هفتگ
هفتگ

هفتگ

چشم به راه طوفان نشسته ام

یک عالمه لیست روی قفسه ی کتابها .... لیست کارهایی که باید این چند روزه انجام شوند... لیست عدد های هر روزه که قندم را نشان میدهند.....لیست خرید خانه... لیست وسایلی که باید آماده کنم.... تا طوفان خیلی زمان ندارم....

می گویم طوفان چون می خواهم فرض کنم که خیلی خیلی سخت است یک نفر به خانواده اضافه شود ... می خواهم سخت ترین حالت را فرض کنم تا ذوق کنم اگر آنقدرها هم سخت نبود و جا نخورم اگر خیلی خیلی سخت بود .... خلاصه خودم را برای یک نبرد آماده کرده ام... لباس رزم پوشیده ام برای مبارزه با تمام آنها که این روزها یک نگاه به من می اندازند و یک نگاه به مانی می گویند:دخترجون می خوای چیکار کنی؟/ سختت نیست؟/ میزاشتی چند سال دیگه!/ کی می یاد کمکت؟/  دیگه گوشم پر شده از این سوال ها... از این ترحم های الکی و به درد نخور... از این پیش داوری ها.... آقا قبول ... سخته .... ولی سختیش صفر تا صد مال خودمه.... همه اش مال خودمه.... می خواهم جلوی تمامشان نیشم را تا بناگوش باز کنم و بگویم همه چی خوب پیش می رود !

دوسال پیش این مدلی نبودم.... از خیلی ها توقع کمک داشتم... توقع های بیجا شاید.... از نزدیک ترها توقع داشتم من و پسرم را حلوا حلوا کنند و بگذارند روی سرشان... بیایند بروند... کمکم کنند.... از دورترها توقع داشتم دیدن بچه بیایند.... تماس بگیرند .... حال بپرسند... ولی امروز یک شکل دیگری فکر می کنم... از هیچ کس هیچ توقعی ندارم چون حس می کنم در این دوسال اندازه بیست سال بزرگ شده ام... فرق کرده ام چون آدم ها را در روزهای سخت تر و بدتری دیدم و شناختم.... 

حالا در همین اردیبهشت ماه که ماه تولدم هم هست می خواهم قوی باشم.... تصمیم گرفته ام آه و ناله در کارم نباشد... من در اردیبهشت ماه امسال واقعا متولد می شوم.... یک تولد واقعی با افکاری جدید و یک عالمه امید به روزهای آینده....

تمام تلاشم را می کنم که مادر خوبی باشم.... خیلی از قبلم دور نشوم و در مادری گم و گور نکنم خودم را ....هرزگاهی فیلم هم نگاه کنم.... کتاب هم بخوانم .... اتاق خبر ، Mr Selfridge ، دیدبان ، هفت و نصفه نود را باز هم تماشا کنم.... موزیک های جدید را دانلود کنم و روی دسکتاپ بریزم.... و آخر شب ها نیم ساعتی با گوشی توی فضای مجازی بچرخم... البته یک گوشی خوب هم بخرم، گوشیم یه کم قاطی کرده.... در همین حد .... خیلی هم سخت نیست به گمانم (به جز قسمت خرید گوشی! )

پی نوشت یک : تولد تمام اردیبهشتی از یکم تا سی ام مبارک... شاد باشید دوستان

پی نوشت دوم:  به امید قهرمانی تراکتور

فعلا خدانگهدار ....


نظرات 36 + ارسال نظر
مجید دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 23:15

بسم الله النور...
اول تولدتون مبارک مهربان خانم.
دوم عالی بود.
سوم مرحبا به این تفکر مادرانه
چهارم اینکه حتما پیروزی از آن شماست
پنجم اینکه خیلی کیف کردم از این همه تغییرات مثبت
ششم اینکه خدا برای هیچ شانه ای بار بیشتر از توان قرار نمیده.

