هفتگ
هفتگ

هفتگ

خانه

حالا نشسته‌ام روی مبل و به این فکر می‌کنم که چقدر خانه خوب است. به سال‌های قدیم فکر می‌کنم. وقتی که از سفری چند هفته ای به شمال برمی‌گشتیم به شهر خودمان، و مامان کلید می‌انداخت و وارد که می‌شدیم می‌فهمیدیم تمام مدت، تمام مدت خانه همانطور منتظرمان بود. مبل‌ها آرام و ساکت نشسته بودند. پرده مثل قبل با متانت صبر کرده بود تا برسیم و پنجره را باز کنیم. که برقصد. تلویزیون، با صفحه‌ی سیاه خود چشم به در دوخته بود. به این فکر می‌کنم که شاید در آن چند هفته‌ها، یک نیمه‌شب، گلدان سفالی بزرگی که گوشه‌ی پذیرایی بود، سینه‌اش را صاف کرد و از مبل دونفره پرسید «بنظرت امنه؟». احتمالا مبل هم جواب داد که «آره فکر کنم». گلدان خیلی آرام بلند شد و گل‌های تازه‌ی تویش تازه فهمیدند که او تمام مدت پا داشته و رو نکرده بود. با گام‌های شمرده رفت داخل آشپزخانه و روی سینک ظرف‌شویی خم شد و همانطور که آب کهنه‌اش را خالی می‌کرد گفت «نیافتین گُلای کوچولو». شیر را باز کرد و دهانش را زیر آن گرفت. از آب نو پر شد و دوباره برگشت به پذیرایی. نشست و رو به مبل گفت «دیگه کم کم داشتن پلاسیدن می‌شدن». شاید مبل هم پایه‌ی جلویی‌اش را بلند کرد و زیر خود را خاراند. شاید مبل هم گفت «آره دمت گرم، منم ده روز بود دماغ اون بچه‌ی چاقالوی نفهم زیر خشک شده بود، بالاخره کندمش از خودم». گلدان خندید و آرام گرفت. به این فکر می‌کنم که بعد از چند هفته سفر برمی‌گشتیم و می‌دیدیم گل‌ها تازه بودند. به این فکر می‌کنم که شاید از صبح، وقتی در خانه‌ام را بستم و رفتم سر کار، این جعبه‌ی دستمال کاغذی از خودش به میز بخشید و او هم خودش را تمیز کرد. نمی‌دانم. 

خانه خوب است. همیشه خوب بود. همیشه. 

نظرات 9 + ارسال نظر
نیراژه شنبه 20 تیر 1394 ساعت 23:30

"توکلی و خانه اش" ! بر وزن آلیس و سرزمین عجایب
خانه خوب است ، حتی گلدان های خشک اش ، حتی گرد و غبار لب پنجره اش ، حتی چروکهای پرده ی چرکمرده اش ، خانه خوب است و خانه ی دوستانِ خودی نیز .

خورشید یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 03:41

با همه ی جونم به این جمله معتقدم.. هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه..

آااااااخ

افروز یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 07:56

اینو با تمام وجودم حس میکنم وقتی کلید میندازم و درو خونه رو باز میکنم تمام خستگی های اون روز پشت در جا میمونه

فرنوش یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 10:11

آقا با احترام به نظر شما ولی من هتل رو خیلی ترجیح میدم. لامصب همه ش رفاهه.

رها- مشق سکوت یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 11:12 http://www.mashghesokoot.blog.ir

خونه آخرین پناهه واسه ی خستگیام...

شادی یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 12:18

پس چطور بعضیا همیشه در سفرن!!!!؟؟؟
خوب میشه اگه همه جا حس راحتی ِ خونه رو داشته باشیم..

عاطی دوشنبه 22 تیر 1394 ساعت 21:13 http://www-blogfa.blogsky.com

خونه ی خوب ،خوب است

:دی
:گل

پری خاموش سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 04:19

خونه خوبه ، خونه بوی مامانمو میده

رها آفرینش سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 08:59 http://rahadargandomzar.blogsky.com/

دیروز که از شمال برگشتیم،در رو باز کردیم و دویدیم به سمت بالکن،من بخاطر قناری ام که توی قفسش ،توی هال و کنار در بالکن گذاشته بودمش و بچه هام بخاطر گلهاشون که ببینن چقدر بی آبی اذیتشون کرده...
وقتی داشتیم به سر و وضع خونه رسیدگی میکردیم و همه چیز رو به حالت اولش در می آوردیم براشون خوندم که"خ نه خوبه،خونه...مامانم امیده.... خونه خوبه،بوی مامانمو میده..."

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد