هفتگ
هفتگ

هفتگ

ای کسانی که ایمان اورده ایید بیاید چار زانو بشینید دور اتیش تا برای هم از درس ها و حکمت های بزرگ زندگیمان بگوییم باشد که چراغ راه ایندگان باشد.

درس اول زندگی من دم را غنیمت شمردن و در لحظه زندگی کردن است.شرح ندارد .در این حد که الان بریم شمال صبح برگردیم؟بریم.

درس  یا حکمت دوم زندگی من اینه که حاکم دله ،یعنی کللن سر عقل گرد می باشه و در تمام تصمیم گیری هام به راه و تصمیم دلم عمل می کنم .

حکمت سوم یه سواله دو بخشیه که جوابش تکلیف بسیاری از تصمیم گیری هام رو معلوم می کنه : می ارزه؟ حال می ده؟ مثال باید برم کلاس زبان،حال می ده ؟نه پس بیخیال.باید برم حال فلان همکار رو بگیرم ارزششو داره نه ،پس بیخیال. با یه ترمز می تونم حال راننده ی عقبی که دستش رو گذاشته روی بوق رو بگیرم،ارزششو داره؟نه ،پس بیخیال.کتونی نایک چشممو گرفته اما به خاطر برند بودن قیمتش دوبرابره . من کتونی خوب می خوام یا کتونی مارک؟ خوب،پس ارزششو نداره و بیخیال. این طرز سوال به من کمک می کنه که مسائل رو به طور مجرد بررسی کنم و جو گیر نشم و خیلی کمک کننده هست .

دوست دارم از حکمت ها و جملات  سرنوشت ساز و تعیین کننده ی زندگیتون بگید.کامنتینگ این وبلاگ برای من مثل گنج می مونه.

نظرات 22 + ارسال نظر
مهتا یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 00:03

آیا ارزشش رو داره خودتو واسه حرفایی که بهت میزنن و میدونی این حرفا بی آنکه فکر پشتش باشه به زبون میارن یا سر مسایل دیگه عمدا اینجوری میگن که حالتو بگیرن خودتو ناراحت کنی و انقدر بهش فکر کنی که کینه بشه و روحت درگیر بشه؟من که راحت میگذرم و اهمیت نمیدم.خیلی تمرین کردم خیللیییی.
اینکه لجبازی نکنیم سرچیزی که میدونیم عاقبتش خوب نیست وفقط برای اثبات قدرت یا تو دهنی زدن به یه شخص لجبازی میکنیم و بعد ما سرخورده میشیم و بقیه میخندن به ما

ارش پیرزاده یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 00:35

اقا در سوال باید برم کلاس زبان ؟ از کجا می فهمی که کدوم از بخش های سوال از خودت بپرسی ؟
مثلا باید برم کلاس زبان می تونی از خودت بپرسی حال میده ؟ می تونی هم از خودت بپرسی می ارزه ؟ یا گرفتن حال هم کار هم می تونی بپرسی حال میده ؟ می تونی بپرسی می ارزه

نمدونم ارش جان،ناخود اگاه سوال انتخاب میشه انگار اما یکی دو ماهه که به این رسیدم که بد نیست امسال یه چند ماه کلاس برم اما یه حسی میگه حال نمیده حالا این هفته قرار شده یه جلسه امتحانی برم ببینم حال می ده یا نه باید بشینم توی خونه خودم بخونم.

صدف یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 00:37

سلام
من هم معمولا اینطوری به موضوعات نگاه میکنم
در مورد چیزهای نگران کننده ناامیدی ها و مسائل ازین دست هم اینطوری با خودم حرف میزنم:
مثلا ماشینو کوبوندم جایی داغون شده ناراحتم عصبی ام شبش تو خونه به خودم:الان چه حسی داری؟ این حس تا کی پایداره؟1 ماه دیگه چی؟ اصن 1 سال دیگه 5 سال دیگه این تصادفه یادت میمونه؟
اصن دیگه مهمه حسش یا پولش که رفته؟
قبلا مگه فلان اتفاق افتاد الان یادته؟
کلا این سوال" 5 سال دیگه چی؟" همیشه کمکم کرده با خیلی چیزا کنار بیام
تا نظرات دیگر خدا یارو نگهدارتون

ارش پیرزاده یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 01:27

من الان فکر کردم و با خودم و به این نتیجه راجع تو رسیدم اون مواقع که حال نمی ده تواز خودت می پرسی می ارزه یا نه یعنی حال کردن المان شاخص حرف ( دل ) با ارزیدن که المان شاخص عقله برحسب قانون دومت مقدمه
که البته فکر کنم نه تنها تو بلکه همه اینطورین ـ......
البته یه عده کلا با این که بعضی چیزها خیلی حال میده ولی باز به حرف عقلشون گوش میدن و دائما می سنجند همه چیزو ....که افراد در اکثر موارد ترسو اند نه دور اندیش ....

سارا یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 07:55

من همیشه میگم بیخیال ..مثلا امروز باید کارو تحویل میدادم ولی نرسوندم بعد یه لحظه استرس میگیرم که حالا به رئیسم چی بگم دوباره همون لحظه میگم بیخیال حالا مگه چطور میشه؟ولی درمورد کلاسها نه متاسفانه هرچی هم بگم بیخیال تهش میگم که خب مجبوری میفهمی؟درمورد حرف دل موافقم در اکثر موارد من هم تابع دلم هستم ..

شمسی خانم یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 08:17

من معمولا چون دنبال آرامش هستم و تا جایی که بتونم میخوام از تنش و اضطراب دور باشم تصمیم ها رو با در نظر گرفتن این اصل میگیرم که این کار تهش به من آرامش میده یا نه؟ ارزش تحمل سختی و تغییری که باعث میشه رو داره یا نه؟

دل آرام یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 10:20 http://delaramam.blogsky.com

"که چی بشه؟" این جمله ایه که خیلی برای من پر استفاده است. خیلی اوقات که بین دو راهی موندم این جمله رو از خودم پرسیدم.
یه مثال ساده: مثلا برای مهمونها میخوام یه غذای پر دردسر و جدید درست کنم. بعد به خودم میگم که چی بشه؟ که پز بدی یا که بهشون احترام ویژه گذاشته باشی؟ اگه اولی باشه بیخیالش میشم میگم ولش کن اما اگه جواب دوم رو بگیرم میگم گور بابای سختیش و اقدام میکنم.

گنجشک یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 11:44

هرچی میخواستم بگم اومدم دیدم تو کامنتا هست.مثل بیخیال و که چی بشه.گور باباشو و سگ خوردو کسی گفت؟
ولی الان مثلا در مورد زبان من نمیتونم بگم حال میده یا نه حس میکنم همیشه یه ضرورت بوده که عقب انداختمش نمیتونم به حرف تنبلی دلم گوش بدم دارم خودمو مجبور میکنم بخونم
ولی کلن ای باباااااااا بیخیال

مریم انصاری یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 14:55

وقتی دچار ذهن خوانی یا حتّی قضاوت در مورد اشخاص میشم:

1. من -به عنوان یک انسان- همون قدرتهایی رو دارم که دیگران دارند.

دیگران هرگز قدرت خواندن ذهن من و اون چیزی که بهش فکر می کنم رو ندارند>>>> من، قدرت خواندن ذهن دیگران رو ندارم.

نتیجه: فکرم اشتباهه.


2. برای این فکری که می کنم، چه شواهد «محکمه پسند»ی دارم؟

لیست شواهدِ تأیید کننده ی فکرم: ......

لیست شواهد ردکننده ی فکرم: ........

محسن باقرلو یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 14:59

1- ولش کن بابا
2- کی حالشو داره
3- گور باباش
4- به فلانم
5- دیگه دیر شده
6- تموم شد رفت
7- بدتر نشه صلوات
8- من مـــــــــــــی دونم
9- سگ ....ه توو این وضع
10- همممیشه همینه
.
.
.
و الی آخر !
به اینا میگن : حکمت ناشادان !!!

محسن باقرلو یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 15:00

شرمنده که گنجتو خراب کردم !
الان که دوباره خوندم دیدم چه آدم داغونی ام !!

مسعود یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 15:32

واقعن محسن از بیرون ادم شاد و سرخوش و بیخیالی به نظر می رسی اما من که از داخل میشناسمت تایید میکنم حکمتتو .ادامه بده هر کدوم از این حکمتها تنهایی قابلیت به فنا دادن یه زندگی رو دارن مخصوصن اون دیگه دیر شده....

محسن باقرلو یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 15:51

از داخل یعنی دقیقن از کجا ؟!

زهرا.ش یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 16:22 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

آخه این روش شما که مبنای تمام تردید ها و دودلی هاست
حرف دلتون رو گوش می دید یا عقلتون رو آخر سر؟
خوب دل آدم کفش مارک می خواد و پز دادن رو دوست داره،ولی عقله که کیفیت رو ترجیح می ده!

نیمه جدی یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 17:34

مواقعی که از دیرو زود شدن یه کاری قلبم میخواد بیاد تو دهنم بلافاصله باخودم میگم این همه نگرانی دلیل نداره وقتی همه چی میگذره و تبدیل میشه به یه خاطره.مثل همه ی روزای تلخ و شیرینی که رسیدن و رفتن اینم میره .پس بهتره خاطره ی خاطر جرده برای خودم نسازم. دولیوان آب میخورم و هفت تا نفس عمیق میکشم. جواب میده اساسی.
وقتی یه کمبود مادی یا غیر مادی اساسی اذیتم می کنه میگم هیچ وقت همه چی با هم جور نمیاد یا به قول کتاب شازده کوچولو همیشه یه جای کار می لنگه . خاصیت دنیا همینه و غنچه ی دنیا برای هیشکی گل نمیشه. از کجا معلوم این لنگی تموم بشه گرفتار بدترش نشم؟ در نتیجه راحت تر باهاش کنار میام .
++شما نوشته هات خودش مثل گنجه.

مهربان یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 18:01

یه چند تایی از سوال های محسن متاسفانه واسه منم پرکاربردند.....
و از همه بیشتر ' که چی بشه '؟
ولی خب وقتایی هم بوده که بدون هیچ فکر کردن و شک و تردیدی کاری که دوست داشتم رو انجام دادم.

بیوطن یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 18:53

برای سالار لوطی ها آقا طیب خودم که این روزا رفته تو کنج عزلت کتابخواری از کتاب قیدار چن جمله مینویسم که خودم قبول دارمشون ...
تو کار قیدار پشیمانی راه ندارد . قیدار هیچ وقت پشیمان نمیشود...من همیشه به تصمیم اول ، احترام میگذارم . تصمیم اولی که به ذهنت میزند ، با همه ی جان گرفته میشود . تصمیم دوم ، با عقل ، و تصمیم سوم با ترس ... از تصمیم اول که رد شدی ، باقی اش مزه ای ندارد...

آدمی که یک بار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد مطمئن تر است از آدمی که تا بحال پاش نلغزیده .. این حرف سنگین است .. خطا نکرده تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند در آمد فلزش معلوم می شود،‌اما فلز خطا کرده رو است. روشن است. مثل این کف دست. کج و معوج خطش پیداست. از آدم بی خطا می ترسم، از آدم دو خطا دوری میکنم، اما پای آدم تک خطا می ایستم

همین جوری آدمی زاد باد میکند ! هر وقت دیدی بردندت بالا و دارند بادت میکنند ، بدان که روزگار از دست آویزان ت کرده است به قناره که پوست ت را بکند ...

گل گیر هایت سفید شد ولی آخرش نفهمیدی که همه ی حساب عالم ، همان جوان مردی است ... باقی ش سی چل کیلو گوشت و دنبه است .

از زیارت نامه ارباب و سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم این جور بر می آید که پروردگار عالمیان رفیق بازها را بیشتر دوست دارد ... قدر هم را بدانید .

خوش نامی قدم اول است ... از خوش نامی به بد نامی رسیدن ، قدم بعدی بود ... قدم آخر ، گم نامی است ... طوبا للغرباء !

در آخر هم
روز خوش طیب خان ، تن درستی حضار ، نابودی کفار ، بشمار !

گلنار یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 19:47

این سوال دل و عقل مثل علم بهتر است یا ثروت است به نظرم.(برای کی؟کی؟کجا؟چند وقت؟)

نتیجۀ تصمیم مهمتر از اینست که تصمیم دلی ست یا عقلی یا هیچکدام(شیر و خط انداختن) یا مخلوط.
بیگانۀ آلبرکامو باشد یا یکی از سه برادر کارامازوف.

اگر عظمت و عمق تجربه به یک خط حکمت می شد که تبدیل بشه ملت پول می دادند پنج تا حکمت می خریدند تا سختی نکشند ای بزرگ چراغ دار راه آینده گان.

رها- مشق سکوت یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 23:12 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

یکی از بزرگترین چیزهایی که تو زندگیم بهم کمک کرد اینه که قبل هرکاری، هر حرفی، هر تصمیمی و ... شده حتی چند ثانیه سکوت کنم و فکر کنم. به جای درجا حرف زدن، و عکس العمل نشون دادن، به خودم یه فرصت کوچیک بدم برای فکر کردن
یکی دیگه هم اینه که به ندای درونم فکر کنم، همون چیزی که خودتون گفتین، به حرف دلم فکر کنم. معنی به حرف دل فکر کردن این نیست که احساسی یا هیجانی تصمیم بگیرم، معنیش شنیدن صدایی که از درون آدم میاد و بهش میگه خوب و بدش چیه. فکرکنم هرمان هسه این مفهوم رو خیلی کاملترگفته:
همیشه جستجوگر بودم و هستم، اما دیگر در ستاره ها و کتاب ها دنبال چیزی نمی گردم. اکنون بیشتر دنبال صدایی هستم که از وجودم برمی آید.

پروین دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 08:03

من هم مل دوستمان صدف، در مقابله با مشکلات به سوال: ۵ سال بعد حسم در اینمورد چه خواهد بود، خیلی روی میاورم. فکر کنم سالها پیش در یکی از برنامه های اپرا شنیدمش و بعد از آن سعی میکنم بهش عمل کنم.
در مورد تصمیم هایم برای شروع به کاری هم سعی میکنم ببینم آیا همت و وقت و انگیزهء تمام کردن و نیمه کاره رها نکردنش را دارم یا نه که بنظرم خیلی وقتها هم این روشم سرپوشی بوده برای تنبلی ام و اینکه وجههء خودم را پیش خودم حفظ کنم که چرا ارادهء کافی برای شروع و به پایان رساندن کاری را نداشته ام.

باغبان دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 09:26 http://Www.laleabbasi.blogfa.com

میدونم از رو تنبلیه و اینکه خوشم نمیاد استرس تجربه کنم ولی خب کاملن غیرارادی هر ناکامی که پیش میاد خیلی راحت میگم قمست نبوده و تازه یه لبخند رضایت هم که چه بلایی از سرم رفع شد میشینه کنج لبم.

باغبان دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 09:29 http://Www.laleabbasi.blogfa.com

*قسمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد