ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من هیچوخت آدم معتقدی نبوده ام ، مذهبی که اصلن ... میدانم شعاری تر از این امکان ندارد اما مذهب من انسانیت است تا جایی که بلد باشم و بتوانم البته ... چکیده اش میشود تا حد امکان سلامت و آدم وار زندگی کردن ...
اما وختی دو شب مانده به عید آقای برادر ساعت دوازده شب زنگ را میزند میاید بالا و دو تا بلیط رفت و برگشت مشهد برای صبح و شب اول فروردین میگذارد روی میز ... وختی به هوای یک سفر کوتاه دوازده سیزده ساعتهء زن و شوهری بدون بار و بندیل دستتان را میگذارید توی جیبتان و میروید اما به مشهد که رسیدید در آن شلوغی چن میلیونی که هتل ها و مسافرخانه ها که هیچ ، حتتا زائرسراهای خانگی هم تا خرخره پُرند توسط یک دوست اقامت سه روزه در یک هتل لوکس بصورت رایگان برایتان مهیا میشود ... وختی میخواهید بلیط برگشتتان را کنسل و روزش را جابجا کنید و در کمال تعجب میبینید پرواز برگشت فلان روز جا میدهد ... وختی روز دوم دو تا فیش غذای نذری حرم به دستتان میرسد که می گویند خیلی ها خیلی سال در حسرت چشیدنش هستند ... آنوخت است که با تمام بی اعتقادی ها حس عمیق و لطیف دعوت شدن به آدم دست میدهد ...
بعد آن آدم دعوت شده سرش را می اندازد پایین ، سلانه سلانه میرود توی حرم وسط آن شلوغی میلیونی یک گوشهء دنج پیدا میکند و می نشیند به تماشای آدمها ... انگار که اصلن برای زیارت آن آدمها آمده اینهمه راه ... زیارت آدمهای عمومن روستایی و ضعیف که با تمام دلشان آمده اند آنجا ... عاشقانه و خالص ... همانها که بعد از ورودی کفشهایشان را میگیرند یک دستشان و دلشان را دست دیگرشان و با چشمهای خوش حال و خیس میروند صحن به صحن و رواق به رواق ... همانها که در و دیوار و زمین را می بوسند و نزدیک ضریح که شدند خودشان را میسپرند به موج جمعیت ... همانها که موقع برگشتن عقب عقب میروند و دلشان به رفتن نیست ...
زیباترین حسی بود که میشد از این سفر غیر منتظره استنباط کرد ...
چقدر خوب که دعوت رو حس کردید و چقدر شیرین که بهش دل دادید
اشکم دراومد دوباره... خدا رو شکر... چه سفری بود... و چه خوب که اینجوری بود برامون... خدا رو شکر...
سلام محسن جان
قبلا هم گفتم
وقتی میلیون ها آدم با دل شکسته و نیازمند در یک مکان جمع میشن
انگار دریچه ای به سوی آسمان باز میشه
اونجا حتی آدم هایی که اعتقادی هم نداشته باشند میتونن نوری رو که از بالا به زمین میتابه ببینن
اونجا حس می کنی پچ پچ آروم ته دلت رو خدا بهتر میشنوه
زیارتت قبول
و ممنون بابت اولین پست هفتگ در سال 94
سلام.
سال نو مبادک. زیارت فبول.
و خوشحالم که بالاخره در هفتک پیت جدید برای خواندن آمد.
سالم و پیروز باشید.
دمت گرم چقدر خوب توصیف کردی
عالی بود، عاالی
:)
یعنی توصیف بهتر از این هم میشد!!!
سلام سال نو مبارک مدتهاس میخونمتون از زمانی که وب شخصی داشتین از خوندنتون لذت میبرم امااا کامنتی نیستم این مورد رو که حس عجیبی بهم دس داد گفتم سلامی وعید مبارکی و گفتن اینکه چقدر باورهاتون زیباس (انسانیت)
زیارت قبول:)
عالی بود. برای من مشهدی دور از خونه چقدر خوندنش لذت بخش بود.
قبول باشه...عالی بود...همیشه به سفر و خوش گذرونی
مذهبی نبودن و گاهی شاکی بودن دایمی این آفت را دارد که آدم را سر لج می اندازد. آن وقتست که آدم اگر اهل نقد خودش باشد گاهی شک می کند که واقعا در مرام خودتعریف کرده اش که مثلا وجدان صداقت انسانیت و اینا باشد صادق است با این همه لج و خشم و عصیانش یا نه؟!
(منظورم از مخاطب مجهول آدم اینجا بیشتر خودم است و خودت و هرکسی شبیه این ها .)
اما این که مرامت را نگه داری و لج نکنی و با دعوت خارج از برنامه بروی ... جو گیر نشوی و بگذاری جریانی که تو را راه انداخته ببردت و توی آن حال و هوا غوطه ات بدهد کمی و هوایش را بیطرف و سبک فرو دهی و بدون قضاوت و بدون گیر و گورهای فلسفس منطقی ات نفس بکشی لذت ببری سکوت کنی و تماشا .... حتی غذای نذری حرم را هم میل کنی و به شکم و جیب های گشاد پشتش فکر نکنی .... خب این ها خوب است .
لازم است ... آرامش بخش است ... و از همه کس بر نمی آید.
داشتن این خاصیت هم نوعی موهبت است .
برای من گرچه مثل ورزش و فداکاری می ماند .. که هر چند سال یکبارش حال می دهد !
تا قبل ازدواج هر سال می رفتم اما الان بیشتر از سه ساله که نشده یا شاید به تعبیر شما دعوت نشدم
پستتون عالی بود
زیارت قبول
سلام...زیارتتون قبول
البته زیارتتون قبوله چون با دعوت خودش رفتین
مطمئنم این دعوت ناشی از همان مذهب خاص خودتونه(انسانیت)
چقدر غبطه خوردم به شما و همسر گرامیتون
دارم به آدم هایی فکر می کنم که آرزوشون بودن در اون صحن و سراست
دیدن اون بارگاه به چشم
نفس کشیدن هوای حرم
اما هیچ وقت نمی تونن برن.......
ای خدا فوق العاده بووود دلم لرزید محسن خان امام رضا ، مشهد فوق العادست نمیدونم چی بگم فقط بهترین هارو براتون میخوام دلتون آروم :-) خیلیی پست لذت بخش و دل نشینی بوود ازتون خیلی ممنونم:-) عیدتونم خیلی خیلی مبارک باشه انشااللله پر از سلامتی و آ، امش و شادی و قطعا سالی که با این اتفاق های خوب شروع میشه تا ته تهش بی نظیره سالی که نکوست از بهارش پیداستتت دیگه :-D خداروشکر خدارو صد هزار مرتبه شکر 3
تابستون که با دل لرزون رو به ضریح آخرین سلامو گفتم، هی بغض کردم.. گفتم آقا، رفت تا دو سال دیگه که دوباره بیام پیشتون.
امسال عید قرار بود برم جنوب. هی دلم هوس حرم می کرد اما..
یه هفته ای بلیطو اینا جور شد و امسالم سال تحویل مشهد بودیم..
1 ساعت پیش حرم بودم. گفتم آقا، از من خداحافظ.. اما شما طلب کن تابستونم بیایم دیدنتون.
زیارت قبول
تابستون که با دل لرزون رو به ضریح آخرین سلامو گفتم، هی بغض کردم.. گفتم آقا، رفت تا دو سال دیگه که دوباره بیام پیشتون.
امسال عید قرار بود برم جنوب. هی دلم هوس حرم می کرد اما..
یه هفته ای بلیطو اینا جور شد و امسالم سال تحویل مشهد بودیم..
1 ساعت پیش حرم بودم. گفتم آقا، از من خداحافظ.. اما شما طلب کن تابستونم بیایم دیدنتون.
زیارت قبول
سلام
زیارت قبول...
چه قشنگ دعوت شدین. خوش به سعادتتون
ان شاء الله نمک گیر سفره کرامتشون بشید و لحظه ای از نظر لطفشون بی نصیب نمونید...
+ای جانم! قربون امام مهربونم برم
++ مطالب شما رو نمی خوندم اما اینکه اتفاقی خوندم هم، نظر لطف آقا بود به من! لطفا حلالم کنید اگر تو ذهنم پیش داوری نادرستی داشتم در مورد شما...
فوق العاده بود
زیارت قبول
سلام مشــــــــــــــــــــــدی !
سال نو مبارک ، زیارت قبول :)
هر شب تنهایی
سلام.
سال نو مبارک
من عاشق اینجور دعوتام.
آدم پر از حس خوب میشه.
پر از مهربونی میشه آدم
سرشار میشه و دلش میخواد با همه سهیم بشه این حس خوب رو.
...