فرشته دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 23:19 http://houdsa.blogfa.com

توقع...منم زیاد توقع داشتم یه روزایی...حتی از دوستای مجازیم...اما گذشت زمان بهم نشون داد که آدمها از اون چیزی که فکر میکنم خیلی دورترند...
به حرف هیچکس گوش نکن مهربان...بهترین کارو کردی...
به سلامتی به دنیا بیاد ایشالا..امیدوارم همه چی خیلی بهتر از اونی باشه که فکرشو میکنی و میدونم که اینطور میشه...

تولدتم مبارک عزیزم...

به امید دیدار...

دل آرام دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 23:22 http://delaramam.blogsky.com

تو میتونی من میدونممممم
موفق باشیییییییی و پر انرژیییییییییی
یک عالمه آرزوی خوب برای تو و خانواده ماهت

رها آفرینش دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 23:22 http://rahadargandomzar.blogsky.com

موفق باشی عزیز، چه لذت بی پایانی در انتظارته...البته مانی هنوز خیلی کوچولوئه و حتما سخت هم خواهد بود ولی تو میتونی...مطمئنم
امروز در حال ظرف شستن،داشتم آهنگ سپیده رو که قبل از عید گذاشته بودی و گفته بودی از صبح دارم گوشش میدم ،گوش میدادم،به یادت بودم و داشتم فکر میکردم که چقدر تا اومدن نی نی زمان مونده؟ پس دیگه توی سرازیری افتادی...الهی لحظاتت پر از آرامش و سلامتی باشه

یلدا نگار دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 23:33 http://yaldanegar.persianblog.ir/

مهربان خانوم ...خوشم میاد ازت ...

نورا سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 00:07

ای جانمم اصلا هم سخت نیست مهربان جون تازه خیلی هم خوبه چون با هم بزرگ میشن من و داداشم با هم 14 ماه اختلاف سنی داریم ولی مامانم خیلی به خاطر این قضیه خوشحاله چون میگه فکر کن الان امیرعلی کوچولو بود وای نه چه خوبه که با هم بزرگ شدین تازه واسه مانی و نی نی ما هم عالیه کلی با هم دوست میشن پشت هم میشن همه کاراشونم با همه مثل دو قلو ها:-)<3<3 تازه خدا هم که قربونش برم همیشه هوا همه رو داره مخصوصا مامانای گل رو:-*:-*<3<3 ما به شدت مشتاق دیدن فرشته کوچولوتون هستیم خانم مهربان:-*:-*<3<3 مانی جان ما رو هم محکم ماچش کنین قربونش برم منننن<3<3:-*:-*:-*

خزر سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 00:09

روزهای خوب و شادی رو براتون آرزو میکنم

Reza سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 00:56 http://tanhataren-pesar.blogsky.com

سلام
اولا تولدتان مبارک
دوما ماه اردیبهشت سی و یک روزست
سوما عمرا تراکتورسازی قهرمان بشه
فقط سپاهان

مرمر بانو سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 01:12

اول سلام
به عنوان مامان دو تا دختر ٥ ساله و یک ساله با اطمینان میگم که بچه دوم خیلی راحت تره. وقتی بچه اول به دنیا میاد به معنای واقعی همه چیز زندگی آدم دستخوش تغییرات عجیب میشه، از روابط زناشویی تا وضعیت خونه و زندگی و هزار تا چیز دیگه. ولی در مورد بچه دوم دیگه حساب کار دست آدم میاد که چجوری هم خونه رو مرتب نگه داری، هم به سر و وضع و کار و تفریح و درس و کتاب و علایقت برسی.
من با اعتماد به نفس امسال آزمون دکترای مهندسی هم دادم تازه ، در صورتی که بعد از به دنیا اومدن دختر اولم کلا تعطیل شده بودم.
انشالله که همه بچه ها سالم و شاد باشن و قدمشون پر از خیر و برکت باشه، در پناه خدا باشین.

نیمه جدی سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 01:46 http://nimejedi.blogsky.com

برات کلی آرزوی خوب دارم مهربان جان.

مرجان اکبری سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 03:24

1-به هیچ کس ربطی نداره که شما چرا دو تا بچه ی پشت سر هم داری !کاش بقیه بدونن که هر آدمی صلاح زندگیشو بهتر می دونه !
2- توقع داشتن از دیگران ، فقط آدمو ضعیف تر می کنه !
3- امیدوارم به سلامتی به دنیا بیاد و یه عالمه حس خوب بیاره .

پروین سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 05:44

عزیز دلم .... امیدوارم انقدر پسر دومت ساکت و بی اذیت باشد که خودت متعجب شوی. دوستان درست میگویند، حتی اگر کمی هم الآن برای خودت سخت باشد اما بچه های پشت هم داشتن انقدر مزایا دارد، برای والدین و بچه ها هردو، که کاملا به سختی اش می ارزد.
برایت روزهایی پر از آرامش از خدا میخواهم

habeyeangur سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 08:06 http://havashi-zendegi.blogfa.com/

مادر بودن : خیلی خیلی خیلی خیلی شیرینه
خیلی خیلی خیلی خوبه
خیلی خیلی خیلی لذت بخشه
و در عین حال خیلی سخته
یعنی در مقابل مزایاش سختیش زیاد به چشم نمیاد باور کن

عادله سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 08:14

می دونی مهربان
بچه دوم خیلی خیلی با اولی فرق داره راحتتری انگار باهاش
انگار مادری کردن رو بلدی تازه انگار از همه چیز این دومی بیشتر لذت می بری تازه حساسیت های ااکی هم براش نداری کیف کن از این لذت عزیزمن

MERCEDE سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 08:36

مهربان عزیز و دوست داشتنی ... در این روزها و شب های زیبا و ملکوتی عالی ترین ها رو برات از خدای مهربون میخوام ... هم برای خودت و هم برای خانواده عزیز و مهربونت ... ان شا الله که همه چیز خیلی خیلی خیلی عالی تر و راحت تر از آنچه که فکر میکنی باشه ... ان شا الله خدای مهربون عالی ترین و بی نظیر ترین ها رو براتون مقدر بفرماید ... لطفاً اگر دوست داشتی برای من هم دعا کن ... مرسی ...

سهیلا سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 09:00 http://rooz-2020.blogsky.com/

نازنین مهربانم نمیدونی اون لحظه ایی که فرزند دومت رو تو آغوش میگیری و همزمان چشمت هم به مانی هست یهو تمام خوشی دنیا میریزه تو قلبت و اونو از شوق میلرزونه....تازه اون موقع است که حس میکنی خانواده تون کامل شده....
دیدم که میگمااااااا

تحسینت میکنم بااین افکار خوبت....تو فوق العاده ایی مهربانم
به قول قدیمیا ...الهی که سر دست خیر بلندشی مادرررررر جان

افروز سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 09:11

تولدت مبارک عزیزززم
با اراده ای که من از تو سراغ دارم مطمئنم که سختی ها رو خیلی راحت پشت سر میذاری امیدوارم طعم روزاتون شیرین شیرین باشه مطمئنا خیلی چیزا تو این دوسال تغییر کرده تو الان کلی تجربه بدرد بخور داری از حالا دلم براش ضعف رفت امیدوارم هردتون سلامت باشین

فرنوش سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 09:25

سلام مهربان،
تولدت مبارک. واقعا زیباترین ماه بهار باید زادروز تولد مامان مهربان رو تو خودش داشته باشه.
گاهی فکر می کنم کاش میشد یه لحظه زمان رو نگه داشت. بعد رفت عقب و سر یه مساله ای تصمیم دیگه ای که بقیه دایم توصیه می کردن رو می گرفتم بعد اجازه میدادم زمان مجازی جاری بشه و سرکوفت های جدیدشون رو هم میشنیدم. بعد بر میگشتم تو واقعیت و زمان رو از توقف درمیاوردم و اینبار به توصیه هاشون واقعا می خندیدم چون با چشم خودم دیده و با گوش خودم شنیده بودم که در مورد تصمیم عکسش هم این عزیزان توصیه دارند.
میدونم که قوی هستی ولی اگه گاهی احساس ضعف کردی لحظه ای رو تصور کن که نی نی جدید لج گرفته و مانی کوچولو میدوه شیشه ی شیرش رو میاره. باور کن حاضر نمیشی شیرینی اون لحظه رو با دنیا عوض کنی.

محسن باقرلو سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 09:33

اعصاب نداریا !
تو مادر دو تا بچچه ای
تو باید الگوی بانوان این سرزمین باشی !
به اعصابت مسلط باش !
ما رو نخور !
.......................................................
مث همیشه عالی نوشتی
من همیشه از قلم تو در حیرتم
اصلن به قیافه ت نمی خوره !!!

نبات سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 09:41 http://be-live.blogsky.com

تولدت مبارک ...
طوفانی در کار نیست ... دوستان با تجربه هم که گفتند حتی خوبیهایی هم داره این مدل بچه داشتن ...
امیدوارم خوش بگذره بهت با این خانواده دوست داشتنی

پروانه سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 11:44

سلام مهربان عزیز
تولدت مبارک
تولد نی نی هم مبارک
من یک مادرم. با اختلاف سنی ده سال بین بچه هام. اولا که کار نیکو را آن مادری کرد که فاصله ی سنی بین بچه ها رو کمتر و کمتر کرد . اینو مادرها وقتی می فهمن که بچه ها بزرگ شدن و دنیاهاشون به هم نزدیکه..نه عین مال من هزاران سال نوری فاصله!! ). ثانیا مردم همیشه حرفی برای گفتن دارند. پس خودتو عشق است! هر تصمیمی که صلاح میدونی باید برای زندگیت بگیری.
چقدر خوب در مورد توقع ها حرف زدی.خیلی وقت ها بخاطر همین توقع ها ما آدمهای اطرافمونو از دست میدیم. یا اونا ما رو کنار میذارن یا ما اونا رو.
طوفانی که ازش حرف زدی..نسیم خوش هواییه که مطمئنم میای همینجا در موردش حرف می زنی . کلی به تصورات طوفانیت می خندی.
خدا پشت و پناه تو و کوچولوهات و خانواده ت

ساجده سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 11:48

خاله ی منم دو تا بچه پشت سرهم داره. با تفاوت سنی 1سال و یکی دو ماه. دیشب بحثش بود، من میگفتم خرجشو باباش میده، کار و سختیش مال شماست اونوقت مردم طلبکارند؟؟؟ به بقیه چه ربطی داره.
ان شاالله قدمش مبارک باشه براتون و اصلا نگران نباشید.از پسش برمیاید.
من قبلا هم به آقای اسحاقی گفتم از اولین برخورد مانی و داداشش حتما فیلم بگیرید خیلی صحنه قشنگی میشه.من روز اول که پسر کوچیکه خاله رو از بیمارستان آوردیم از پسرخاله هام فیلم گرفتم.

ساسا سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 13:02

1-بنظر من که بهنترین کارو کردی. دوتا بچه هم سن و سال عالیه. منم قصد دارم پسرم دوساله که شد برا بعدی اقدام کنم.
2- تولدت مبارک. منم اردیبهشتی ام...

گلابتون بانو سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 13:50 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

سلام
به عنوانی مامانی که دو تا بچه داره حست کاملا برام قابل درکه. یادمه قبل زایمان دومم خودمو حسابی آماده کرده بودم برای یه ماراتن سخت و نفس گیر! اما شکر خدا اوضاع خیلی بهتر از حد انتظارم پیش رفت! انشاالله برای شما هم همین طور باشه.
مادری که دو تا بچه داره خیلی صبورتر و قوی تر از مادر تک فرزنده. مطمئن باش از پسش برمیای!
تولدت مبارک.

آزاده سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 14:48

سلام خانمی تولدتون مبارک این خانم گلتون کی بدنیا میاد ایشالله همیشه سلامت و سربلند باشین و در کنار خانواده 4 نفریتون شاد شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد