هفتگ
هفتگ

هفتگ

چی شد که همچی شد ؟!

بنظر شما وبلاگ چی شد که  همچی شد ؟! چرا تقریبن مُرد از بس که جان ندارد ؟! به هفتگ که فک میکنم انگار شیش تا بلاگر شیش تا پیکان فرسوده را با یک پراید عوض کرده باشند ! انگار شیش تا جوی آبی که یک زمانی هر کدام برای آبیاری یک مزرعهء بزرگ کافی بوده اما به مرور زمان دچار کم آبی و تقریبن خشک شده را هدایت کرده باشیم توی یک جوی بلکه زور شیش تاشان روو هم اندازهء یکی از قبلی ها بشود ! البته طبیعیست که بعد از ظهور سی دی و دی وی دی دیگر کسی نوار کاست گوش نکند اما میخواهم بدانم از نظر شمای مخاطب هفتگ که هنوز گاهی در این حال و هوا نفس می کشید چه عواملی باعث کم رونق شدن تدریجی کار و کاسبی بلاگستان و بلاگر جماعت شد ؟

نظرات 26 + ارسال نظر
زینب سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 23:30

دقت کردین تا حالا چندین بار این موضوع رو مطرح کردین؟!
چه اون زمانی قصد خداحافظی با وبلاگ تون رو کردین، چندین پست دیگه تو فیس و اینستا و حتی همینجا!!!
من هنوز هم وبلاگ رو دوست دارم و پیگیرم ، کلا حس خوبی نسبت به به زبان آوردن چندین و چندبار بی رونقی بلاگستان ندارم!!
بحث وقتی خوبه که نتیجه بگیره، قسم میخورم اگر کامنت های این پست باعث بشه محسن باقرلو به وبلاگ ش برگرده من تا صبح علی الطلوع بحث میکنم

محسن باقرلو سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 23:34

جددن ؟!
من حافظه م ماهی قرمزه !
یادم نمیاد قبلن پرسیده باشم !

محسن باقرلو سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 23:37

منم حس خوبی ندارم
اما نه نسبت به به زبون آووردنش !
بنظرم باید پذیرفت دوره ش گذشته
دلایل متعددی هم داره که طبیعتن
بعضیاشو می دونم و بقیه شم
دوس دارم بقیه بگن

magam سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 23:44 http://magam-khaton.blogsky.com

اول که فیسبوک بعدهم وایبر و واتس اپ و لاین و تانگو...
به نظر شما جانی برای وبلاگ نویسی مونه؟!!

ارش پیرزاده چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 00:09

دلیلش که پر واضح شبکه های اجتماعی ولی من از اون پیرمردها می شم که روی صندلی سر در یه شهر متروک نشسته

مهربان چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 00:32

به نظر من اسمارت فون و شبکه های اجتماعی موبایلی....
فیس بوک هم مثله سابق نیست به خیالم... نظرات بچه ها رو که بخونم بیشتر توضیح می دم.... فردا ایشالا...

بابک اسحاقی چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 00:46

من هم مثل سایر دوستان دلیلش رو شبکه های اجتماعی مخصوصا موبایلی می دونم اما مقایسه سی دی و دی وی دی با کاست رو قبول ندارم .
شاید بیشتر شبیه به مقایسه کتاب های دیجیتال باشه با کتاب و روزنامه کاغذی
یا شاید شبیه مقایسه رادیو با تلوزیون و ماهواره
یه زمانی خیلی از مردم تلوزیون نداشتند یا اگر بود دو تا شبکه نداشت . همه برنامه های رادیو و همون چند ساعت تلوزیون رو تماشا می کردند و حالا خیلی کمتر کسی سراغ رادیو میره
ولی طرفداران رادیو هنوز هم دنبالش هستند
شاید خیلی تعدادشون کم بشه ولی هیچوقت به صفر نمیرسن

پروین چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 05:42

من در این زمینه صاحب نظر نیستم و دلیل این مساله را نمیدانم. اما انقدر میدانم که دلم خیلی خیلی برای زمان شکوفایی وبلاگها تنگ است.

رها آفرینش چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 07:00 http://rahadargandomzar.blogsky.com

غیر از تمام نظراتی که دوستان نوشتن و همه هم قابل قبولند،یه چیز دیگه هم به نظرم اومد...
اون وقتی که وبلاگ تازه بود،خیل عظیمی از نویسنده ها و شاعرها شروع به وبلاگ نویسی کردند،دانشجوها همینطور و بعد افرادی که کلا نوشتن رو دوست داشتند...یواش یواش این دایره بزرگتر شد،خیلی از خانومها از زندگی هاشون،خیلی از مادرها برای بچه هاشون، و کم کم کار بالا گرفت و وبلاگستان شلوغ و شلوغتر شد...
ولی بعد یواش یواش مثل همه ی چیزهای دیگه تبش فروکش کرد،اونهایی که عشق به نویسندگی داشتند،موندن و اونهایی که فقط چون یه وبلاگ داشتند مینوشتند،دیگه ننوشتند...
آمدن فیسبوک و بقیه ی شبکه ها هم یکسری رو پروند و یا کمرنگ تر کرد و...به اینجا رسیدیم که الان هستیم...

مریم چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 08:11

بنظر من هر چیزی یه دوره خاصی داره، مثه همه راه های ارتباطی ک هنوزم وقتی یادشون میفتیم دلمون قنج میره براشون، مثه صدای BUZZ، مثه صدای پیام یاهو مسنجر، مثه چک کردن کامنتامون تو وبلاگ، مثه نظر گذاشتنامون واسه دوستای مجازیمون، و ...
شرایط زندگیمون روز ب روز بیشتر ایجاب میکنه ک فقط بدویم، وقتیم کسی فقط در حاله دویدن باشه بنظرتون وقت میکنه هم قدیمیا رو نگه داره هم جدیدارو؟؟؟

... چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 08:52

بیحوصلگی و راحت طلبی ِعمومی !

شرایط روحی -روانی حرف اول رو میزنه !

ری را چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 09:46 http://narenjestaan.persianblog.ir

شایدم دیگه کسی حوصله ی خوندن متنهای بیشتر از دو سه خط رو نداره

عاطی چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 10:03 http://www-blogfa.blogsky.com

هر دلیلی که داشته باشد،خر است:دی

خواننده چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 10:13

وایبر اقا..وایبر..
ایضا لاین و واتس آپ و هایک و امثالهم...

البته همینها هم دوره ای داره و تبش فروکش می کنه

رزی چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 10:40

در کنار هزارو یک دلیل،فکر می کنم شاید آدما کم حوصله شدن و به همین علت جذب نوشته های کوتاه در شبکه های اجتماعی شدن
حکایت همون نتیجه گیری سریع در سایه بیش فعالی اجتماعیه
زود به هدف رسیدن، زود پولدار شدن، زود رسیدن، زود خوندن و زود خندیدن و زود...

سمیرا چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 10:51

همش به خاطر تنبلیه..یه روزی حاضر بودیم دوساعت توصف اینترنت ذغالی خوابگاه بمونیم که وصل بشیم به دنیای بیکران مجازی و بخوانیم و بنویسیم ولی حالا ملت ترجیح میدن دراز بکشن و گوشی به دست فقط مطالب تکراری و کپی پیستی بقیه رو لایک کنن! وبلاگ برای اونایی که عاشق نوشتنند هنوزم تموم نشده..خیلیا هنوزم با شوق می نویسن و خسته نمیشن..من ممکنه برای هر پستی ده تا کامنتم نداشته باشم ولی خودم نوشتنو دوست دارم...وایبر و فیس بوک و ...جلوی پرواز ذهنو میگیره همه رو مختصر و کپی کن بار میاره..باید خودمون بخوایم که وبلاگا دوباره رونق بگیره

جعفری نژاد چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 11:53

کار، کار انگلیسی هاست. چش ندارن خوشی این ملت رو ببینن پدر سوخته ها

حکایت وبلاگ بعد از فیسبوک ولاین و وایبر همون حکایت آشنا و تکراریه نامه نگاری بعد از سیم کشی تلفنه حاج آقا. رکود نامه نگاری ناگزیره! به خاطر تاخیر، به خاطر ضعف در نشان دادن احساس، به خاطر سهولت شماره گرفتن و دشواری ِ قلمی کردن حرف های دل...
اما خب نامه نوشتن یه صفایی داره که هنوز بعضیا درگیرشن. ما همون بعضیا هستیم. آخرین بازماندگان اهالی احساس

هاله چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 14:25

ولى من که خوندن پست هاى وبلاگیه شما رو شونصد برابر بیشتر از دیدن عکس هاى اینستاتون دوس دارم :| حتى اگه وبلاگ مرده باشه :|

محسن باقرلو چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 15:20

بابا من که توو فیسبوک هر شب می نویسم که !

زهرا.ش چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 16:32 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

من آخر متوجه نشدم آقای باقر لو،شما که اینقدر مشتاق بحث های کامنتدونی هستین،چرا چندتا از پستاتون تو هفتگ کامنتدونیش بسته بود؟
شاید اگر وبلاگ خودتون بود به خودم این اجازه رو نمی دادم که همچین حرفی بزنم به هر حال وبلاگ شخصیه و شاید نویسنده نظر دیگران رو نخواد!ولی جو این وبلاگ،همکاری هاتون،و همفکری خواننده ها،جوریه که بستن قسمت نظرات،خیلی توهین امیز بنظر می رسه و باید بگم که،کلنگ کم رونق شدن هفتگ از همون موقع زده شد!و با اینکه این بدعت!!! از طرف خودتون بود و من فکر می کردم که شما به رونق هفتگ اهمیت چندانی نمی دین،اما با پست چای شیرین کلا گیج شدم!که شما دقیقا می خواین این وبلاگ چه روندی داشته باشه؟
این از هفتگ به طور اختصاصی!
در کل باید بگم بلاگستان مثل شرکت پسته!
پست چی ها خیلی وقته که دیگه هیچ نامه ای رو از یک عاشق غریب به معشوقش،از یک دختر که با شوهرش تو یه شهر دور زندگی می کنه به مادرش،و از یک دوست به دوست دور افتاده ش،نمی رسونن!
و مطئن هستم در آغاز امپراطوری ایمیل و....پست چی هایی بودن که مثل ما،دور هم بشینن و به این فکر کنن چطور می شه رونق رو به کاروشن برگردونن!
دوره وبلاگ نویسی دیگه تموم شده کلا!
ولی....
حمایت می کنیم از بلاگرهایی که تو این جام جهانی توییتر و فیس بوک و اینستاگرام،همچنان وبلاگ می نویسن!

محسن باقرلو چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 16:50

بستن کامنت دونی داستانش مفصله
یه شب همینجا شاید نوشتم مفصل ...

محسن باقرلو چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 17:06

ضمنن منظور من رونق وبلاگ نویسی به طور کلی بود نه هفتگ چون اینجا با میانگین روزی هفتصد الی هزار بازدید به نظرم توو این اوضاع بلاگستان خیلی ام رونق خوبی داره

الهام پنج‌شنبه 20 فروردین 1394 ساعت 01:46 http://elham7709.blogsky.com

من که نوشتن رو دوست دارم و بهم آرامش و اعتماد میده، همین طور خوندن و کشف افکار و نزدیک شدن به ذهن یه نویسنده دیگه.
برام مهم نیست وبلاگی که میخونم رونق داره یا نه. وبلاگهایی رو میخونم که انگار صد سال تنهایی و متروک بودن رو میگذرونن ولی هنوز برای دلشون مینویسن.
درسته که لذت لمس قلم و بوی کاغذ رو نداره ولی هنوز حس نوشتن جاریه.
وبلاگهایی هم بودن که تو اوج برو بیا یهو تعطیل کردن. به دلایل شخصی یا اختلاف نظر با دیگران یا شاید کشف شدن توسط آشنایان یا عدم تحمل نظر مخالف.
به هر حال ما آدمهای کم صبری شدیم. طاقت خوندن متنهای زیاد، درک احساس نویسنده و خیلی چیزهای دیگه رو نداریم...

رها- مشق سکوت پنج‌شنبه 20 فروردین 1394 ساعت 14:26 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

منم فکر میکنم یکی از دلایلش همین شبکه های اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی باشه. وقتی چندنفری که توخونه هستن، حوصله حرف زدن با هم رو ندارن و سرشون تو گوشی خودشونه، دیگه تو محیط مجازی که اصلا از این وقتا نمیذارن.
از یه طرفم اونقدر به لایک کردن مطالب عادت کردیم که دیگه حوصله اینو نداریم که چیزایی که میخونیم در موردش اظهار نظر کنیم، فکر کنیم، یا کامنت بذاریم. و همین روندم خودش انگیزه برای نوشتن وبلاگ نویسا رو کمتر میکنه.

آوا چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394 ساعت 01:55

نمیدونم واسه من فقط اینجوریه یا
واسه همه وبلاگخون/نویس ها
هم همینه که:وبلاگ هنوزیه
جایی پرازحسهای ناب وبکر
ودست نخورده..پرازحس
های شیرین و تلخ..پراز
هیجانات ِقشنگه.یکی
مث من شایدکامنت
گذاریش کم شد.اما
وبلاگخونیش نه....
دوس دارم برگرده
به همون زمانای
اوجش...ما آدما
که هموناییــــم
پس چـــــــــی
عوضش کرد!

یاحق...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد