هفتگ
هفتگ

هفتگ

بیایید برای هم نامه بنویسیم .

یکم : یک نامه از چهل و چند سال قبل .

 

 با سلام خدمت پدر عزیزم

ضمن عرض سلام و آرزوی سلامتی برای شما پدر عزیز و مادر و برادران و خواهرم . امیدوارم همیشه و در همه حال در کنار هم شاد و خوشحال باشید و به یاد این پسر دور افتاده در غربت نیز باشید . باری اگر از احوال بنده نیز جویا باشید ، ملالی نیست جز دوری شما که آنهم امیدوارم به زودی دیدار حاصل شود .

پدر خوبم ، همانطور که می دانید ، من دو ماه و بیست روز پیش و بعد از آن جر و بحث کذایی با عمو ، اگر چه خود را در آن فقره دعوا ، به حق می دانم ، اما برای آنکه مبادا بین دو خانواده کدورتی ایجاد گردد ، بار سفر بستم و به شیراز آمدم .

من طاقت شنیدن زخم زبان های آن عموی پول پرست و بدعهد را نداشتم و از طرفی به حرمت شما توان پاسخ گفتن نیز نداشتم . پس ترک یار و دیار گفتم و راهی غربت شدم چرا که درد غربت تحملش آسانتر است . چه کنم که از قدیم گفته اند :

نیش دوست از نیش عقرب بدتر است        پس بزن عقرب که دردش کمتر است

اما در این شهر غریب یکی از دوستان دوره ی اجباری ، مرا به خانه خودش راه داد و کمکم کرد تا بتوانم کاری پیدا کنم و حالا دو ماهی هست که در بازار ، کارهای پادویی و کارگری عمویش را انجام می دهم . چه کار می شود کرد پدر جان؟ اگر خودم از عمو شانسی به این دنیای زودگذر نداشتم، اما عموی دوستم در شهر غریب مرا زیر بال و پر خود گرفته است.

گر نگه دار من آن است که من می دانم          شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

باری، در یک مسافرخانه آبرومند اتاقی اجاره کرده ام و پول کارگری کفاف اجاره و خورد و خوراکم را می دهد و شکر خدا محتاج کسی نیستم .

البته به زودی با یکی دو کارگر دیگر که آنها هم از شهرهای دیگر برای کار به اینجا آمده اند ، اتاقی اجاره می کنیم که بتوانیم شاید پولی هم پس انداز کنیم و روزی روزگاری به کاری بزنیم .

بیش از این مزاحم اوقات شما نمی شوم . سلام مرا به مادر عزیزم برسانید . سلام مرا به برادرها و به خواهر کوچک و مهربانم برسانید . بگویید وقتی برگردم حتما برایش یک لباس خوشگل می آورم .

پدر عزیزم ، می خواستم یک نامه هم برای دختر عمو بنویسم . گفتم شاید دوباره موجبات دلخوری و کدورت بشود . اگر صلاح دانستید خودتان در وقت مناسب به دختر عمو سلام مرا برسانید و بگویید من هر کاری می کنم تا پول و پله ای جمع کنم و کار آبرومندی دست و پا کنم و بیایم دست دختری را که عقد مرا با او در آسمان ها بسته اند ، بگیرم و به خانه ببرم .

زیاده عرضی نیست .

ای نامه که می روی به سویش        از جانب من ببوس رویش

سیزدهم دی ماه چهل و یک .

 

دوم : نامه نویسی !

 

یادش بخیر .

نامه نوشتن ، آداب و رسومی داشت . اگر حال و حوصله داشتیم یا می خواستیم عشق و علاقه ی خود را به گیرنده ، بیشتر ابراز کنیم ، کاغذِ نامه می خریدیم . اگر هم می خواستیم زودتر حرفهایمان را بنویسیم ، یا خیلی درگیر ظاهر نباشیم ، روی کاغذ کاهی ، کاغذ سفید و یا هر کاغذ مناسب دیگری که می شد ، نامه می نوشتیم .

اگر کسی سواد نوشتن نداشت ، به جایش خیلی ها بودند که عشق نامه نوشتن داشتند . کافی بود تو بگویی بنویس سلام مادر و او می نوشت سلام بر سلطان غم ، مادر عزیزم که بهشت در زیر پای اوست !

برخی ها هم که خط خوبی نداشتند ، نامه هایشان را می دادند به آنها که خوش خط تر بودند تا برایشان بنویسند .

به هر حال ، نامه نگاری برای خودش به جز خبررسانی ، عالمی دیگر داشت و دارد . عالمی که باید تجربه اش کرد تا دانست .

شاید بخشی از ادبیات ما مدیون نامه ها و نامه نگاری ها چه در بین خواص و چه در بین عامه ی مردم باشد .


سوم : بیایید برای هم نامه بنویسیم .


این روزها برای هر کاری که فکرش را بکنی ، کمپینی برپا شده است .کمپین هایی که در برخی ممکن است صدها هزار نفر همکاری کنند و در برخی شاید چند نفر .

نمی دانم ، شاید برای کاری هم که من می خواهمانجام دهم ، قبلا کمپینی به راه افتاده باشد . اما من هم از حالا شروع می کنم .

به پاسداشت ادبیات مکتوب ، به پاسداشت آنچه از دل برآید و بر دل نشیند ، به پاسداشت کمتر گرفتار شدن در چنبره ی ادبیات گذرا و لحظه ای ِ دیجیتال ، کمپین نامه نگاری را شروع می کنیم .

هدف نوشتن نامه است . همین . وقتی کاری شروع شد ، در پس آن راهی هم نمایان خواهد شد . هر کس برای رسیدن به هدفی به راه خواهد افتاد . حالا هدف ما همین است : نامه نوشتن . شاید هم اندکی فرار از فضای مجازی .

هر کدام از دستان که دوست دارند حداقل یک نامه دریافت کنند و خودشان هم حداقل یک نامه بنویسند ، لطفا آدرس خود را برای من بفرستند .

با احترام به تمام پستچی ها و شغل شریف آنها ، شاید از فردا ، دوباره به جز احضاریه های دادگاه و قبض های جریمه و برگه ها و مجلات تبلیغاتی ، نامه های دل نوشته و دوست نوشته و فامیل نوشته نیز در کوله پشتی پستچی محل ، در  انتظار رسیدن به دست مخاطب باشند .

شاید صندوق های زرد پست ، یک بار دیگر به روی مردم لبخند بزنند .

لطفا عضوی از کمپین « بیایید برای هم نامه بنویسیم » شوید .

باقی بقایتان

مجید شمسی پور

نظرات 11 + ارسال نظر
م. ایلنان شنبه 12 دی 1394 ساعت 22:43

مجید جان نامه ای را به یادگار نگه داشته ام که برای مصطفا نوشته بودم. نمی دانستم که مصطفا از آن سفر کذایی برنمی‌گردد. این نامه را برای وبلاگت می‌فرستم.
باقی بقا

ممنون رفیق . منتظرم .

رها آفرینش شنبه 12 دی 1394 ساعت 23:45 http://rahadargandomzar.blogsky.com

یادش بخیر چقدر در دوره ی دانشجویی برای دوستانم که ازشون دور شده بودم نامه مینوشتم،چقدر بعد از فارغ التحصیلی و نامزدی با همسرم نامه مینوشتم و چقدر بعد از دوران خوابگاه برای هم اتاقیهام که از هم دور شده بودیم نامه مینوشتم...یادش بخیر واقعا

یادش بخیر ... می توانید یادش را ادامه دهید با ادامه نامه نگاری ها ... می توانید یکی دو تا از نامه ها را هم بر دیوار پارکینگ هفتگ بچسباند ... روزهای جمعه ...

ملیحه یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 02:01

نامه ای به مادرم
سلام مرا ازفرسنگها راه پذیرا باشید اگر از احوالات اینجالب خواسته باشید ملالی نیست جز دوری از دیدار شما که امید است هر چه زودتر تازه گردد سلام مرا به پدر برسانید به جای من روی ماهش راببوسید به خواهرها اعظم واکرم ومینا سلام برسانید به هادی وحمید و حسین سلام برسانید وبگو که دلم برایشان خیلی پر میزند از اینجا همه سلام میرسانند و +++
یادش به خیر
گل سرخو سفید وارغوانی فراموشم نکن تا میتوانی
نمک در نمکدان شوری ندارد دل من طاقت دوری ندارد
دست بس شما دخترت

یادش بخیر ... می توانید یادش را مداوم داشته باشید ... با نامه نویسی ...

مهسا یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 02:06

سلام.انقدر نامه از دو دوست صمیمی ام دارم که سالها پیش برای هم ردوبدل میکردیم و البته یک خانم معلم که سالهاست فقط من برایش مینویسم و پست میکنم.اما یه ایده دارم برای عید امسال،میخواهم نامه ای برای دوستان و اعضای خانواده ام بفرستم.برنامه ریزی کردم.از الان حس خوبی دارم،امیدوارم انها هم وقتی نامه ام را از پستچی میگیرند همین حس را داشته باشند.

فکر بسیار خوبیه . درود بر شما . اگر مایل بودید بعدا می تونید یکی دو تا از اون نامه نگاری ها رو به در و دیوار پارکینگ هفتگ بچسبونید ! البته پارکینگ اینجا حکم نمایشگاه داره . من هم از در پارکینگ وارد شدم !!

دل آرام یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 09:35 http://delaramam.blogsky.com

امر نامه نوشتن خیلی جذابه.کما اینکه یک بار با یکی از دوستان اینکار رو انجام دادیم و من به شدت غافلگیر شدم... اما میدونین به نظرم تمام هیجان نامه به اینه که ندونی کی و چه موقع برات نامه میفرسته.

این نظر رو قبول دارم ... اما به شرط اینکه آدرستون رو کسی داشته باشه که بخواد نامه بنویسه براتون

شمسی خانم یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 10:32 http://shamsikhanoum.blogsky.com/

سال های آخر جنگ بود. عموی محترم در منطقه فکه سرباز بود هر بار که عملیات میشد ...... . هر دو سه هفته یه بار نامه میومد و منم موظف بودم جواب نامه رو بنویسم. اوووووه چه خاطراتی. من که پایه ام جناب شمسی پور. آدرس ها رو چطور ارسال کنیم؟ یه مشکل دیگه هم هست اینکه کسی خونه نیست نامه رو دریافت کنه!!!!! راستی ساعت کار پستچی ها کی هست؟

من آدرس صندوق پستی خودم رو توی هفتگ می نویسم . خوشحال می شم دریافت کننده اولین نامه باشم . اگر هم خواستید می تونین شما آدرس بنویسید و من فرستنده باشم .

محبوبه یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 12:29 http://wwww.damadamm.wordpress.com

خیلی کار جالبیه. من کلی نامه دارم که جمعشون کردم و همه رو توی یه کمد نگهداری میکنم.
یاد باد آن روزگاران یاد باد.

شاید بد نباشه یکی دو تا رو از کمد بیرون باری و حداقل اینجا منتشر کنی

رها آفرینش یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 20:55 http://rahadargandomzar.blogsky.com

خیلی هیجان انگیزه اینکه نامه ها اینجا منتشر بشن ولی خوب خیلی موارد خصوصی توشون هست،فکر کنین دو تا دختر برای هم نامه نوشتنممکنه چه چیزهایی توی نامه هه باشه و یا دوتانامزد...

زینب یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 21:01

من تا حالا از کسی نامه دریافت نکردم، یکی منو به آرزوم برسونه !

سیمین سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 08:02

چه هیجان انگیز.منم نامه دوست دارم.من تنها یک نامه دریافت کردم اونم از یک خاستگار سمج در سال آخر دبیرستانم که حتما اونو دیگه نمی خواید رو دیوار اینجا بچسبونم تا بهم بخندید

خورشید پنج‌شنبه 29 بهمن 1394 ساعت 16:26

پسرک سرباز بود..
تولدش بود..
تنها بود..

کوبیدم و رفتم دفتر پست آن سر شهر..

بعدها گفت که یک عالم لبخند زده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد