از احساس بگیرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد