ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
" خیلی فرق هست بین بی خیال بودن با بی خیال شدن ... "
این جمله رو 14 سال پیش نوشتم ...
البته یه جمله از یه متن بود که فکر کنم جمله پایانی و تاثیر گذارش همین جمله بود
الان بعد از 14 سال حس دیگه ایی به این جمله دارم ... شاید این حس ، حس درستی نباشه شاید بحران میان سالی یقه مو گرفته ....توصیح اینکه چه حسی دارم سخته... بلد نیستم بنویسمش ...فقط می دونم بی خیال بودن دیگه اون سیاه نمایی اون دوران برام نداره ...و بی خیال شدن اون نفله پروری واسم نداره .... در واقع احساس می کنم با در ب و داغوان نشون دادن، یا شدن خودمون
به نقطه اوج عشق نرسیدیم بلکه نقطه اوج عشق تنزال دادیم تا دستمون بهش برسه ....
فکر کنم نشد که بگم .... بی خیال .. شب خوش
آرش پیرزاده
به آرزوهای بلندمون نرسیدیم ، سقف آرزوها رو کوتاه کردیم
فکر میکنم گرفتم که چی میخواستی بگی
همونطور که من الان عشق را خیلی ساده تر و دودوتا چارتایی تر از آن احساسِ مثلا اثیری و اساطیریِ پنج سال قبل میبینم و شغل را برای امرار معاش، نه آن "قبل از من نبود و نیست مانندِ من" ای که قبلا تصورم از خودم بود
سلام
مثل بالا رفتن از کوه می ماند یک زمانی آنقدر میرفتیم تا حتما به بالاترین نقطه برسیم و اما بعدها گفتیم بیخیال تا همینجا هم اومدیم خوبه...شاید درست متوجه منظورتان نشده باشم اما فکر کردم چنین چیزی باشد.
سلامت باشید جناب پیرزاده
کاش می شد پست ها و کامنت ها رو لایک کرد... کامنت تیراژه عاااااالی بود.
منکه نفهمیدم چی شد