هفتگ
هفتگ

هفتگ

تعظیم

دیروز  داشتم می رفتم  خونه مادر خانمم  ... هانا گفت منم میام ....لباس عروس تنش بود و یه طور سفید هم رو سرش ، فرصت تعویض لباس نداشتم  ... بهش گفتم همون جوری بیاد ... یه دم پایی پاش کردم رفتیم پایین ... دم ماشین که رسیدیم درب عقب باز کردم  که هانا سوار بشه اومد سمت من گفت " دولا شو "     گفتم جانم ...   گفت " دولا شو دست بزار روی سینه ات  مگه نمی دونی من پرسس ام " فهمیدم منظورش تعظیم کردنه ....تعظیم کردم و سوارش کردم  .. توو  ماشین بهش گفتم این حرکت  دولا شدن ... اسمش  "تعظیم کردن  :هستش   ...

هانا کمی فکر و گفت بابا : تعظیم یعنی چی ؟ ..... منم که نمیدونستم چی باید بگم گفتم  یه جور احترام گذاشتن و سلام کردنه    به کسانی که خیلی دوستشون داریم  و آدمهای بزرگی هستند .....گفت برای همین پرنس به سیندرلا  تعظیم میکنه چون خیلی دوستش داره .... منم که مشغول رانندگی  بودم ... گفتم آره بابا ....


کمی فکر کرد و خیلی جدی  گفت ... پس چرا تو به مامانم تعظیم نمی کنی ......؟؟؟؟؟؟؟




نظرات 17 + ارسال نظر
ویرگول پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 21:30 http://thecomma.blogsky.com

هی ددم وای:))

فرنوش جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 01:33

دم هانا گرم. آفرین به این پرنسس

عاطی جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 03:21 http://www-blogfa.blogsky.com

عاشق سوالای بچه هام

البته فقط شنونده باشم نه مخاطب:دی

آرش جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 10:39

واقعا تعظیم نمیکنی؟؟؟؟؟ این چه وضعشه.... حتما خودتو اصلاح کن

مهربان جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 10:40

بالایی منم... نمیدونم چرا اسممو نوشتم آرش...

رهگذر جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 14:23

این قلم لعنتی شما... این ذهن عمیق و لعنتی...! دیشب خوندم و عینهو این که جای شما بوده باشم، آچمز شدم!

نرگس جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 14:55 http://www.t-o-m.blogsky.com

دختر باس اینجور حواسش به مامانش باشه...

بهار جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 14:56

والا:

خواننده جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 15:41

ببخشید.خدا کنه که من اشتباه کنم.
حس می کنم مامان هانا رفتار تحقیر آمیز و سلطه گری روی شما داره. ایراد از ظاهر(لباس پوشیدن و چهره تون). ترسوندن تون از اینکه فردا ها هانا از دیدن شما دم در مدرسه خجالت می کشه. و چیزهایی که توی نوشته های خودتون دیدم..
و الانم حس می کنم بچه کاملا تاثیر گرفته از این رفتار تحقیرآمیز و نگاه از بالا
امیدوارم من کاملا در اشتباه باشم. خداکنه

داستانهای که من از قسمتهای مختلف زندگیم می زارم یه برش از زندگیمه که از روی اون نمیشه قضاوت کرد .... حدس شما اشتباه است ... مهناز اگه با قیافه و تیپ من مشکل داشت خوب با من ازدواج نمی کرد
حدس شما اشتباه ست
اتفاقا سوال هانا اینو نشون میده که من و مهناز خیلی عاشق و معشوق هستیم چون پرنس از سیندرلا نمی ترسید دوستش داشت و عاشقش بود

رها آفرینش جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 22:31 http://rahadargandomzar.blogsky.com

تور البته...میترسم نماز خوندن یاد بگیره دیگه به تعظیم رضایت نده،بگه سجده کن به مامانم

خواننده شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 22:39

خداروشکر
خیلی خوشحالم.
می بخشید که چنن چیزی رو مطرح کردم.
انشالله همیشه عاشقانه زندگی کنید

کار بسیار خوبی کردید که مطرح کردید این نشون می ده که نوشته های من دقیق می خونید
من ازتون ممنونم .....
مرسی دوست خوبم

اردیبهشتی یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 00:22 http://tanhaeeeii.blogfa.com

درورد بر شما آقا آرش
بعد از خوندن پست کامنتها رو هم خوندم
جدا شخصیت محترم و دوس داشتنی ای دارید
امیدوارم سلامت باشید همیشه

رها یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 01:23

شما واقعا روح لطیف و بزرگواری دارید.
چند مدت رو پست ات و کامنتات دقت کردم.
ادم جالبی هستی خیلی. فک کنم مهناز عاشق همین شده

سمیرا یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 07:51

تعظیم کن خب

نینا یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 11:45

وای خدای من عاشق این تفکرات و عمق نگاه بچه ها هستم
خدا حفظشون کنه

تیراژه یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 16:07

ای جانم..

سایلنت شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 15:19

چه بچه هایی ان
سلام اقا ارش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد