هفتگ
هفتگ

هفتگ

دوست داشتن ....

به نظر من  یه سری  صفات و حس ها هستند که باید حسش کنیم ... اثباتشون  عملا نیازی به دلیل و برهان نداره ...مثل گرما و سرما ... شما خیلی  متکی  به دماسنج  و اخبار برای پوشیدن لباس گرم تون نیستید .... بلکه عملا به پوست و گوشتون اومدن  سرما رو حس میکنید .... اکثر حس های حیوانی  انسان اینجوریند  مثل سیری و گرسنگی  و..... ... بر عکس صفت ها و حسهای که مختص  انسانه  حاصل  مقایسه ذهن  خودمونه .. مثل تشخص .. مثل  زیبایی مثل .....

نمیخوام راجع به ذهن بشر و این جور مسائل  روانشناسی حرف بزنم ...  فقط امروز طی یه اتفاقی متوجه شدم  " دوست داشتن  "  جزو  غرایز  حیوانی .... که اکثر مردم به اشتباه  این حس  جزو حس های انسانی میدونند ...

برای همین  برای اینکه بفهمند طرفشون چقدر دوستشون داره   دائم دنبال  مقایسه  و دلیل و برهان هستند .. 

این  حرف زد پس دوستم داره

اینو برات خریدم پس دوستت دارم ..

به نظر من  وقتی لبخند طرف مقابلت مثل سرما رو تنت بشینه .... دیکه نیازی به هیچ دلیل و برهانی برای اثباتش  نیست ...    اومدن عشق شو حس میکنی   و متاسفانه رفتنشو ...  هم  همینطور ......

نظرات 22 + ارسال نظر
شیرین پنج‌شنبه 30 مهر 1394 ساعت 20:43 http://www.ladolcevia.blogsky.com

موافقم!
همیشه گفته ام عاشقی را با استدلال و حساب و کتاب کاری نیست. فقط شیدایی ست و دیوانگی و الحق که چه شیرین است این دیوانگی!

بریجانی پنج‌شنبه 30 مهر 1394 ساعت 22:31

حرفتون مثل یه باد یخ بود... حرفتون درست، دوست داشتن رو میشه حس کرد، دوست داشتن حساب کتاب نداره اما تو رو خداااا نگین حیوانیه....

زهرا.ش جمعه 1 آبان 1394 ساعت 15:28 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

اونایی که با مقایسه و بین دفتر کتاب و با چرتکه دنبال دوست داشتن طرف مقابلشون می گردن،خودشون رو مسخره کردن
تو اوج گمراهی و بی خبری،خیال می کنن عاشقن
خیال می کنن عشق رو شناختن
عشق اگر بیاد،با خودش فداکاری میاره،گذشت میاره،چشم پوشی میاره
دوست داشتن هرگز با مقایسه و مسابقه همخونی نداره
من متوجه این تناقض تو حرفاتون نمی شم. اونطور که من از نوشته تون برداشت کردم منظور شما اینه که صفات به دودسته انسانی و حیوانی تقسیم می شن،و صفات انسانی با مقایسه درک می شن درحالیکه صفات حیوانی نیازی به مقایسه ندارن،پس چرا در ادامه با اشاره به این نکته که "دوست داشتن" با مقایسه درک می شه،نتیجه گرفتید که یه صفت حیوانیه؟ خودتون گفتید نیازهای حیوانی مستقل از مقایسه هستن!!

زهرا.ش جمعه 1 آبان 1394 ساعت 16:37 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

برای بار چندم که خوندم متوجه شدم خودم اشتباه برداشت کردم
به هرحال،دسته بندی صفات به این شکل درست نیست
گرسنگی و تشنگی و نیاز جنسی،غرایز انسان برای بقای نسل و زنده موندنه و بین همه جاندارها مشترکه
یه پله بالاتر اما،صفاتیه که یا با عقل ظهور پیدا می کنن یا پا رو فراتر از عقل می گذارن و به محدوده دل می رسن

الهام جمعه 1 آبان 1394 ساعت 19:55 http://Www.divaretanhai.blogsky.com

به نظرم دوست داشتن اصلا وجود نداره، یه چیزی مثل توهمه! یا یه سرماخوردگی ساده که بعد از مبتلا شدن بهش زود رفع میشه.
دوست داشتن هرچیزی از خوراکی و لباس بگیر تادوست داشتن آدمها یه جور وابستگیه یا شاید نیازمون توی اون بازه زمانی که مثلا اون چیز خاص رو برتر از بقیه بدونیم یا به عبارتی دوسش داشته باشیم! براش ذوق کنیم ، لبخند بزنیم، هدیه بدیم. اما وقتی میدونیم همه این حسها توی این روزها پایانی داره، شاید ترجیح بدیم مبتلا نشیم بهش.

الهام خانم ممنون!!!! شنبه 2 آبان 1394 ساعت 00:27

آره برای تو و امتال تو آره....
شمایی که وقتی خرت از پل گذشت طرفت آخ میشه و شلوارت چهار تا....
تا حالا به کسی نگفتی دوستش داری نه؟
کلا معتقدی دوست داشتن حیوانیه...
اتفاقا آره تو و امثال تو که جز وحشیگریت و بربریت و درندگی چیزی تو قاموستون نیست، دوست داشتن توهمدست از مسخره کردن بردار عوضی...
حالا یه بدبخت یه گهی خورد گفت دوستت داره. گه خورد... حالم ازت به هم میخوره... خودت و افکارت بوی تعفن میدین....
تو یه حیوون وحشی چسی و شدیدا پر افاده یی که همه چی واسه تو حلاله و برا دیگران حرام.
زیرشکمت امر کنه هزار دروغ میگی به اسم دوست داشتن و عاشقی، بعد الانم که انکار صرفه داره برات، چس کلاس گذاشتنت تو روشنفکری گوش فلک رو کر کرده و میگی دوست داشتنی وجود نداره، توهمه!!!!
بس من بابا حیوون درنده

رهگذر به «الهام خانم ممنون» شنبه 2 آبان 1394 ساعت 10:22

یه ذره آروم تر! چرا حمله کردی؟ از آدم های عاشقی که اهل دوست داشتن اند، این مدل حمله کردن و حرفای زشت زدن و تخریب شخصیت برنمی آد...
اگر هم عاشقی باید از خودت وحشت کنی که روی دیگه ی شخصیتت تا این حد می تونه ویرانگر باشه.

الهام شنبه 2 آبان 1394 ساعت 10:42 http://Www.divaretanhai.blogsky.com

الان اینا چرا قاطی کردن! مخاطبشون کیه دقیقا!
احتمالا دلشون از جایی پر بوده و به دوست داشتن به بنده خدایه دیگه پیله کردن!
یکم نفس بکشید، شاید دوست داشتن خیال باشه اما زندگی هنوز قشنگه...

جواب الهام و رهگذر شنبه 2 آبان 1394 ساعت 14:02

عشق؟
من گه بخورم عاشق کسی باشم. من خودمم بدون ترس. برید ای پیم رو دربیارید میبینید کی هستم. هر گهی هستم روک میگم هستم.، تحت عنوان روشنفکری و فلان ذات گهم رو پنهون نمیکنم
و برای ارضای شهوتم مثل شما و امثال شما دروغ نمیگم.
تف به شماها که قداست قلم رو زیر سوال بردین با بهره کشی ازش به نفع شهوت تون....
من قایم نکردم کی هستم
اما تو و امثال تو زیر این اسمتون خیلی گه ها خوردین و فتنه و فساد ایجاد کردین.
من زخم خورده از کسی هستم با طرز فکر و گویش شما که این قدر فشار روانی روم آوردین و میارین اینطور خوش دهن شذم
تف به شما بی غیرت های پست فطرت زیبا کلام کریه سیرت

به الهام شنبه 2 آبان 1394 ساعت 14:11

زندگی هنوز قشنگه؟؟؟!!!
بله بایدم برا شما قشنگ باشه... برا شما قشنگ نباشه فرا من قشنگ باشه؟؟؟؟
قوم الظالمینی مثل شما همیشه دنیا به کامشه
اما تو مانندی، قشنگی زندگی من و آرامش روان من رو ربوده.... حالا هی چس کلاس فلسفی در کنید تا لاس چرب تری بزنید تا دام بگذارید و دیگران رو در دامتون بندازید و عاشق کنید و بهره کشی کنید ازش و یه آب خنک هم روش و وجدان نداشته تون رو اینطور آروم کنید که کون لقش میخواست گول نخوره.....
من از شماها کریه تر نیستم..... یه مشت لجن متعفن آید و نسلتون هم دوام میابه مثل یزید و معاویه......گ

رهگذر شنبه 2 آبان 1394 ساعت 15:49

مثل این که این دوستمون خیلی عصبانی هستن و می خوان تمام دق و دلیشون از کس دیگه ای رو سر یه سری غریبه خالی کنن.
شما از من چی می دونی که هزار تا نسبت به من دادی؟
بی خیال... ترجیح می دم سکوت کنم.
هرچند نمی بخشمت به خاطر نسبت های ناروات. چون هیچی از من نمی دونی و این همه تهمت و افترا...
حالت خرابه؛ اما توجیه مناسبی برای بالاآوردن تو صورت هرکی از راه می رسه نیست.

الهام شنبه 2 آبان 1394 ساعت 17:18

شما اصلا منو میشناسی که اینجوری صحبت میکنی.
خدا شفا بده. همین.

به رهگذر و الهام شنبه 2 آبان 1394 ساعت 21:30

من توجیه نکردم بالا اوردنم رو... اتفاقا معترفم به حال خرابم. و معترفم به گه شدنم. پزی ندادم بابت آنچه هستم و گریبان چاک نکردم که کسی رو قانع کنم دوست داشتن وجود داره یا توهمه.... برعکس شما. اما افرادی که این طرز فکر شما رو دارن خوب میشناسم. اگر فحشنامه م رو خوب میخوندید میدیدید به افرادی با طرز فکر شما فحش ندادم نه شمای نوعی!!! این قدر خود پرست نباشید و به جای تهدید من به اینکه نمی بخشید و حلالم نمیکنید، به فکر منافع انجمن همفکران خودتون باشید و از طرف نمایندگی انجمن تون نفرین بزرگتری نثارم کنید. چون به کل همفکراتون فحش دادم و تکفیرتون کردم!!! دست از خودبینی بردارید و روحیه جمعی تون رو تقویت کنید تا بیشتر من و امثال من رو پله کنید برای رسیدن به قله های موفقیت تون....
حلالم نکنید باشه. اینم اضافه میشه به بار گناهم. بذار حداقل، بدی دنیا که بهم خواهد رسید رو بگرارم پای این فحاشیم. بذار بگم به خاطر این کار بدم دارم از زندگی میخورم....
برید خوشبختا.... برید لذت ببرید از زندگیتون.... به جهنم من رو هم حلال نکنید. دلم خواست فحش بدم تا حداقل منم یه گناهی کرده باشم. اینقدر بیگناه از فلک چوب نخورم.

رهگذر شنبه 2 آبان 1394 ساعت 23:59

من کاری به الهام ندارم... من شبیه هیچ کدومتون نیستم.
نمی خوام این جا کل زندگیمو بریزم رو داریه... ولی آخرین باری که عاشق شدم پونزده سال پیش بود. دقیقا پونزده سال پیش...
منم رها شدم. یک سال بعد رها شدم... اون اولین و آخرین کسی بود که به زندگیم راه دادم. دیگه نه کسی رو وارد زندگیم کردم و نه وارد زندگی هیچ کس شدم.
خیلی از مردهای متاهل بهم پیشنهاد دادن؛ اما خدا کمک کرد و به زنی خیانت نکردم. این تنها کاریه که تو زندگیم بهش افتخار می کنم.
اشتباه نکنید... من عاشق به اون معنا که شما فکر می کنید نیستم که حالا هم صنف و هم فکر داشته باشم. هیچ مردی تو زندگی من نیست. از هیچ مدلش... مجرد و متاهل و دوست اجتماعی و جاست فرند و... همه ی این چیزهایی که امروز مد شده...
متاسفم که شما رو به این روز انداختن که به این درجه از نفرت رسیدی... من خیلی وقته نه در زمره ی هم گروه های شمام و نه الهام یا به قول شما هم صنف های الهام (الهام خانم ناراحت نشی... ولی کامنت اولت این برداشت رو به ذهن متبادر می کنه که جزء آدم هایی هستی که سر کار می ذاری و وقتی مصلحتت تموم شد و دیگه به نفعت نبود، رها می کنی. یه بار دیگه کامنتت رو بخون).
من پونزده ساله که نه عاشقم و نه معشوق و نه رهاشده و نه دوست داشته شده... من یه آدم معمولی ام که زندگی بهش یاد داده که رو پای خودش وایسه... و اون محبتی که می خواد از دوست های هم جنسش طلب کنه. خوب دوست های خوب هم دارم... یکی دو تا... همین که حال همو می پرسیم و نگران هم می شیم و موقع نیاز به هم کمک می کنیم جای هر مرد بی وفایی رو برای من گرفته.
دعا می کنم شما هم حالت خوب بشه دوست عزیز...

و در آخر این که نمی دونم چه سریه که هربار زیر پست های آقای پیرزاده یه جنجالی درست می شه. آقای پیرزاده معذرت.

مامان دخترا یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 08:24

فکر کن تا وقتی که طرف هست بهش لبخند بزنی و اونم حس کنه که تو دوسش داری ولی ،ولی وقتی رفت و تو برای برگشتش هیچ کاری نکنی ....دیگه اون لبخند هم میشه یه حس عادی که تو نثار هر کسی میتونی بکنی حتی از روی احترام!!!!

الهام یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 11:10

عجیبه!
چطور میتونید انقدر بی رحمانه دیگران رو قضاوت کنید!
من این وبلاگ رو و صفحه های شخصی دوستان رو سالهاست میخونم و معمولا کمتر نظر میزارم، نمیدونم چرا به جای اینکه هرکدوم برداشت خودتون از مطلب نویسنده رو بنویسید و نظر بدین، به تجزیه تحلیل نظرات مخاطبین میپردازین! درست مثل زندگی ما توی این شهر که همه به کار هم کار داریم!
من دنبال جنجال برای جناب پیرزاده نبودم، فقط اون چیزی که اون لحظه حسم بود نوشتم! نمیدونستم انقدر بداخلاقی و کینه و قضاوت بیجا، حتی توی این فضای مجازی حاکمه!

ارش پیرزاده یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 13:41

پرتقال وقتی تحت فشار قرار بگیره انجه دروش هست تراوش میشه و ما آب پرتقال خواهیم داشت ....

ما انسانها هم همینطوری ایم ... وقتی تحت فشار کسی یا حرفی یا متلکی یا نوشته ایی یا پاسخی قرار بگیریم آنچه درونمون هست بیرون می ریزیم ....

به خدا ...روی سخنم با الهام و رهگذر و اون شخص عصبانی نیست ... خودمم همینطورم ....

اکثرا ما ها فکر میکنیم انچه در جواب کسی می گیم حاصل سوال شخص مورد نظره ... ولی اینجور نیست ما جواب سوال نمیدیم ما نظر مون نمیگیم ... ما خودمون خالی میکنیم ....

البته این نقیصه همه گیره ولی دلیل نمیشه باهاش مقابله نکنیم
اولین قدم مبارزه آگاهی از حالات های روحی مونه وقتی چیزی که باب میل مون نیست میشنیوم ... آگاه باشیم ... روحیات خو دمونو در حالت های متلاطم بررسی کنیم ....

موفق باشیم در پناه ... حق

به نویسنده روشنفکر! یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 14:49

اره اره من باطنم گاه و این رو بروز میدم. دست بزنید براش. با قدرت قلمش بار دیگر ثابت کرد من گه ام و خودش اعلی!!!
اره تو فشار همینطور که میبینی اما نقشه نمی کشم واژه زمین زدن کسی و منفعت شخصی برررررررخلاف تو
من گه. اوکی
اما شما خیلی خیلی از من گه ترید. گهی که روتون شکلات کشیدن توهم شکلات ادیب بودن برتون داشته.
اره من گرم اما نه گه تر از شما و هم صنفاتون

همین بالایی یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 14:57

از ادبیات در خدای هم صنفاتون خودتان استفاده میکنم:
خییییلیی حقیرید.
خلیلی پست و کوچکید واس این موعظه ها
برید گنداب های فاضلاب های ذهنتان رو که اینجا ریختید درمان کنید، قبل از نسخه پیچیدن برا دیگران
و قبل از دستور دروغگوئی دادن برای آزمودن راست گویی طرف مقابل
و قبل از ریزسنج به دست گرفتن برای سنجش اعماق عیوب دیگران
برید ببینید چند نفر رو به زندگی بدبین کردید؟!!!
(البته شما معرفی که کن لقب و شما هیچ نقش مربی نداشتن)
ببینید چند نفرو تجاوز کردید به آرامش روح و روان شون با عمق صفت های کریه تون که نمی بینیدش... یا اینطور بهم صرفه براون به اینه که نبینیدش....

همون قبلی یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 15:16

خبر دستگیری و ردگیری من رو هم تو اخبار بیست و سی اعلام کنید تا همفکراتون خرسندتر شن
............
آره آره من باطنم گهه و این رو بروز میدم. دست بزنید براش. با قدرت قلمش بار دیگر ثابت کرد من گه ام و خودش اعلی!!!
آره توی فشار همینطورم که میبینی اما نقشه نمی کشم واسه زمین زدن کسی و منفعت شخصیم، برررررررخلاف تو و امثال تو
من گه. اوکی
اما شما خیلی خیلی از من گه ترید. گهی که روتون شکلات کشیدن توهم شکلات ادیب بودن برتون داشته.
آره من گهم اما نه گه تر از شما و هم صنفاتون
.............
از ادبیات ناب و زیبای هم صنفای خودتان استفاده میکنم:
خییییلیی حقیرید.
خلیلی پست و کوچکید واس زدن این حرفها...
برید گندابای فاضلاب های ذهنتان رو که اینجا ریختید درمان کنید، قبل از نسخه پیچیدن برا دیگران
و قبل از دستور دروغگوئی دادن برای آزمودن راست گویی طرف مقابل
و قبل از ریزسنج به دست گرفتن برای سنجش اعماق عیوب دیگران
برید ببینید چند نفر رو به زندگی بدبین کردید؟!!!
(البته شما معتقدید که کون لق آون پا کوتاه ها و شما هیچ نقش منفی در زندگی اونها نداشتین)
ببینید چند نفرو تجاوز کردید به آرامش روح و روان شون با عمق صفت های کریه تون که نمی بینیدش... یا اینطور به صرفه است براتون که نبینیدش....

اولین باره از طرف یه نفر اینجوری کوبیده می شم حرفی برای گفتن ندارم کاش تو ایمیلم خودتو معرفی کنی بیشتر حرف بزنیم ..... هیچ مشکلی نیست که راهی براش وجود نداشته باشه مخصوصا مشکل شما که قصد فحاشی و تو هین نداری ... انگار به یه واقعیت تلخ در مورد من رسیدی اونقدر تلخ که جلوی زبونتو نمی تونی بگیری ....
من یه بار به یه مواد فروش یه همچین حسی داشتم نمی تونستم بد حرف نزنم باهاش ...
arashpirzadeh1355@gmail.com

آلن یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 16:32

راس میگی.
اومدن عشق شو میشه با گوشت و پوست احساس کرد همونطور که رفتنش رو.

نورا دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 18:47

دوست داشتن مثل باد است شما نمیتوانید آن را ببینید اما میتوانید آن را احساس کنید
نیکلاس اسپارکس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد